#شعر_شب
میخواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نمیرند
زنان نگریند
و همه کودکان، پدران خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد
که مردم در آن سیبهای یکسان بخورند
و یکسان بمیرند.
میخواهم در جهانی برخیزم
که هیچ انسانی، بیش از یک بار نمیرد!
ژاک پرهور
ترجمه: احمد شاملو
@khonehdeleman
میخواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نمیرند
زنان نگریند
و همه کودکان، پدران خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد
که مردم در آن سیبهای یکسان بخورند
و یکسان بمیرند.
میخواهم در جهانی برخیزم
که هیچ انسانی، بیش از یک بار نمیرد!
ژاک پرهور
ترجمه: احمد شاملو
@khonehdeleman
❤2😁1
تا ۲۰۰سال پیش طول عمر متوسط آدمها {با مرگ نوزادان} در دنیا حدود ۳۰سال بوده.
... الان «متوسط امید به زندگی» حدود ۷۰ساله.
در قدیم وجود بیماریهای مسری، مرگ نوزادان و مادران موقع زایمان و عفونتهای متعدد، اجازه زندگی طولانی رو به آدما نمیداد. تازه به جز این موارد، ملت فوج فوج بر اثر قحطی، حوادث یا جنگ و نزاعهای محلی میمردن.
اینکه امروزه اکثر فوتها از بیماریهای قلبی و سرطان هست دلایل متعددی داره، اما اصلیترینش اینه که تقریبا «بقیه راههای مرگ» توسط پزشکیِ مدرن مسدود شده. قدیما اکثر مردم قبل از اینکه فرصت کنن تا رگهای قلبشون بگیره یا دچار سرطان بشن، بر اثر تیفوس و طاعون و آنفولانزا ریق رحمت رو سر میکشیدن.
احتمالا اگر در آینده بیماریهای قلبی یا سرطان رو هم درمان کنیم و طول عمر متوسط بشه ۱۵۰ سال، باز با سونامی بیماریهای جدیدی برخورد خواهیم کرد که الان نادر یا ناشناختهست. چون این بیماریها بیشتر در افراد بالای ۱۲۰سال بروز میکنه.
#توضیح
البته اثرات روبه افزایش آلایندههای شیمیایی صنعتی و میکروپلاستیکها و غذاهای فرآوری شده را نیز باید افزود.
@khonehdeleman
... الان «متوسط امید به زندگی» حدود ۷۰ساله.
در قدیم وجود بیماریهای مسری، مرگ نوزادان و مادران موقع زایمان و عفونتهای متعدد، اجازه زندگی طولانی رو به آدما نمیداد. تازه به جز این موارد، ملت فوج فوج بر اثر قحطی، حوادث یا جنگ و نزاعهای محلی میمردن.
اینکه امروزه اکثر فوتها از بیماریهای قلبی و سرطان هست دلایل متعددی داره، اما اصلیترینش اینه که تقریبا «بقیه راههای مرگ» توسط پزشکیِ مدرن مسدود شده. قدیما اکثر مردم قبل از اینکه فرصت کنن تا رگهای قلبشون بگیره یا دچار سرطان بشن، بر اثر تیفوس و طاعون و آنفولانزا ریق رحمت رو سر میکشیدن.
احتمالا اگر در آینده بیماریهای قلبی یا سرطان رو هم درمان کنیم و طول عمر متوسط بشه ۱۵۰ سال، باز با سونامی بیماریهای جدیدی برخورد خواهیم کرد که الان نادر یا ناشناختهست. چون این بیماریها بیشتر در افراد بالای ۱۲۰سال بروز میکنه.
#توضیح
البته اثرات روبه افزایش آلایندههای شیمیایی صنعتی و میکروپلاستیکها و غذاهای فرآوری شده را نیز باید افزود.
@khonehdeleman
✔️چهگونه عاشق میشویم؟ عاشق شدن یک پدیده بیولوژیک است یا ذهنی؟
از نظر دانشمندان عاشق شدن تحولی بیولوژیک است و نتیجۀ تماس چشمها، شنیدن صدا، استشمام بو و فعالیتهای هورمونی و از نظر روانپزشکان، یک «جور شدن» ناخودآگاه.
اما با عاشق شدن، چه اتفاقاتی در بدن میافتد؟
در کسری از ثانیه، تیر عشق به سمت شما رها میشود اما این تیر برخلاف تصورها مغز را هدف میگیرد و نه قلب شما را.
عشق چهار منطقه از مغز را فعال میکند: دو نقطه در کورتکس مغز در یکی از تکامل یافتهترین مناطق مغز، دو نقطۀ دیگر در بخشهایی کمتر تکامل یافته. فعال شدن این چهار نقطه باعث ایجاد احساس وابستگی میشود.
