This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍بزرگترین نقاشی ساحلی چهرهٔ استاد شجریان در آلانیا
📌امیر باقری، نقاش و مجسمهساز مقیمِ آلانیای ترکیه که سالهاست دلبستگی خود به استاد محمدرضا شجریان را با ساخت سردیس، نقشبرجسته و نقاشیهای گوناگون ابراز کرده، به مناسبت ۱۷ مهر (بهعنوان ششمین سالگرد درگذشت استاد)
ابعاد این نقاشی ساحلی ۱۵ متر عرض و ۲۵ متر طول است و مساحتی حدود ۳۷۵ مترمربع را پوشش مید.
۱۷ مهرماه سالروز درگذشت
استاد محمدرضاشجریان
موسیقیدان، آهنگساز، خواننده، خوشنویس
و از برجستهترین هنرمندان موسیقی ایرانی است. وی آلبومهای بسیاری را در این زمینه منتشر کرده است.
محمدرضاشجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کردهاست و نامزد جایزه گرمی نیز بودهاست.
یاد و نامش همواره زنده و گرامی باد!
(۱ مهر ۱۳۱۹ مشهد
۱۷ مهر ۱۳۹۹ تهران)
@khonehdeleman
📌امیر باقری، نقاش و مجسمهساز مقیمِ آلانیای ترکیه که سالهاست دلبستگی خود به استاد محمدرضا شجریان را با ساخت سردیس، نقشبرجسته و نقاشیهای گوناگون ابراز کرده، به مناسبت ۱۷ مهر (بهعنوان ششمین سالگرد درگذشت استاد)
ابعاد این نقاشی ساحلی ۱۵ متر عرض و ۲۵ متر طول است و مساحتی حدود ۳۷۵ مترمربع را پوشش مید.
۱۷ مهرماه سالروز درگذشت
استاد محمدرضاشجریان
موسیقیدان، آهنگساز، خواننده، خوشنویس
و از برجستهترین هنرمندان موسیقی ایرانی است. وی آلبومهای بسیاری را در این زمینه منتشر کرده است.
محمدرضاشجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کردهاست و نامزد جایزه گرمی نیز بودهاست.
یاد و نامش همواره زنده و گرامی باد!
(۱ مهر ۱۳۱۹ مشهد
۱۷ مهر ۱۳۹۹ تهران)
@khonehdeleman
❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اِنزو ایکاه شاعر ، نوازنده و خوانندهی اهل کنگو است که از فقر و خشونت و تنهایی در کودکی و کار در معادن کنگو گریخته و امروز در استانبول هنرمندی شناختهشده و کنشگری برای صلح است.
@khonehdeleman
@khonehdeleman
#شعر_شب
یکی دو روز دیگر از پگاه
چو چشم باز میکنی
زمانه زیر و رو
زمینه پرنگار میشود
زمین شکاف میخورد
به دشت سبزه میزند
هر آنچه مانده بود زیر خاک
هر آنچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار میشود
به تاج کوه
ز گرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب میشود
دهاندرهها پر از سرود چشمه سار میشود
نسیم هرزه پو
ز روی لالههای کوه
کنار لانههای کبک
فراز خارهای هفت رنگ
نفس زنان و خسته میرسد
غریق موج کشتزار میشود
در آسمان
گروه گلههای ابر
ز هر کناره میرسد
به هر کرانه میدود
به روی جلگهها غبار میشود
درین بهار… آه
چه یادها
چه حرفهای ناتمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوفه باردار میشود
نگار من
امید نوبهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی
خزان_باغ_ما_بهار_میشود
سیاوش_کسرایی
@khonehdeleman
یکی دو روز دیگر از پگاه
چو چشم باز میکنی
زمانه زیر و رو
زمینه پرنگار میشود
زمین شکاف میخورد
به دشت سبزه میزند
هر آنچه مانده بود زیر خاک
هر آنچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار میشود
به تاج کوه
ز گرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب میشود
دهاندرهها پر از سرود چشمه سار میشود
نسیم هرزه پو
ز روی لالههای کوه
کنار لانههای کبک
فراز خارهای هفت رنگ
نفس زنان و خسته میرسد
غریق موج کشتزار میشود
در آسمان
گروه گلههای ابر
ز هر کناره میرسد
به هر کرانه میدود
به روی جلگهها غبار میشود
درین بهار… آه
چه یادها
چه حرفهای ناتمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوفه باردار میشود
نگار من
امید نوبهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی
خزان_باغ_ما_بهار_میشود
سیاوش_کسرایی
@khonehdeleman
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوئلِ زیبای ویولون نوازیِ "مری_سیمپسِن" و "ساموئل_یِروینیان" نوازندگانِ ویولون، در کنسرتِ "یانی" (Yanni) آهنگساز و پیانیستِ یونانی، در شهرِ "بنگلورِ هندوستان"
@khonehdeleman
@khonehdeleman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنتونی هاپكينز، هنرپیشه معروف هالیوودی، 50 سال پيش، قبل از هنرپيشه شدنش قطعهای نوشته كه هيچ نوازندهای اون رو تابحال اجرا نکرده بود.
