tgoop.com/kariznotes/228
Last Update:
زید و خاتمیت نبوّت
«اگر محمّد پسری میداشت، پس از او رسول و نبی بود». این سخن شگفتانگیز را، در میانهٔ حکایت زید، در تفسیر مقاتل بن سلیمان میبینیم که اگر نه اوّلین، یکی از کهنترین تفسیرهای قرآن است که از قرن دوم هجری به دست ما رسیده است.
این سخن بسیار جالب است چون بین یک حکایت تاریخی به ظاهر فرعی در خانواده پیامبر، یعنی زید و نسبت فرزندخواندگیاش، و مفهوم خاتمیت پیامبر ارتباط مهمی برقرار کرده است. زید فرزندخوانده پیامبر بود، یکی از اولین ایمان آورندگان به اسلام و تنها شخصیت مسلمان از معاصران پیامبر که نامش در قرآن آمده است. تنها سه آیه پس از ذکر نام زید میخوانیم که محمد خاتم پیامبران است (احزاب، ۴۰) و مقاتل توضیح میدهد که اگر محمد فرزند ذکوری میداشت، خاتم پیامبران نمیبود و پیامبری، در ذرّیه ابراهیم، مطابق سنت پیامبران پیشین، از محمّد به او میرسید و پس از او به فرزند او...
حکایت پیامبر و زینب، همسر زید مشهور است. مختصر آن که زید فرزندخوانده محمد بود که نزد اعراب جایگاهی چون فرزند داشت و احکام پدر-فرزندی بر آن جاری بود. زید با زینب بنت جحش ازدواج میکند. گفتهاند که زید بندهای آزاد شده بود و زینب که از قریش بود او را همارز و مناسب منزلت اجتماعی خویش نمیدید و از این رو ازدواج آنها خالی از مشکلات نبود. میافزاید که روزی پیامبر به خانه زید رفت و زینب را ایستاده دید با تمامی زیبایی خویش. عبارت مقاتل آن است که «فابصر زینب قائمة، و کانت حسناء بیضاء من اتمّ نسأ قریش، فهویها». مینویسد که پیامبر با دیدن او گفت «سبحان الله مقلّب القلوب». زید از میل باطنی پیامبر آگاه شد و اجازه خواست که زن خویش را طلاق دهد.
برخی از اجزای حکایت در قرآن آمده و به نوعی تایید شده است: «گفتی که همسرت را نزد خویش نگه دار و از خداوند پروا کن و چیزی را در دل خود پنهان میداشتی که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم بیم داشتی، حال آنکه خداوند سزاوارتر است به اینکه از او بیم داشته باشی؛ آنگاه چون زید از او حاجت خویش برآورد، او را به همسری تو درآوردیم» (با این توضیح دیگر که) «تا برای مؤمنان در مورد همسران پسرخواندگانشان... محظوری نباشد.» (ترجمه خرّمشاهی).
این اتّفاق نزد اعراب که ازدواج با همسرِ فرزندخوانده را مثل ازدواج با همسر فرزند، ممنوع میدانستند، محلّ اشکال و اعتراض بوده است. دو آیه بعدی در پاسخ به آنان است: «بر پیامبر، در آنچه خدا برای او فرض گردانیده گناهی نیست». تایید آیات قرآنی درِ اشکال و اعتراض را بین مسلمانان بست امّا این حکایت همواره در مجادلات مذهبی بین مسلمانان و پیروان ادیان دیگر مطرح بوده است. حتی یوحنای دمشقی، از اولین منتقدان اسلام هم به همین داستان زید اشاره کرده است، منتهی ما اینجا به این وجه حکایت نظر نداریم.
پس از این آیات و به ظاهر در ارتباط کامل با این واقعه است که به آیه مهم بعدی میرسیم: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» (محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.)
پرسش این بوده که آیا این حکایت، به فرض تاریخی بودن آن، که چنین واکنشی را حتی در عهد پیامبر به همراه داشته، مرتبط به نکته پیچیدهتری نبوده است؟ چنان که از گفتار مقاتل برمیآید، آیا قصد بر آن نبوده که اثبات کند که زید فرزند محمد نیست و از این رو پیامبری یا دیگر اسباب آن را از او به ارث نمیبرد؟ و شاهد روشن این که او در جایگاه فرزند پیامبر نیست، همین است که محمد با همسر طلاق گرفته او ازدواج کرده است؟ مقاتل ادامه میدهد که اگر «زید بن محمد» در کار میبود، پیامبری به او میرسید. اما پیامبر به زید گفت که «من پدر تو نیستم» و زید هم گفت «من زید فرزند حارثه هستم».
مقاتل همچنین، در توضیح «سنة الله» در آیه، شباهتی دیده بین حکایات داود نبی و پیامبر. داود، که خود زنان بسیار داشت، عاشق بثشبع همسر سردار خود اوریا شده بود که حکایت آن مشهور است و اینجا نیاز به تفصیل نیست.
همچو داوودم نود نعجه مراست / طمْع در نعجه حریفم هم بجاست...
توجه این تفسیر کهن به حکایات موازی بین قرآن و سنت عهد عتیق بسیار جالب است.
چند خطّ مجمل آوردیم از آنچه دیوید پاورز در دو کتاب خود، «محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست» و «زید» جُسته و بسط داده است. این که گویا، دست کم از منظر برخی مومنان در آغاز اسلام، بین مفهوم خاتمیت، و فرزندخواندگی زید و سنّت میراث و جانشینی، نسبت و پیوندی بوده که ابعادش اینک به تمامی روشن نیست. آنچه بعدها در این حکایات منعکس شده است. نقدها خود فصل دیگر است.
زید را اکنون نیابی کو گریخت / جست از صفِّ نِعال و نَعل ریخت
نه ازو نقشی بیابی نه نشان / نه کَهی یابی به راهِ کَهکشان...
پ.ن آیات و بخش مرتبط از تفسیر مقاتل
.
BY کاریز

Share with your friend now:
tgoop.com/kariznotes/228