این.گونه است که پس از عاشق شدن، احساس شادی و سرخوشی میکنیم زیرا مولکولهای شیمیایی سرخوشی که در واقع دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و وازوپرسین هستند آزاد میشوند؛ مولکول.هایی که حسی شبیه مصرف کوکائین را به انسان میدهند.
اینجاست که میل به بوسیدن زنده میشود. خود بوسیدن هم، علاوه بر اینکه حس آرامش میدهد، باز مواد شیمیایی جدیدی را آزاد میکند.
برای آمیزش و تولید مثل نیز سه اتفاق در بدن روی میدهد و باز در این بخش، سه سیستم مغزی نقش مهمی ایفا میکنند:
اولین اتفاق، ایجاد میل جنسی است که با ترشح تستوسترون مشهور به هرمون مردانه ایجاد میشود. البته این هورمون هم در بدن زنان ترشح میشود و هم مردان.
دوم؛ ایجاد عشقی پر شور و حرارت و وسواسگونه است که باعث تمرکز بر یک فرد خاص میشود. این کار هم نتیجۀ افزایش سطح دوپامین است.
و سوم دلبستگی که باعث میشود یک زوج در کنار یکدیگر باقی بمانند. این هم نتیجۀ بالا رفتن سطح هورمون اکسیتوسین در بدن است؛ هورمونی که در خلق رابطهای عاشقانه، لذت جنسی و خلق رفتارهای مادرانه نقش مهمی دارد.
بیش از ۹۰ درصد انسانها عمل بوسیدن را انجام میدهند. این رفتار در میان دیگر پستانداران هم دیده میشود از جمله شامپانزه ها، روباهها و تمام حیواناتی که عشق خود را با لیسیدن نشان میدهند.
- یورونیوز
@khonehdeleman
از نظر دانشمندان عاشق شدن تحولی بیولوژیک است و نتیجۀ تماس چشمها، شنیدن صدا، استشمام بو و فعالیتهای هورمونی و از نظر روانپزشکان، یک «جور شدن» ناخودآگاه.
اما با عاشق شدن، چه اتفاقاتی در بدن میافتد؟
در کسری از ثانیه، تیر عشق به سمت شما رها میشود اما این تیر برخلاف تصورها مغز را هدف میگیرد و نه قلب شما را.
عشق چهار منطقه از مغز را فعال میکند: دو نقطه در کورتکس مغز در یکی از تکامل یافتهترین مناطق مغز، دو نقطۀ دیگر در بخشهایی کمتر تکامل یافته. فعال شدن این چهار نقطه باعث ایجاد احساس وابستگی میشود.
این.گونه است که پس از عاشق شدن، احساس شادی و سرخوشی میکنیم زیرا مولکولهای شیمیایی سرخوشی که در واقع دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و وازوپرسین هستند آزاد میشوند؛ مولکول.هایی که حسی شبیه مصرف کوکائین را به انسان میدهند.
اینجاست که میل به بوسیدن زنده میشود. خود بوسیدن هم، علاوه بر اینکه حس آرامش میدهد، باز مواد شیمیایی جدیدی را آزاد میکند.
برای آمیزش و تولید مثل نیز سه اتفاق در بدن روی میدهد و باز در این بخش، سه سیستم مغزی نقش مهمی ایفا میکنند:
اولین اتفاق، ایجاد میل جنسی است که با ترشح تستوسترون مشهور به هرمون مردانه ایجاد میشود. البته این هورمون هم در بدن زنان ترشح میشود و هم مردان.
دوم؛ ایجاد عشقی پر شور و حرارت و وسواسگونه است که باعث تمرکز بر یک فرد خاص میشود. این کار هم نتیجۀ افزایش سطح دوپامین است.
و سوم دلبستگی که باعث میشود یک زوج در کنار یکدیگر باقی بمانند. این هم نتیجۀ بالا رفتن سطح هورمون اکسیتوسین در بدن است؛ هورمونی که در خلق رابطهای عاشقانه، لذت جنسی و خلق رفتارهای مادرانه نقش مهمی دارد.
بیش از ۹۰ درصد انسانها عمل بوسیدن را انجام میدهند. این رفتار در میان دیگر پستانداران هم دیده میشود از جمله شامپانزه ها، روباهها و تمام حیواناتی که عشق خود را با لیسیدن نشان میدهند.
- یورونیوز
@khonehdeleman
عباس کیارستمی مصاحبه مشهوری دارد که در آن درباره پیچیدگی عشق و روابط زن و مرد حرف زده است. کیارستمی میگوید:
"عشق نتیجه سوتفاهم است، وقتی آدمها را نمیفهمیم عاشقشان میشویم ولی وقتی به واقعیت آنها پی میبریم، متوجه میشویم که این آدم آنی نبوده که ما تصور میکردیم.
یعنی عشق یک توهّم بیشتر نیست، شاید راه حل زن و مرد در این است بفهمند که همدیگر را نمیفهمند.
