tgoop.com/kishemehr1400/100
Last Update:
کیش مهر|سال پنجم| تیر ماه ۱۴۰۴
حکایت عاشورا از خویشتن و جهان
۱. جهان بر حقایق بدیهی استوار است و این حقایق همچون خورشید درخشان چنان بر سراسر زندگی و حقیقت انسانی حاکم و جاری است که هر که را قصد دیدن این افتاب است تنها باید که "از آن روی برنتابد".
۲. اگرچه هزاران سال است که انسانهای دانشمند و دانایان و عالمان به دنبال کشف حقایق نظری غیر بدیهی هستند و چه بسا جانها و زندگیها که در این مسیر فدا شده؛ اما حقیقت زندگی انسانی و اصول و زیربنای آن بر همان حقایق بدیهی و روشن و ابتدائی استوار است و این آفتاب درخشان از شدت بداهت بر انسان پوشیده و به دلیل گرفتاری انسان در این دور قمری زندگی ظاهری از ان غافل است. چه بسیار انسانها و جریانات انسانی و قدرتها و ثروتها که به دلیل تمایلات افسارگسیخته و تشتتهای بیدلیل و سرگردانیها فراوان که از این اصول و بنیان ابتدائی روی میگردانند و خود را به هزاران "حیله و فریب خویشتن"مشغول میکنند تا این "بداهت اولیه بنیادین" را به فراموشی بسپارند و "وجدان و وجود و دانائی" خود را انکار کنند.
۳. چنین است که "حقیقت هر حرکت صحیح انسان"ی و "جوهره هر جریان اصلاحگرانه" و "هویت هر امر اجتماعی که برای انسان به پاخواسته" غیر از "بازگشت به خویشتن انسانی" نیست. هیچ امر نظری و علمی پیچیده و علم برتر و دور از دسترسی برای احیای انسانیت نیاز نیست اگرچه از آنها نیز بهره باید برد. معرفت نظری دین و علم تجربی و فلسفه و هر تخصص و مهارت نظری قبل از آنکه مقدمه و زمینه احیای امر انسانی و دینی باشد نتیجه و ثمره آن است و اگر به جای نتیجه در مقدمه به کار گرفته شود باعث انحراف مسیر انسانی و دینی خواهد شد و این رمز بسیاری از انحرافات تاریخ بشر است. انحرافی که چه بسا تا ظهور "قائم آلمحمد" -که درود خداوند ومومنان بر او باد- اصلاح نشود.
۴. بازگشت به حقیقت انسانی و زندگی و مشاهده واقعی جهانی که در آن به سر میبریم به معنی حرکت به سمت و سویی خاص نیست. "سلوک انسان"، رسیدن به علوم و کمالاتی نیست که اکنون -قبل از سلوک- فاقد آن است. "حرکت بازگشت و سلوک انسان"، "دیدن و مشاهده و کشف" همه آن چیزی است که هماکنون و همیشه و در همه حالات، "واجد و مالک و دارنده و داننده" آن است. سلوک انسان رها شدن از غفلتی است که اکنون گرفتار آن است و پی بردن به کرامت و علم و عظمتی است که "اکنون" در آن به سر می برد.
۵. حرکت اصلاحی انسان نشان دادن همه آن چیزی است که در زندگی اجتماعی و حقیقت انسانی او جاری و ساری است و هیچ مازاد و تئوری و مکتبی نیاز نیست. بالاترین مکتب و مدرسه اصلاحی انسان نشان دادن و در معرض تماشا گذاشتن واقعیت انسان و زندگی و ابعاد مختلف آن است. همه مراتب تعالی انسانی و اصلاح جان و جهان او در هویت و ذات او تجمیع شده و هیچ هنری غیر از "نمودار کردن این حقیقت و آشکار کردن آن"، معنی و مفهوم عمیق و کاملی ندارد.
۶. عاشور بالاترین جریان در تاریج بشر است که به عمیقترین و انسانیترین روش ممکن، همه حقایق بدیهی زندگی بشر را در معرض تماشای تاریخ و تمدن و نسلهای آینده گذاشته و همه حقایق بنیادین که از ابتدای پیدایش بشر تا قیام قیامت در زندگی او وجود دارد را به تماشایی ترین جلوه نشان داده است. در عاشورا هیچ رخ نداده؛ مگر همه آن چیزی که در تمام زندگی بشر و در تمام زمانها و مکانها در حال رخ دادن است و در این "واقعه یک روزه" به تماشا درآمده است. حقیقتی که از تمام حقایق زندگی بشر از ازل تا ابد ضروریتر و بنیادیتر است.
۷. همه ما در عاشورا حضور داریم و هر کدام و هر گروه و جریان و مکتب و مدرسه در گوشهای از این "حقیقت تماشایی" سهیم و شریک هستیم و هر کدام جلوهای از این حق و بخشی از ان باطل رابر دوش میکشیم. هیچ ظالم و فاسد و جابری با آن باطل عاشورایی برابری نمیکند، بلکه تنها بخشی از آن را سهیم است و هیچ انسان و گروهی، حقی بر تمامی آن حق عاشورایی احاطه ندارد. بلکه هر کدام بخشی از آن و جلوهای از این را دارا میباشد.
۸. بالاترین رسالت ما روایت این حقیقت عاشورایی است. حقیقتی که درون ما و زندگی فردی و اجتماعی جاری است. روایت واقعه بیرونی و مصیبت تاریخی و نقل و مرثیهسرایی بر آن بدون توجه به جوهره این مصیبت که درون ما در جریان است چه ارزشی دارد؟ آیا چنین مرثیهسرایی به انحراف بیشتر بشر از حقیقت عاشورائی نخواهد شد؟ آیا در این صورت ما قاتلان همیشه حسین بن علی -که درودخداوند بر او باد- نیستیم؟
BY کیش مهر
Share with your friend now:
tgoop.com/kishemehr1400/100