Telegram Web
.
🔹 مروری بر کتاب «تقسیم کار: رویکردی تکاملی به اشتغال زنان»

نوشتۀ زهرا متقی

ادعای اصلی براون در این کتاب این است که زنان و مردان به‌‏دلایل تکاملی ویژگی‌های جنسیتی متفاوتی دارند. براون زیرکی، اعتماد به خود، جسارت، جاه‌طلبی، خطرپذیری، رقابت‌طلبی، سلطه‌جویی، تاب‌آوری تحت فشار، و صفاتی از این دست را صراحتاً «مردانه» معرفی می‌کند و با اضافه‌کردن این مقدمه که «این صفات در موفقیت‌های شغلی مؤثرند»، نتیجه می‌گیرد که زنان به‏‌دلیل نداشتنِ این صفات است که موفقیت‌های شغلی کم‏تری کسب می‌کنند و نه به‌‏دلیل ساختارهای اجتماعی. بنابراین، او سیاست‌های جبرانی و تلاش برای تغییر این نظام نابرابر در حوزۀ اشتغال عمومی را موجه نمی‌داند، چراکه به‏‌نظر او این نابرابری در حوزۀ اشتغال عمومی نتیجۀ «طبیعی» نابرابری‌های بنیادین زن و مرد است.

🔹متن کاملِ این نوشته را می‌توانید در سایت «جمهوری فلسفه و ادبیات» بخوانید:

https://jomhourifalsafe.com/magazine/review-dividedlabours/

«جمهوری فلسفه و ادبیات»
نکند_به_دست_مخاطب_و_سیاستگذار_برسد.pdf
210.1 KB
یادداشتی درباره نقدی بر کتاب تقسیم کار اجتماعی
بخش اول

نکند به دست مخاطب و سیاستگذار برسد!
 
حسین شیخ‌رضایی (مدیر نشر کرگدن)
 
زهرا متقی در مطلبی با عنوان «مروری بر کتاب تقسیم کار: رویکردی تکاملی به اشتغال زنان» که در سایت «جمهوری فلسفه و ادبیات» منتشر شده است نکاتی انتقادی دربارۀ کتاب تقسیم کار (نشر کرگدن) مطرح کرده است. توجه ایشان به کتاب و بررسی محتوایی آن جای تقدیر و تشکر دارد. اما در کنار بررسی محتوایی، بخشی از متن نیز مربوط به ناشر است. در این نوشته ابتدا به این بخش می‌پردازیم و سپس نکته‌ای کوتاه را دربارۀ محتوای کتاب مطرح خواهیم کرد.

همان‌گونه که خوانندگان نیز احتمالاً آگاه‌اند، میان فمینیست‌ها بر سر ماهیت و چیستی مقولۀ جنسیت اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی از آنان جنسیت را برساخته‌ای اجتماعی و برخی امری ذاتی می‌دانند. گروه دوم که با عنوان فمینیست‌های ذات‌گرا شناخته می‌شوند معتقدند جنسیت مقوله‌ای طبیعی و ذاتی است که در ابتدای تولد معلوم می‌شود و امری مربوط به تفاوت‌های فیزیکی/زیستی به شمار می‌رود. بنابراین، این گروه جنسیت را امری برساختۀ اجتماع نمی‌داند. فمینیست‌های ذات‌گرا علی‌رغم قبول ذاتی بودن جنسیت، همچنان فمینیست هستند و می‌کوشند آرمان‌ها و اهداف و پروژه‌های فمینیستی خود را در چهارچوب ذات‌گرایی دنبال کنند و حتی گاه از این منظر، برخی رویکردها و اهداف و استدلال‌های فمینیستی رقیب را نقد کنند. در میان این دو گروه نیز البته فمینیست‌هایی هستند که در خصوص مقولۀ جنسیت به ترکیبی از برساخت‌گرایی اجتماعی و ذات‌گرایی قائل‌اند.