زن و مرد دو دنیای کاملا متفاوت دارند، که هیچ شباهتی به هم ندارد، از جایی اشکال پیدا میشود که ما توقع فهمیدن همدیگر را پیدا میکنیم."
سخن مرحوم کیارستمی بدون شک قرینه زندگی بسیاری از ماست.
ما آدمهای معاصر در افکارمان دنیایی داریم که توقع داریم آدمهای دیگر در قالبِ دنیای ما جای بگیرند.
مخصوصا آنها که دوستشان داریم.
در حقیقت وقتی عاشق کسی هستیم او را در قالبِ ذهنی خودمان جای میدهیم در حالی که به احتمال قریب به یقین قالبِ ذهنیِ ما یا برای او کوچک است یا بزرگ، یا فراخ است یا تَنگ...
قالب فیذاته یعنی محدودیت، یعنی حدود و ثغور، در حالی که عشق با حدود و ثغور تضادّ ماهوی دارد.
از نظر من هم اشکالِ کارِ بیشترِ ما همین قالبهایی است که ساختهایم و خوش به حال آن کسی که آدمها را به زور در قالبهای از پیش ساخته خودش جای نمیدهد.
آنها را همانگونه که هستند میپذیرد.
اینگونه دوست داشتن نه تنها توهّم نیست که بزرگترین موهبت زندگی است.
سالها پیش دوستی داشتم بی هیچ تجربه عاشقی و جدایی که ترانه زمستانِ افشین مقدم را به زیبایی هرچه تمامتر مینواخت و میخواند.
یکبار از او پرسیدم فلانی تو که تا کنون نه عاشق شدهای نه تجربه هجران و فراق داری این شعر و آهنگ برای تو چه مفهومی دارد، و او اینگونه پاسخ داد :
"دلم برای کسی تنگ است که نمیشناسمش ولی میدانم که وجود خارجی دارد.
میدانم یک جایی در گوشه همین شهر کسی هست که من دوستش دارم، اگر وجود نداشت که مجسمه او را در افکارم نمیساختم...
برای من هم عشق چنین مفهومی دارد.
تجسّم کردنِ آدمی که میدانیم هست ولی نمیدانیم کجاست.
در حالی که دوست داشتن ارتباطی با تجسّم ندارد، دوست داشتن پذیرشِ آدمها و لذت بردن از حقیقتِ واضح و مرئیِ آنهاست... "
- رسول اسدزاده
@khonehdeleman
"عشق نتیجه سوتفاهم است، وقتی آدمها را نمیفهمیم عاشقشان میشویم ولی وقتی به واقعیت آنها پی میبریم، متوجه میشویم که این آدم آنی نبوده که ما تصور میکردیم.
یعنی عشق یک توهّم بیشتر نیست، شاید راه حل زن و مرد در این است بفهمند که همدیگر را نمیفهمند.
زن و مرد دو دنیای کاملا متفاوت دارند، که هیچ شباهتی به هم ندارد، از جایی اشکال پیدا میشود که ما توقع فهمیدن همدیگر را پیدا میکنیم."
سخن مرحوم کیارستمی بدون شک قرینه زندگی بسیاری از ماست.
ما آدمهای معاصر در افکارمان دنیایی داریم که توقع داریم آدمهای دیگر در قالبِ دنیای ما جای بگیرند.
مخصوصا آنها که دوستشان داریم.
در حقیقت وقتی عاشق کسی هستیم او را در قالبِ ذهنی خودمان جای میدهیم در حالی که به احتمال قریب به یقین قالبِ ذهنیِ ما یا برای او کوچک است یا بزرگ، یا فراخ است یا تَنگ...
قالب فیذاته یعنی محدودیت، یعنی حدود و ثغور، در حالی که عشق با حدود و ثغور تضادّ ماهوی دارد.
از نظر من هم اشکالِ کارِ بیشترِ ما همین قالبهایی است که ساختهایم و خوش به حال آن کسی که آدمها را به زور در قالبهای از پیش ساخته خودش جای نمیدهد.
آنها را همانگونه که هستند میپذیرد.
اینگونه دوست داشتن نه تنها توهّم نیست که بزرگترین موهبت زندگی است.
سالها پیش دوستی داشتم بی هیچ تجربه عاشقی و جدایی که ترانه زمستانِ افشین مقدم را به زیبایی هرچه تمامتر مینواخت و میخواند.
یکبار از او پرسیدم فلانی تو که تا کنون نه عاشق شدهای نه تجربه هجران و فراق داری این شعر و آهنگ برای تو چه مفهومی دارد، و او اینگونه پاسخ داد :
"دلم برای کسی تنگ است که نمیشناسمش ولی میدانم که وجود خارجی دارد.