در سال2011 زن هاپكينز نت اون رو برای رهبر اركستر معروف "آندره ريو" فرستاد.
او داخل مصاحبه اش گفته وقتی نت رو دیدم فكر كردم چايكوفسكی زنده شده!!
در این ویدیوی زیبا آندره ریو، آنتونی هاپكينز و زنش رو برای شنیدن اجرای این قطعه دعوت کرده...
@khonehdeleman
در سال2011 زن هاپكينز نت اون رو برای رهبر اركستر معروف "آندره ريو" فرستاد.
او داخل مصاحبه اش گفته وقتی نت رو دیدم فكر كردم چايكوفسكی زنده شده!!
در این ویدیوی زیبا آندره ریو، آنتونی هاپكينز و زنش رو برای شنیدن اجرای این قطعه دعوت کرده...
@khonehdeleman
❤2
#شعر_شب
جنین همواره در زایش است
و پوستوارۀ زهدان درد
زمانهات را پوشانده است
برآر چشمانت را
برآر
که گردش چشمی
ظلمات غار را
به روشنایی همواره باز پیوسته است.
- محمد مختاری
@khonehdeleman
جنین همواره در زایش است
و پوستوارۀ زهدان درد
زمانهات را پوشانده است
برآر چشمانت را
برآر
که گردش چشمی
ظلمات غار را
به روشنایی همواره باز پیوسته است.
- محمد مختاری
@khonehdeleman
#حکایت
در باب طمع
صیادی گنجشکی گرفت.
گنجشک گفت: مرا چهکار خواهی کرد؟
گفت: بکشم و بخورم.
گفت: از خوردن من چیزی حاصل تو نخواهد شد؛ ولی اگر مرا رها کنی، سه سخن به تو میآموزم که برای تو بهتر از خوردن من است.
صیاد گفت: بگو.
گنجشک گفت: یک سخن در دست تو بگویم، یکی آنوقت که مرا رها کنی و یکی آنوقت که به کوه نشینم.
گفت: اولی را بگو.
گفت: هرچه از دست تو رفت برای آن حسرت مخور.
پس صیاد او را رها کرد و بر درخت نشست و گفت: محال را هرگز باور مکن!
و پرید بر سر کوه نشست و گفت: ای بدبخت، اگر مرا میکشتی، اندر شکم من دو دانه مروارید بود هر یکی بیست مثقال که توانگر میشدی و هرگز درویشی به تو نمیرسید.
مرد انگشت در دندان گرفت و دریغ و حسرت خورد و گفت: باز از سومی بگو.
گنجشک گفت: تو آن دو سخن را فراموش کردی. سومی را میخواهی چهکار؟ به تو گفتم برای گذشته حسرت مخور و محال را باور مکن.
بدان که پر و بال و گوشت من ده مثقال نیست، آنوقت چگونه در شکم من دو مروارید چهل مثقال وجود دارد؛ اگر هم بود، حالا که از دست تو رفته، غم خوردن چه فایده دارد؟ گنجشک این سخن گفت و پرید...»
ابنالسماک رحمتاللهعلیه میگوید: «طمع، رسنی است بر گردن و بندی است بر پای. رسن از گردنِ خود بیرون کن تا بند از پای برخیزد.»
@khonehdeleman
در باب طمع
صیادی گنجشکی گرفت.
گنجشک گفت: مرا چهکار خواهی کرد؟
گفت: بکشم و بخورم.
گفت: از خوردن من چیزی حاصل تو نخواهد شد؛ ولی اگر مرا رها کنی، سه سخن به تو میآموزم که برای تو بهتر از خوردن من است.
صیاد گفت: بگو.
گنجشک گفت: یک سخن در دست تو بگویم، یکی آنوقت که مرا رها کنی و یکی آنوقت که به کوه نشینم.
گفت: اولی را بگو.
گفت: هرچه از دست تو رفت برای آن حسرت مخور.
پس صیاد او را رها کرد و بر درخت نشست و گفت: محال را هرگز باور مکن!
و پرید بر سر کوه نشست و گفت: ای بدبخت، اگر مرا میکشتی، اندر شکم من دو دانه مروارید بود هر یکی بیست مثقال که توانگر میشدی و هرگز درویشی به تو نمیرسید.
مرد انگشت در دندان گرفت و دریغ و حسرت خورد و گفت: باز از سومی بگو.
گنجشک گفت: تو آن دو سخن را فراموش کردی. سومی را میخواهی چهکار؟ به تو گفتم برای گذشته حسرت مخور و محال را باور مکن.
بدان که پر و بال و گوشت من ده مثقال نیست، آنوقت چگونه در شکم من دو مروارید چهل مثقال وجود دارد؛ اگر هم بود، حالا که از دست تو رفته، غم خوردن چه فایده دارد؟ گنجشک این سخن گفت و پرید...»
ابنالسماک رحمتاللهعلیه میگوید: «طمع، رسنی است بر گردن و بندی است بر پای. رسن از گردنِ خود بیرون کن تا بند از پای برخیزد.»
@khonehdeleman