با در نظر داشتن این نکته، اکنون اجازه دهید به مطلب مربوط به ناشر بپردازیم. متقی در ابتدای مطلب خود می‌نویسد: «اگرچه این دو جنبۀ انتقادی بخش اصلی این یادداشت را تشکیل می‌دهد، درواقع بیانشان هدف فرعی نگارش این نوشته است. فرض کنیم که هیچ‌یک از انتقادات طرح‌شده در این یادداشت به اصل محتوای کتاب وارد نباشد؛ مسئلۀ اساسی‌تر نقدِ رویکردی است که ذیل آن ترجمۀ این کتاب در کشوری که در آن (بعد از یمن و کرانۀ باختری) بیش‏ترین موانع جنسیتی علیه زنان به‌شکل قانونی اعمال می‌شود در اولویت انتشار قرار می‌گیرد. من در بخش پایانی این نوشته تلاش خواهم کرد استدلال کنم که چرا ترجمه و انتشار چنین کتابی درواقع درخدمت بازتولید نابرابری‌ در حوزۀ اشتغال زنان در ایران است. ... این‏که زمان و بودجۀ محدود و اعتبار نشر خود را صرف انتشار چه کتابی کنیم در برهه‌های مختلف تاریخی می‌تواند معانی مختلفی بسازد و تأثیرات متفاوتی بگذارد. در زمانه‌ای که تصویر زنان از روی جلد کتاب سانسور می‌شود و نشر کرگدن نیز واکنشی نمادین در اعتراض به این کار نشان می‌دهد، شاید خطا نباشد که چاپ چنین کتابی را توسط همین نشر مذموم بدانیم، مگر آن‏که مانند نویسندۀ اثر همین استبداد روارفته بر زنان را نیز نتیجۀ انتخاب خود ایشان بدانیم».
بخش دوم

سخن متقی در این بخش به اختصار چنین است: هدف اصلی او در نوشتن متن، نه طرح نکات محتوایی، بلکه انتقاد از رویکرد ناشر بوده است. حتی اگر همۀ نکات محتوایی متن او نادرست باشد، باز هم انتشار این کتاب از سوی نشر کرگدن و صرف بودجه محدود و اعتبار نشری خصوصی برای آن اولویت نداشته و امری مذموم است. دلیل هم این است که ترجمه و انتشار چنین کتابی در خدمت بازتولید نابرابری در حوزۀ اشتغال زنان است. وعدۀ متقی این است که در بخش آخر نوشته‌اش نشان دهد چرا ترجمه و انتشار این متن در خدمت بازتولید نابرابری در ایران است. و نهایتاً اینکه درک متقی از محتوای کتاب این است که استبداد رواداشته‌شده علیه زنان انتخاب خود آنان است.

فعلاً اجازه دهید سخن متقی را دربارۀ ناشر بررسی کنیم، بعد ببینیم به وعده‌اش عمل می‌کند یا نه، و سپس ببینیم درک او از کتاب تا چه حد دقیق است. نکتۀ نخست اینکه متقی گفته است چه حرفش در نقد کتاب درست باشد و چه نباشد، انتشار آن فاقد اولویت و مذموم است. بر نگارنده روشن نیست چرا اگر نکات متقی در این نوشته نادرست باشد، «انتشار» این کتاب فاقد اولویت یا مذموم است. آیا به‌راستی متقی می‌انگارد حتی اگر نظر نویسنده درست و نقد متقی نادرست باشد، باز هم انتشار مطالب درست کتاب فاقد اولویت و مذموم است؟ یعنی برای متقی مصلحتی بالاتر از درستی و صدق در کار است؟ آن مصلحت چیست؟ تا جایی که به ذهن نگارنده می‌رسد متقی باید بگوید انتشار مطالبی درست که کسی از آن استفادۀ نادرست کند، مثلاً در جهت بازتولید نابرابری، مذموم است و صرفاً انتشار مطالب درستی مذموم نیست که کسی از آنها استفادۀ نادرست نکند. با این منطق، آیا اصولاً چیزی می‌تواند منتشر شود؟ آیا انتشار کتابی دربارۀ علم آمار، با توجه با انواع سوءاستفاده‌هایی که سیاستگذاران از این علم می‌کنند، مذموم نیست؟ دوست دارم نمونه‌ای از مطالب درستی را بشناسم که امکان سوءاستفاده از آنها وجود نداشته باشد.