میدانم یک جایی در گوشه همین شهر کسی هست که من دوستش دارم، اگر وجود نداشت که مجسمه او را در افکارم نمیساختم...
برای من هم عشق چنین مفهومی دارد.
تجسّم کردنِ آدمی که میدانیم هست ولی نمیدانیم کجاست.
در حالی که دوست داشتن ارتباطی با تجسّم ندارد، دوست داشتن پذیرشِ آدمها و لذت بردن از حقیقتِ واضح و مرئیِ آنهاست... "
- رسول اسدزاده
@khonehdeleman
❤1
وقتی میمیریم ما را به اسم صدا نمیکنند
و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟
و بعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم
بعد از مرگ فراموش ميشه
مدير ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...
نه مغرور و متكبر...
پس به چه مینازید؟!
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!
تا كه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!
بر درِ خانه نوشتند؛ درگذشت...
@khonehdeleman
و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟
و بعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم
بعد از مرگ فراموش ميشه
مدير ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...
نه مغرور و متكبر...
پس به چه مینازید؟!
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!
تا كه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!
بر درِ خانه نوشتند؛ درگذشت...
@khonehdeleman
👏2❤1👍1
داستانهای غیر منتظره
در دورانی که تلویزیون بجز «اوشین» و «محله برو بیا» برنامه جالبی برای تماشا نداشت، گاهی یک فیلم سینمایی پخش میشد به اسم «داستانهای غیرمنتظره» که بنظر میرسید یک سریال تلویزیونی بود که سه قسمتش رو بعنوان فیلم سینمایی به ما قالب میکردند.
یکی از داستانها مربوط به کارمندی بود که به اختلاس متهم شده بود و چند بازرس از مرکز فرستاده بودند که دفتر و دستکهایش رو بررسی کنند. بازرس ها گاهگاهی با تعجب بهم نگاه میکردند و دفاتری رو بهم نشون میدادند. در پایان موقع اعلام نتیجه گفتند: «ما نه تنها هیچ اشکالی در کار شما ندیدیم بلکه از اینهمه دقت و نظم در کارتان متعجب شدیم. شما الگوی یک کارمند نمونهاید» . شب که کارمند به خونه رفت، همسرش پرسید: امروز چطور شد؟ و او هم ماجرا رو تعریف کرد. همسرش گفت: «دیدی گفتم. تو سالها کارت رو به بهترین نحوه انجام دادی و هیچوقت مورد توجه نبودی. اگر من اون نامه را نفرستاده و تو را متهم نمیکردم، هیچکس نمیفهمید تو چقدر خوبی. حالا صبر کن دارم نامه بعدی رو مینویسم در مورد اینکه تو یک رشوه کلان گرفتهای ….»
راستش از شما چه پنهان من تا همین اواخر دکتر غلامحسین ساعدی رو چندان نمیشناختم. بجز خواندن یکی دو داستان کوتاه و دیدن فیلم گاو که میدانستم فیلمنامهاش رو نوشته. بعد از ماجرای «دفع بول» اخیر کنجکاو شدم و خلاصه کل اینترنت رو زیر و رو کرده و تا جایی که در توان بود مصاحبه و داستان کوتاه و بلند و نمایشنامه از ایشان خواندم و متوجه شدم چه نویسنده و طنزپرداز حاذقی بوده. چند روز پیش که این موضوع رو به دوستم گفتم، او هم گفت: «چه جالب. اتفاقا من هم اخیرا کلی از کارهای ساعدی رو خوندم»….
شب با خودم فکر کردم در این مدت نام دکتر غلامحسین ساعدی بعد از سالها فراموشی دوباره بر سر زبانها افتاده و هرکس چه موافق و چه مخالف برای اینکه در مباحثه (شما بخوانید گیس و گیسکشی) از قافله عقب نماند، در مورد ایشان جستجو و مطلبی ازشان خوانده. یاد فیلم مزبور افتادم. ضمن اینکه اغلب اتفاق نظر داشتند که مایع مذکور از بطری آب و نه از مجرای ادرار خارج شده بود، نکند «شاشنده» هم یک دلسوخته هنر و ادبیات این سرزمین بوده و دیده حالا که نسل ما به زبان خوش حاضر نیست مطلبی طویلتر از یک توییت، یا نهایتا پست تلگرامی بخواند، تصمیم گرفته به این روش اذهان مردم را متوجه یکی از بزرگان ادبیات معاصر کند.
در ادامه فکر کردم که اگر شاشوی محترم هر از گاهی بر سر مزار یکی از مفاخر عمل تخلیه را تقلید کند، و برای جلوگیری از کاهش حساسیت با انواع اشربه و اطعمه کمی ابتکار عمل (یا بقول خارجیها creativity) در امر دفع بول و غائط به خرج دهد، ما با عده کثیری از مشاهیر هنر و ادبیات آشنا شده و کلی به دانش و معلومات مان افزوده خواهد شد و طنین چکاچک شمشیرهای برنده در فضای مجازی هم رساتر میگردد.
