tgoop.com/kodak_moslm/8483
Last Update:
.#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ۲۱۱ - پیروزیِ از دست رفته
خالد بن ولید نام داشت. فرماندهای نیرومند و جنگاوری توانمند بود. به خاطر همین ویژگیها او را فرمانده جنگ جبهه مشرکان کرده بودند. تا آن روز اصلاً شکست نخورده بود. شکست در این جنگ برایش خیلی سنگین تمام میشد. حتی اگر سربازانش پریشان میشدند، او حاضر به عقب نشینی نبود. دنبال فرصتی میگشت که بتواند دوباره بر مسلمانان غلبه کند. چشمش به تپه بود. چند بار تلاش کرد از آنجا بگذرد؛ اما تیراندازنی که پیامبرمان ﷺ آنجا گماشته بود، به او اجازه عبور ندادند. خالد بن ولید، در گوشهای از میدان نبرد به این نقشه میاندیشید.
کمانداران بر بالای تپه بیخبر از این نقشه شوم خالد بن ولید خوشحال از پیروزی در جنگ بودند. سربازانِ دشمن همه چیز را رها کرده و آماده فرار بودند. مسلمانان اشیای به جا مانده از آنها را جمع میکردند. تیراندازان هیجانزده، در جایشان بند نمیشدند. برای پیوستن هرچه زودتر به دوستانشان سر از پا نمیشناختند. ظاهراً جنگ خیلی وقت بود خاتمه یافته و مسلمانان پیروز شده بودند. دیگر انتظار کشیدن بر بالای این تپه چه معنایی داشت؟! حتی هشدار پیامبر عزیزمان ﷺ که «تا وقتی خبر ندادیم، از جایگاهِ خود تکان نخورید.» به ذهنشان خطور نکرد.
یکییکی و دوتادوتا پیستهای نگهبانیِ خود را ترک کردند، و به سمت میدان جنگ رفتند. فرمانده ایشان از پشت سر صدا میزد که: "بایستید، نروید، نکند فرمان پیامبرمان ﷺ را فراموش کردید؟"
چند نفر پس از این یادآوری برگشتند؛ اما بسیاری از قبل رفته بودند. این همان لحظهای بود که فرمانده دشمن، خالد بن ولید، انتظارش را میکشید.
به محض ترک کردن پُست نگهبانی از سوی کمانداران، خالد با سربازان باقی مانده به سمت تپه حرکت کردند.
چند کماندار حاضر در تپه با همه توانشان مقاومت کرده اما موفق به توقف آنها نشدند. خالد بن ولید و سربازانش تپه را به تصرف خود درآوردند. در لحظهای دور از انتظار مسلمانان، از پشت به ایشان حمله کردند. بسیاری از مسلمانان که فکر کرده بودند سپاهیان دشمن میدان جنگ را ترک کردهاند، سلاحهای خود را زمین گذاشته بودند. هیچ کدام انتظار حمله تازهای را نداشتند.
در جبهه دیگر، سربازان دشمن با دیدن این استادیِ خالد بن ولید دوباره صفوف خود را مرتب کردند، با پیوستن به فرماندهشان، از نو به سپاه اسلام هجوم آوردند. مسلمانان درحالیکه در جنگ پیروز شده بودند؛ ناگهان گرفتار بازیِ دشمن شدند. کمانداران از ترک پُستشان بسیار پشیمان بودند.
حالا هرج و مرج در میدان جنگ حاکم بود. مسلمانان داشتند شکست میخوردند.
عده خیلی کمی کنار پیامبرمان ﷺ بودند. این چند مؤمن شیردل هرچه از دستشان میآمد، میکردند تا آسیبی به پیامبر عزیزمان ﷺ نرسد. دشمن هم با همۀ توانش حمله میکرد. پیامبر عزیزمان ﷺ زخمی شده بود. حضرت ابوبکر (رض)، علی (رض) و حمزه برای مراقبت و محافظت از او خود را پیشمرگ کرده بودند. انبوهی از جنازه اطراف پیامبرمان ﷺ افتاده بود. اصحابِ با وفای پیامبر ﷺ اجازه نمیدادند آسیبی به پیامبر عزیزمان ﷺ برسد.
🌸#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
✅«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸
BY آموزش کودکان مسلمان
Share with your friend now:
tgoop.com/kodak_moslm/8483