به نظر می‌رسد شقّ بالا معقول نیست و متقی در واقع خواسته است بگوید نقد من وارد و مطالب نویسنده نادرست است و برای همین انتشار آن فاقد اولویت و مذموم است. تکلیف چنین ادعایی چیست؟ آیا انتشار مطالب نادرست همواره فاقد اولویت و مذموم است؟ در اینجا باید پرسید نادرست از دید چه کسی. با همین نگاه، اگر فمینیستی ذات‌گرا بگوید انتشار کتاب‌هایی در تأیید فمینیسم برساخت‌گرا فاقد اولویت و مذموم است، حرفش برخطا است؟ آیا اصولاً قضاوت کار یک ناشر بر اساس تشخیص درستی و نادرستی یکی از طرفین مناقشه‌ای علمی معقول است؟ منطق جهان دانشگاهی و آزادی بیان در فضای عمومی چنین اقتضایی دارد؟
بخش سوم

این شقّ نیز آشکارا نامعقول است. اما به‌کارگیری اصل حسن‌ظن احتمالاً ایجاب می‌کند که بگوییم منظور متقی چنین چیزی بوده است: مطالب کتاب نادرست است و اگر آنچه کتاب گفته «در عمل» مبنای سیاستگذاری قرار گیرد، سبب تشدید نابرابری می‌شود. به همین دلیل «انتشار» کتاب فاقد اولویت و مذموم است. اما آیا به‌راستی مخالفت با به‌کارگیری نتایج یک کتاب در عرصۀ سیاستگذاری ربطی به مذموم بودن «انتشار» آن دارد؟ آیا قرار است منتقد کتب ضاله را تشخیص دهد و انتشار هر آنچه را اجرایش در عمل به ضلالت کشید، مذموم و فاقد اولویت اعلام کند؟ آیا این همان نگاه سانسورچیان کتاب و متولیان گفتمان فرهنگی حاکم بر کشور در مقولۀ آزادی بیان و انتشار کتاب نیست؟ اگر «به‌کارگیری» نتایج یک عقیده در عمل مشکل‌زا است، چرا با به‌کارگیری آن در عمل مخالفت نکنیم؟ نکند خدای ناکرده منتقد مخاطب کتاب و سیاستگذار را صغیر تصور می‌کند که بهتر است مطالب خطرناک به گوششان نرسد، چون خود قدرت بررسی و تصمیم‌گیری ندارند. نکند خدای ناکرده منتقد تصور می‌کند سیاستگذار در کشوری مثل ایران کتاب می‌خواند و سیاست‌هایش را بر اساس محتوای کتاب‌ها انتخاب می‌کند که انتشار مطالب مخالف فکرش را از سوی ناشری خصوصی مذموم تشخیص می‌دهد. نکند قرار است بعد از اینکه در دنیای آکادمیک فلسفه حکم کردیم که هر کسی مانند ما کار نمی‌کند، کارش بی‌ارزش است، اکنون که خود وارد فعالیت‌هایی شده‌ایم که قبلاً سطح پایین می‌انگاشتیمشان، در دنیای نشر هم حکم کنیم هر کسی کتابی را که از نظر ما مورد تأیید نیست چاپ کند کارش مذموم است. اگر متقی پیشنهادهای دیگری برای سیاستگذار دارد، البته مانند هر شهروند دیگری، آزاد است آنها را منتشر کند. ولی آیا موجه است که بگوید انتشار کتب حاوی مطالبی که او با نتایجشان در عمل مخالف است، فاقد اولویت و مذموم است؟ آیا در اینجا زنگ خطر استبداد و بستن ذهن و گوش به سخن مخالف را نمی‌توان شنید؟ اگر ممیز ادارۀ کتاب بگوید اصولاً انتشار هرگونه کتاب فمینیستی مذموم است، چرا که در عمل منجر به تضعیف بنیان خانواده وهرج‌ومرج در امر جنسیتی می‌شود، آیا متقی در چهارچوب خود پاسخ موجهی به او خواهد داشت؟ آیا قرار نیست در «جمهوری» ادبیات و فلسفه، بالاخره به جمهور هم احترام گذاشته شود و جمهور افراد بالغی تصور شوند که دربارۀ محتوای کتاب‌ها قدرت تشخیص دارند؟