- ژینوس صارمیان
@khonehdeleman
در دورانی که تلویزیون بجز «اوشین» و «محله برو بیا» برنامه جالبی برای تماشا نداشت، گاهی یک فیلم سینمایی پخش میشد به اسم «داستانهای غیرمنتظره» که بنظر میرسید یک سریال تلویزیونی بود که سه قسمتش رو بعنوان فیلم سینمایی به ما قالب میکردند.
یکی از داستانها مربوط به کارمندی بود که به اختلاس متهم شده بود و چند بازرس از مرکز فرستاده بودند که دفتر و دستکهایش رو بررسی کنند. بازرس ها گاهگاهی با تعجب بهم نگاه میکردند و دفاتری رو بهم نشون میدادند. در پایان موقع اعلام نتیجه گفتند: «ما نه تنها هیچ اشکالی در کار شما ندیدیم بلکه از اینهمه دقت و نظم در کارتان متعجب شدیم. شما الگوی یک کارمند نمونهاید» . شب که کارمند به خونه رفت، همسرش پرسید: امروز چطور شد؟ و او هم ماجرا رو تعریف کرد. همسرش گفت: «دیدی گفتم. تو سالها کارت رو به بهترین نحوه انجام دادی و هیچوقت مورد توجه نبودی. اگر من اون نامه را نفرستاده و تو را متهم نمیکردم، هیچکس نمیفهمید تو چقدر خوبی. حالا صبر کن دارم نامه بعدی رو مینویسم در مورد اینکه تو یک رشوه کلان گرفتهای ….»
راستش از شما چه پنهان من تا همین اواخر دکتر غلامحسین ساعدی رو چندان نمیشناختم. بجز خواندن یکی دو داستان کوتاه و دیدن فیلم گاو که میدانستم فیلمنامهاش رو نوشته. بعد از ماجرای «دفع بول» اخیر کنجکاو شدم و خلاصه کل اینترنت رو زیر و رو کرده و تا جایی که در توان بود مصاحبه و داستان کوتاه و بلند و نمایشنامه از ایشان خواندم و متوجه شدم چه نویسنده و طنزپرداز حاذقی بوده. چند روز پیش که این موضوع رو به دوستم گفتم، او هم گفت: «چه جالب. اتفاقا من هم اخیرا کلی از کارهای ساعدی رو خوندم»….
شب با خودم فکر کردم در این مدت نام دکتر غلامحسین ساعدی بعد از سالها فراموشی دوباره بر سر زبانها افتاده و هرکس چه موافق و چه مخالف برای اینکه در مباحثه (شما بخوانید گیس و گیسکشی) از قافله عقب نماند، در مورد ایشان جستجو و مطلبی ازشان خوانده. یاد فیلم مزبور افتادم. ضمن اینکه اغلب اتفاق نظر داشتند که مایع مذکور از بطری آب و نه از مجرای ادرار خارج شده بود، نکند «شاشنده» هم یک دلسوخته هنر و ادبیات این سرزمین بوده و دیده حالا که نسل ما به زبان خوش حاضر نیست مطلبی طویلتر از یک توییت، یا نهایتا پست تلگرامی بخواند، تصمیم گرفته به این روش اذهان مردم را متوجه یکی از بزرگان ادبیات معاصر کند.
در ادامه فکر کردم که اگر شاشوی محترم هر از گاهی بر سر مزار یکی از مفاخر عمل تخلیه را تقلید کند، و برای جلوگیری از کاهش حساسیت با انواع اشربه و اطعمه کمی ابتکار عمل (یا بقول خارجیها creativity) در امر دفع بول و غائط به خرج دهد، ما با عده کثیری از مشاهیر هنر و ادبیات آشنا شده و کلی به دانش و معلومات مان افزوده خواهد شد و طنین چکاچک شمشیرهای برنده در فضای مجازی هم رساتر میگردد.
- ژینوس صارمیان
@khonehdeleman
مهاجرت در حال بازسازی جهان ما است و هنوز آن را درک نکردهایم👇
نویسنده: لیدیا پولگرین
منتشر شده در: نیویورک تایمز
@khonehdeleman
نویسنده: لیدیا پولگرین
منتشر شده در: نیویورک تایمز
@khonehdeleman
✔️مهاجرت در حال بازسازی جهان ما است و هنوز آن را درک نکردهایم
نویسنده: لیدیا پولگرین
منتشر شده در: نیویورک تایمز
این هشدار که ما باید گذشته را به خاطر بسپاریم تا از تکرار آن اجتناب کنیم، همیشه برای من عجیب بوده است. اگر تاریخ بشر چیزی به ما بیاموزد، این است که غیرمنتظرهها همچنان رخ میدهند و پاسخ دادن به شرایط کاملاً جدید با ابزارها و ایدههای گذشته میتواند به همان اندازه به فاجعه منجر شود.