اکنون به سراغ وعدۀ متقی برویم. در بخش پایانی نوشته، علی‌رغم وعدۀ ابتدایی، نکته‌ای دال بر اینکه چرا «انتشار» این کتاب در خدمت بازتولید نابرابری در حوزۀ اشتغال زنان در ایران است نمی‌خوانیم. این بخش عمدتاً توصیفی است از وضعیت اشتغال زنان در ایران و سپس با این جمله روبه‌روییم که «در چنین وضعیتی، «دفاع» از دیدگاهی که مطابق آن نقش‌های اجتماعی بنابر طبیعت زن و مرد تقسیم شده‌اند و به‏‌همین‌‏دلیل نیاز به اصلاح یا جبران ندارند، درنهایت، درخدمت چیزی جز بازتولید نابرابری‌ در حوزۀ اشتغال زنان در ایران نخواهد بود و مسیر زنان را برای بازپس‌گیری فضای کار و رسیدن به وضعیت عادلانه سخت‌تر خواهد کرد.» (تأکید اضافه شده است.) دقت دارید که در اینجا با «دفاع» از چنین عقایدی مخالفت شده است، درحالی‌که به ما وعده داده شده بود دربارۀ «انتشار» کتاب صحبت شود و نه دفاع از محتوای آن. گویا متقی فراموش کرده است که قرار بود در باب فقدان اولویت و مذمت «انتشار» این کتاب صحبت کند. شاید او می‌پندارد تکرار این ادعا که به‌کارگیری نتایج پیشنهادهای این کتاب در صحنۀ سیاستگذاری نادرست است، حکم اولیه‌اش در باب مذمت «انتشار» کتاب را تأیید می‌کند. شاید او می‌پندارد مخاطب و سیاستگذار فاقد قدرت تشخیص‌اند و هر آنچه را منتشر شود قبول و از آن دفاع می‌کنند. شاید او توجه ندارد که انتشار کتابی «جدی» که از نظر برخی محتوایی نادرست دارد و حتی در عمل به سیاست‌های بد منجر می‌شود نه تنها مذموم نیست، بلکه جزو وظایف اجتماعی ناشر است. ناشر باید تا آنجا که می‌تواند به منطق جهان آکادمیک، که از قضا منطقی دمکراتیک است، کمک کند: نگذار چیزی زیرزمینی شود، منتشرش کن و فرصت بده درباره‌اش صحبت شود.
بخش چهارم و پایانی

اما در پایان، نکته‌ای هم در باب تفسیر و درک متقی از کتاب. همان‌گونه که در نقل‌قول ابتدایی آوردیم متقی می‌انگارد نویسندۀ کتاب گفته است ظلم روارفته بر زنان «انتخاب» خود ایشان است. در نقل‌قول پایانی هم دیدیم که درک متقی از کتاب این است که نقش‌های اجتماعی بنابر طبیعت زن و مرد تقسیم شده‌اند و به‏‌همین‌‏دلیل «نیاز به اصلاح یا جبران ندارند». چگونه ممکن است کسی مانند نویسنده، بنا به ادعای متقی، ادعا کند نقش‌های اجتماعی امری طبیعی هستند و آنگاه بگوید این «انتخاب» خود زنان بوده است؟ چگونه می‌شود کسی امری طبیعی و غیراختیاری را انتخاب کند؟ از این گذشته، نویسنده در کجا مدعی است جهان اجتماعی نیاز به اصلاح و جبران ندارد؟ برای سنجش میزان دقت متقی در فهم ادعای متن، توجه خواننده را به این نقل‌قول از کتاب (ص 8) جلب می‌کنیم تا هم روشن شود نه نویسنده نقش عوامل اجتماعی را در ایجاد نابرابری نفی می‌کند و نه منکر ضرورت تلاش برای اصلاح اجتماع است: «چنین نیست که تنها دلایل زیستی را علت سقف شیشه‌ای یا شکاف جنسیتی بدانیم. نگرش‌های جامعه، که بعضی دل‌بخواهی‌اند، و همچنین تبعیض‌های آشکار جنسیتی، که بر پایۀ مفروضات نادرستی دربارۀ ظرفیت‌های نسبی جنس زن و مرد بنا شده‌اند، نیز در ایجاد این شرایط نقش دارند. علاوه‌براین، به‌هیچ‌وجه بحث این نیست که بازار کار را نمی‌توان در جهتی تغییر داد که نابرابری‌های اقتصادی بین زن و مرد را دست‌کم کاهش دهد. البته پرواضح است که دولت می‌تواند در جهت توزیع مجدد منافع مالی رقابت‌ها مداخله کند یا اساساً از اینکه رقابت‎ها چنین منافعی داشته باشند ممانعت به‌عمل آورد. برای مثال، شکاف دستمزدها در استرالیا به میزان قابل‌ملاحظه‌ای از ایالات‌متحده کمتر است، که از نتایج تحت کنترلِ مرکز درآوردن دستمزدها، میزان بیشتر تشکیل اتحادیه‌ها، نسبت عموماً کمتر نابرابری دستمزدها و اتخاذ سیاست‌های دستمزد برابر برای کار برابر است. اینکه آیا دیگر کشورها نیز باید چنین مسیری را دنبال کنند پرسشی بیشتر سیاسی است تا علمی. باوجوداین، سیاستگذاران باید در پی‌ر‌یزی قوانینْ انسان را چنان‌که هست – به‌جای آنچه آنها دوست دارند باشد – در نظر بگیرند.»
روایت صداهایی که نشنیده نشد
«فریادهای بهار عربی»

📚 «فریادهای بهار عربی» با عنوان فرعی روایت‌های شخصی از انقلاب‌های عربی روایتی است از جوانان خسته از وضع موجود، کسانی که انقلاب کردند و خود قربانی آن شدند.

📚 أسعد الصالح در اثر خود که در سال 2015 و پس از بهار عربی نوشته، سراغ داستان‌های شخصی کسانی رفته که هر کدام سهمی در بهار عربی داشتند.

📚 این اثر درکی عمیق‌تر از انگیزه این جوانان برای انقلاب در تونس، مصر،‌ لیبی و تونس می‌دهد،‌ 64 روایت از کسانی که عمرشان در نظام‌هایی سپری شده که آزادی را به رسمیت نشناخته‌اند.

📚 در این نوشته‌ها، می‌توان زمینه اجتماعی، سیاسی و تاریخی بهار عربی را دید، ضمن اینکه شالوده عاطفی، روان‌شناختی و فرهنگی این فعالان نیز عنصری انسانی به روایتشان افزوده است.

📚 «فریادهای بهار عربی» با عنوان فرعی روایت‌های شخصی از انقلاب‌های عربی در ۲۸۴ با ترجمه «محمدمهدی هاتف»، «مهدیه میرمحمد»، «محمدحسین خلج» و «مهدی ناصری» توسط نشر «کرگدن» با قیمت ۳۲۰ هزار تومان منتشر شده است. معرفی این کتاب را در پست بعدی با صدای ««محمدمهدی هاتف» یکی از مترجمان این اثر می‌شنوید...

#معرفی_کتاب

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from نطقیات
📱 از کانال مقولات:

نشر کرگدن اخیرا کتابی را با عنوان «جهان‌نگری کانت» منتشر کرده است، در تصویر روی جلد کتاب تصویر یاکوبی به‌جای کانت درج شده است.

🖍 تعلیقه از نطقیات:

این بی‌دقتی شاید در ابتدا ساده به نظر برسد ولی این طور نیست، ایراد قابل توجهی است. چک کردن یک تصویر از گوگل کار سختی نیست که ناشر محترم می‌توانست این کار را انجام بدهد ولی متاسفانه انجام نگرفته است. غیر از ناشر - که ناشر تخصصی فلسفه است - متاسفانه مترجم هم به این اشکال بزرگ پی نبرده است.

در واقع این نشان از بی‌خبری محافل و نهادهای فلسفی و متعاطیان فلسفه ما از محتواهای بصری فلسفی است. خیلی از ماها تصاویر فیلسوفان را نمی‌شناسیم، در صورتی‌که محتواهای بصری (عکس، فیلم و ...) فراوانی در غرب درباره‌ی فیلسوفان و موضوعات فلسفی تولید می‌شود و ما همچنان بی‌اطلاعیم.

🔴

🔮 www.tgoop.com/nutqiyyat
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
توضیح درباره طرح جلد کتاب جهان‌نگری کانت

نویسنده کانال نطقیات به پیروی از نویسنده کانال مقولات نوشته است که پرتره روی جلد کتاب جهان‌نگری کانت متعلق به کانت نیست و تصویر فیلسوفی دیگر به نام یاکوبی است.

پوستر فوق با درج نام کانت زیر آن در بسیاری سایت‌های اینترنت موجود است (مثلا اینجا و اینجا و اینجا) و از قضا طراح نشر کرگدن این نام را از روی پوستر پاک کرد تا بتواند روی جلد از آن استفاده کند. ناشر از تصویری استاندارد که روی سایت آمازون نیز هست استفاده کرده است. در هر حال، خطا ممکن است رخ داده باشد و طراح اصلی و غیرایرانی پوستر ممکن است به‌خطا تصویر یاکوبی را جای کانت استفاده کرده باشد.