هیچ جا این موضوع به اندازه دو خط داستانی اصلی که در طول دهه گذشته از نزدیک دنبال کردهام، صادق به نظر نمیرسد. اولی موضوعی است که هیچ یک از ما نمیتوانیم از آن اجتناب کنیم:
افزایش جهانی مهاجرت و عصر جدید سیاستهای راستگرایانه که در برخی از ثروتمندترین کشورهای جهان پدیدار شده است.
موضوع دیگر یک حماسه بسیار آرامتر بوده است، اما اخیراً با قطعی شدن دادهها به اوج خود رسیده است:
در بیشتر نقاط جهان، نرخ باروری با سرعتی هشداردهنده در حال کاهش است. ماه گذشته، مککینزی گزارشی تکاندهنده منتشر کرد که نتیجه گرفت اکثر کشورها، نه فقط ثروتمندترین آنها، ممکن است شاهد کاهش شدید رشد خود با کاهش جمعیت خود باشند.
این روندها به گونهای در هم تنیده شدهاند که هم بدیهی و هم کمبررسی هستند. یک داده نقطه، سرعت و اجتنابناپذیری این روند را نشان میدهد. برای دههها، مکزیکیها برای یافتن کار و فرصت به ایالات متحده میآمدند.
اما در سال 2023، نرخ تولد مکزیک کمی پایینتر از ایالات متحده قرار گرفت و امروزه مکزیکیها بخش رو به کاهشی از جمعیت مهاجر ایالات متحده را تشکیل میدهند.
شما از سیاستهای پرخاشگرانه با هدف جلوگیری از ورود مردم، این را متوجه نخواهید شد، اما در دهههای آینده، بسیاری از کشورهایی که مصمم به محروم کردن مهاجران هستند، احتمالاً خود را در رقابتی شدید برای جذب آنها خواهند یافت.
به همین دلیل، من بیشتر سال گذشته را در حال سفر به سراسر جهان - گزارشدهی در اروپا، آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین - بودهام تا سعی کنم بفهمم این عصر مهاجرت چگونه ممکن است پیش برود. من یک سازماندهی مجدد نوپا اما قدرتمند از نقشه جهانی فرصت و یک طبقه سیاسی را پیدا کردم که کاملاً برای مدیریت و سازگاری با این نظم جدید آمادگی ندارند. مهاجرت از بسیاری جهات، نشانهای از امیدها و ترسهای ما درباره آینده است.
مهمتر از همه، من دریافتم که شخصیت مهاجر عمیقاً مورد سوءتفاهم قرار گرفته است. بله، تعداد مهاجران بیشتر از همیشه است، حدود 280 میلیون نفر طبق آخرین آمار. اما این یک فرد بسیار نادر است که تصمیم میگیرد کشور خود را ترک کند: کمتر از 4 درصد از جمعیت جهان این کار را انجام میدهند و تنها بخش کوچکی از این گروه تلاش میکنند وارد غرب شوند. اگر امیدی به شکوفایی در قرنهای آینده داشته باشیم، به تعداد بسیار بیشتری از این افراد شجاع نیاز خواهیم داشت که همه چیز را به خطر بیندازند تا زندگی جدیدی بسازند.
در ماههای آینده، گزارشهایی از این دنیای جدید را در مجموعه جدیدمان، «مهاجرت بزرگ»، به اشتراک خواهیم گذاشت. امیدوارم همراه ما باشید و نظرات خود را به اشتراک بگذارید.
#لیدیا_پولگرین ستوننویس بخش نظرات و مجری مشترک پادکست "موضوع نظر" برای تایمز است.
@khonehdeleman
نویسنده: لیدیا پولگرین
منتشر شده در: نیویورک تایمز
این هشدار که ما باید گذشته را به خاطر بسپاریم تا از تکرار آن اجتناب کنیم، همیشه برای من عجیب بوده است. اگر تاریخ بشر چیزی به ما بیاموزد، این است که غیرمنتظرهها همچنان رخ میدهند و پاسخ دادن به شرایط کاملاً جدید با ابزارها و ایدههای گذشته میتواند به همان اندازه به فاجعه منجر شود.
هیچ جا این موضوع به اندازه دو خط داستانی اصلی که در طول دهه گذشته از نزدیک دنبال کردهام، صادق به نظر نمیرسد. اولی موضوعی است که هیچ یک از ما نمیتوانیم از آن اجتناب کنیم:
افزایش جهانی مهاجرت و عصر جدید سیاستهای راستگرایانه که در برخی از ثروتمندترین کشورهای جهان پدیدار شده است.