اما تعلیقه نطقیات لطف دیگری دارد. نوشته‌اند ایرادی قابل‌توجه است و ناشر اینترنت را چک نکرده است‌. نویسنده پست تعلیقات هم البته می‌توانست تصویر جلد کتاب را در گوگل جستجو کند و ببیند از پوستری با نام کانت در زیر آن گرفته شده است. کاری که نکرده است.

اما گویاتر، حکمتی است که در ادامه صادر کرده‌اند. گفته‌اند غربی‌ها خوب‌اند و در غرب محتوای بصری درباره فیلسوفان تولید شده و ما بی‌خبر و بی‌دانش‌ایم و محافل و نهادها و متعاطیان فلسفه (کذا در اصل!) در ایران از قافله عقب‌اند.

ظاهرا اگر هم خطایی رخ داده باشد همان غربی‌ها در تولید پوستر اصلی انجام داده‌اند. اینکه تا دری به تخته خورد درباره عقب‌ماندگی شرق در برابر غرب قلم‌فرسایی کنیم هم عالمی دارد.
🎉🎉 در دست انتشار
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🎉🎉 در دست انتشار

گزاف‌نمایی در تاریخ علم ایران و اسلام
نقدی بر مدرن‌سازی و اسلامی‌سازی علوم قدیم
نویسنده: امیرمحمد گمینی
۱۲۴ صفحه/ قیمت پشت جلد: ۱۴۰۰۰۰ تومان
قیمت در ایام پیش‌خرید: ۱۲۰۰۰۰ تومان
لینک دسترسی به کتاب در سایت:
https://kargadanpub.com/book/%da%af%d8%b2%d8%a7%d9%81%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/

🔸 تحریف و بزرگ‌نمایی علم قدیم آن را بزرگ نمی‌کند، بلکه از ارزش آن می‌کاهد. علم دوران اسلامی جایگاهی مشخص و انکارناپذیر در تاریخ اندیشه دارد، ولی نباید جایگاه آن را در هماهنگی‌اش با یافته‌های علم امروز تعریف کرد. علم امروز حاصل قرن‌ها فعالیت پژوهشی در سراسر دنیا است؛ و اگرچه ریشه در دستاوردهای علمی یونانی و قرون میانۀ اسلامی و مسیحی دارد، ولی همان دستاوردها نیست.
🔸 بزرگ‌نمایی دستاوردهای تاریخی دانشمندان ایران و جهان اسلام نه‌تنها به نفع تاریخ علم قدیم نیست، بلکه دستاوردهای حقیقی این دانشمندان را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و شناخت جایگاه درست علم قدیم را دشوار می‌کند. روی دیگر سکۀ بزرگ‌نمایی، اسلامی‌سازی علوم قدیم است. باید توجه داشت که هرچند متون اسلامی در ایجاد انگیزۀ فعالیت علمی برای دانشمندان نقش مهمی داشته‌اند، اما علوم قدیم و روش آنها را نباید برآمده از متون مقدس اسلامی دانست.
🔸 هدف نویسندۀ این کتاب این است که نشان دهد علم دوران اسلامی بخشی از تاریخ جهانی علم است و به دین و مذهب خاصی وابسته نیست، اگرچه این علم حاصل فضای فرهنگی و دینی جامعۀ اسلامی به حساب می‌آید.
🔸 علاقه‌مندان می‌توانند برای پیش‌خرید کتاب به سایت نشر کرگدن مراجعه کنند. در ایام پیش‌خرید تخفیف ویژه‌ای برای کتاب‌ها در نظر گرفته شده است.

#نشر_کرگدن، #در_دست_انتشار، #گزاف‌نمایی_در_تاریخ_علم_ایران_و_اسلام، #امیرمحمد_گمینی، #مطالعات_علم_و_فناوری، #حسین_شیخ‌رضایی، #تاریخ_علم، #مدرن‌سازی_علوم، #اسلامی‌سازی_علوم #بزرگ‌نمایی_علوم، #علم_دوران_اسلامی
همچنان جهان‌نگری کانت، بخش اول

چندی پیش، بحثی درباره یکی از طرح جلدهای نشر کرگدن درگرفت. ابتدا فرشاد مزدارانی، در کانال مقولات، با آوردن تصویری از یاکوبی، ادعا کرد که آنچه روی جلد جهان‌نگری کانت آمده تصویر یاکوبی است و نه کانت، و بعد نوشت که "ناشر تخصصی" فلسفه تصویر یاکوبی را جای کانت گذاشته است.