موضوع دیگر یک حماسه بسیار آرامتر بوده است، اما اخیراً با قطعی شدن دادهها به اوج خود رسیده است:
در بیشتر نقاط جهان، نرخ باروری با سرعتی هشداردهنده در حال کاهش است. ماه گذشته، مککینزی گزارشی تکاندهنده منتشر کرد که نتیجه گرفت اکثر کشورها، نه فقط ثروتمندترین آنها، ممکن است شاهد کاهش شدید رشد خود با کاهش جمعیت خود باشند.
این روندها به گونهای در هم تنیده شدهاند که هم بدیهی و هم کمبررسی هستند. یک داده نقطه، سرعت و اجتنابناپذیری این روند را نشان میدهد. برای دههها، مکزیکیها برای یافتن کار و فرصت به ایالات متحده میآمدند.
اما در سال 2023، نرخ تولد مکزیک کمی پایینتر از ایالات متحده قرار گرفت و امروزه مکزیکیها بخش رو به کاهشی از جمعیت مهاجر ایالات متحده را تشکیل میدهند.
شما از سیاستهای پرخاشگرانه با هدف جلوگیری از ورود مردم، این را متوجه نخواهید شد، اما در دهههای آینده، بسیاری از کشورهایی که مصمم به محروم کردن مهاجران هستند، احتمالاً خود را در رقابتی شدید برای جذب آنها خواهند یافت.
به همین دلیل، من بیشتر سال گذشته را در حال سفر به سراسر جهان - گزارشدهی در اروپا، آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین - بودهام تا سعی کنم بفهمم این عصر مهاجرت چگونه ممکن است پیش برود. من یک سازماندهی مجدد نوپا اما قدرتمند از نقشه جهانی فرصت و یک طبقه سیاسی را پیدا کردم که کاملاً برای مدیریت و سازگاری با این نظم جدید آمادگی ندارند. مهاجرت از بسیاری جهات، نشانهای از امیدها و ترسهای ما درباره آینده است.
مهمتر از همه، من دریافتم که شخصیت مهاجر عمیقاً مورد سوءتفاهم قرار گرفته است. بله، تعداد مهاجران بیشتر از همیشه است، حدود 280 میلیون نفر طبق آخرین آمار. اما این یک فرد بسیار نادر است که تصمیم میگیرد کشور خود را ترک کند: کمتر از 4 درصد از جمعیت جهان این کار را انجام میدهند و تنها بخش کوچکی از این گروه تلاش میکنند وارد غرب شوند. اگر امیدی به شکوفایی در قرنهای آینده داشته باشیم، به تعداد بسیار بیشتری از این افراد شجاع نیاز خواهیم داشت که همه چیز را به خطر بیندازند تا زندگی جدیدی بسازند.
در ماههای آینده، گزارشهایی از این دنیای جدید را در مجموعه جدیدمان، «مهاجرت بزرگ»، به اشتراک خواهیم گذاشت. امیدوارم همراه ما باشید و نظرات خود را به اشتراک بگذارید.
#لیدیا_پولگرین ستوننویس بخش نظرات و مجری مشترک پادکست "موضوع نظر" برای تایمز است.
@khonehdeleman
به طور تناقضآلودی، خودداری از پاسخ دادن به توهین، یکی از موثرترین پاسخهای ممکن است.
یک دلیلش چنان که سنکا یاد آور میشود این است که خاموشی ما ممکن است برای فردی که توهین کرده است، گیجکننده باشد؛ به این معنی که نمیداند آیا توهینش را فهمیدهایم یا خیر؛ بعلاوه، با این کار اجازه نمیدهیم از توهینش لذت ببرد و در نتیجه به احتمال زیاد پریشان میشود.
پاسخ ندادن نشان میدهد که بود و نبود او در نظرمان یکسان است و از آنجا که هیچکس دوست ندارد نادیده گرفته شود، عدم تمایلِ ما به پاسخ دهی، احساس تحقیر شدگی را در او برمیانگیزد.
📕 #فلسفهای_برای_زندگی
✍ #ویلیام_اروین
@khonehdeleman
یک دلیلش چنان که سنکا یاد آور میشود این است که خاموشی ما ممکن است برای فردی که توهین کرده است، گیجکننده باشد؛ به این معنی که نمیداند آیا توهینش را فهمیدهایم یا خیر؛ بعلاوه، با این کار اجازه نمیدهیم از توهینش لذت ببرد و در نتیجه به احتمال زیاد پریشان میشود.
پاسخ ندادن نشان میدهد که بود و نبود او در نظرمان یکسان است و از آنجا که هیچکس دوست ندارد نادیده گرفته شود، عدم تمایلِ ما به پاسخ دهی، احساس تحقیر شدگی را در او برمیانگیزد.
📕 #فلسفهای_برای_زندگی
✍ #ویلیام_اروین
@khonehdeleman
👍1
##شعر_شب
به زبان مادر من ،
دنیا ، دیوارهای کاهگلی کوتاهی دارد
با پرچین های نرم
که هیچ روباهی در آن گیر نمی کند.
به زبان مادر من ،
باران و ناودان و همسایه ،
شعرهای قشنگ زندگی اند و نان سنگک هم.
به زبان مادر من ،
سلام یعنی سلام
همانکه سلامتی می آورد.
رنج یعنی توانایی بافتن نور ؛
زبان مادرم زبان باران است و بوسهٔ پنجره ها ،
زبان مادرم ،
الفبایش تمام خوبی های دنیاست.
درخت ها، گل ها ؛
خوب که فکر می کنم
می بینم تمام رودها و ابرها به زبان مادرم سخن می گویند.
بادها هم ، و کوه ها ...
نخ های پیراهنم
و عطری که پسرم به لباسش زد ،
همه به زبان مادری ام حرف می زدند ...
محبوبه احمدی
@khonehdeleman
به زبان مادر من ،
دنیا ، دیوارهای کاهگلی کوتاهی دارد
با پرچین های نرم
که هیچ روباهی در آن گیر نمی کند.
به زبان مادر من ،
باران و ناودان و همسایه ،
شعرهای قشنگ زندگی اند و نان سنگک هم.
به زبان مادر من ،
سلام یعنی سلام
همانکه سلامتی می آورد.
رنج یعنی توانایی بافتن نور ؛
زبان مادرم زبان باران است و بوسهٔ پنجره ها ،
زبان مادرم ،
الفبایش تمام خوبی های دنیاست.
درخت ها، گل ها ؛
خوب که فکر می کنم
می بینم تمام رودها و ابرها به زبان مادرم سخن می گویند.
بادها هم ، و کوه ها ...
نخ های پیراهنم
و عطری که پسرم به لباسش زد ،
همه به زبان مادری ام حرف می زدند ...
محبوبه احمدی
@khonehdeleman
👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍رازهای یادگیری زبان جدید
🎯 آیا میخواهید زبان جدیدی یاد بگیرید اما احساس ترس دارید یا مطمئن نیستید که از کجا شروع کنید؟ خانم لیدیا ماکوا به شما میگوید که برای یادگیری زبان جدید، به یک استعداد خاص یا «ژن زبان» نیاز ندارید.
در یک گفتگوی الهامبخش، او رازهای چندزبانهها (افرادی که به چندین زبان صحبت میکنند) را به شما نشان میدهد و چهار اصلی را با شما در میان میگذارد که به شما کمک میکند تا استعداد زبانی پنهان خودتان را بیابید و از انجام این کار لذت ببرید.
@khonehdeleman
🎯 آیا میخواهید زبان جدیدی یاد بگیرید اما احساس ترس دارید یا مطمئن نیستید که از کجا شروع کنید؟ خانم لیدیا ماکوا به شما میگوید که برای یادگیری زبان جدید، به یک استعداد خاص یا «ژن زبان» نیاز ندارید.
در یک گفتگوی الهامبخش، او رازهای چندزبانهها (افرادی که به چندین زبان صحبت میکنند) را به شما نشان میدهد و چهار اصلی را با شما در میان میگذارد که به شما کمک میکند تا استعداد زبانی پنهان خودتان را بیابید و از انجام این کار لذت ببرید.
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔍ابن سینا، حکیم ، پزشک ، ریاضیدان ، منجم و فیزیکدان ایرانی بود که نبوغ و کارهای علمی وی شهرت جهانی دارد. اغلب ما بوعلی سینا را به نبوغش در پزشکی میشناسیم. اما، وی یک دانشمند همهچیزدان بود که در علم فیزیک نیز کارهای مهمی انجام داده است. در واقع، ابن سینا چند قرن پیش از نیوتن پی به قانون اینرسی برده بود و درباره آن ایدههایی داشت.
ویدئویی که میبینید،
🎙️: بخشی از سخنرانی پروفسور "شاون کارول" فیزیکدان و #فیلسوف علم درباره اسرار علم نوین و تفاوتهای دیدگاههای کهن و مدرن نسبت به علم…
@khonehdeleman
ویدئویی که میبینید،
🎙️: بخشی از سخنرانی پروفسور "شاون کارول" فیزیکدان و #فیلسوف علم درباره اسرار علم نوین و تفاوتهای دیدگاههای کهن و مدرن نسبت به علم…
@khonehdeleman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍چیز چیست؟!!!
🎯گاهی پاسخ دادن به آسانترین پرسشها، میتواند سختترین کار باشد.
یک چیز چیه؟
چرا چیزها اتفاق میافتن؟
@khonehdeleman
🎯گاهی پاسخ دادن به آسانترین پرسشها، میتواند سختترین کار باشد.
یک چیز چیه؟
چرا چیزها اتفاق میافتن؟
@khonehdeleman