کانال نطقیات مطلب را منعکس کرد و نوشت که این بی‌دقتی ساده ایراد قابل‌توجهی است‌. جست‌وجوی تصویر در گوگل کار ساده‌ای بوده که نه "ناشر تخصصی" و نه مترجم متوجه این 'اشکال بزرگ" نشده‌اند‌. بعد هم نوشت این امر نشان از بی‌خبری محافل و نهادها و متعاطیان فلسفه در کشور ما از محتواهای بصری فلسفی است، و در "غرب" کلی کار در این زمینه شده که ما از آن بی‌اطلاع‌ایم.

نشر کرگدن پاسخی داد و با آوردن مثال‌هایی، از جمله کتابی که دانشگاه آکسفورد با همین تصویر درباره کانت چاپ کرده یا فروش این پوستر در آمازون به نام پوستر کانت، گفت "حتی" اگر اشتباهی هم رخ داده باشد، که معلوم نیست رخ داده باشد، اشتباه از طراح پوستر اصلی است. علاوه بر این، حکمت‌گویی‌های بعدی و ربط دادن تصویر جلد به عقب‌ماندگی شرق در برابر غرب به‌کل نامربوط و خنده‌دار است.
همچنان جهان‌نگری کانت، بخش دوم

تا اینجا موضوع چندان مهمی نبود. اما ادامه ماجرا تامل‌برانگیزتر بود. کانال مقولات پاسخ کرگدن را منتشر کرد و در ادامه چنین نوشت: "گویا نشر کرگدن تلویحاً پذیرفته که طراح نشر در اثر خطای طراح غربیِ «پوستر اصلی»، از این تصویر برای روی جلد کتاب «جهان‌نگری کانت» استفاده کرده است. نشر کرگدن در حوزهٔ فلسفه از ناشران موجه و محل رجوع است و، از این رو، طبیعی‌ست که مخاطبانش نسبت به صورت و محتوای تولیداتش حساس باشند؛ در پست اصلی هم درست به همین دلیل از عبارت «ناشر تخصصی فلسفه» استفاده کردم که البته به اندک ناشرانی قابل اطلاق است. امیدوارم نشر کرگدن در نوبت‌های بعدی نشر، این اشتباه را رفع کند و، مثل همیشه، در انتشار کتاب‌های خوب فلسفی موفق باشد."
همچنان جهان نگری کانت، بخش سوم

با این پاسخ علم هرمنوتیک، به قول عوام، رگ‌به‌رگ شد. نویسنده نه تنها اشاره نکرد که خود ممکن است خطایی کرده باشد، نگفت از کجا دریافته که نشر کرگدن "خطا" را "گویا" پذیرفته است. و بعد معلوم نشد چطور نویسنده دو خط پایین‌تر یقین کرد که خطا محرز است و با گذاشتن هندوانه زیر بغل کرگدن، ابراز امیدواری کرد که در نوبت‌های بعدی "این اشتباه رفع" شود. تاکید نویسنده بر اینکه نشر کرگدن "ناشر تخصصی" فلسفه است هم جالب است. کرگدن در همه‌جا خود را چنین معرفی کرده است: "کرگدن نشرى است عمومى كه با هدف ترويج و ارتقاى دانش و انديشه در ميان فارسى‌زبانان تأسيس شده است. كتاب‌هاى كرگدن در حوزه‌هاى علوم انسانى، علوم تجربى و هنر براى عموم علاقه‌مندان، مخاطبان دانشگاهى و متخصصان منتشر مى‌شود."
همچنان جهان‌نگری کانت، بخش چهارم و پایانی

اما جالب‌تر واکنش کانال نطقیات بود. از ابتدای انتشار این پست، چندین‌بار در پیام‌هایی به ادمین این کانال درخواست شد که پاسخ نشر کرگدن در آن کانال منعکس شود، چرا که عرف و رویه در عالم نشر این است که اگر مطلبی درباره فردی حقیقی یا حقوقی در جایی منتشر می‌شود، "حق" او است که پاسخش نیز منعکس شود. در تمام این موارد، ادمین کانال نطقیات پاسخ داد که من ادمین هستم و پیام شما را به مدیریت منتقل کرده‌ام، اما آنها جوابی نداده‌اند. در یکی از پیام‌ها چنین نوشته شد: "چنانچه تمایلی به انعکاس پاسخ ما ندارید هم لطفا به من اطلاع دهید. احتمالا در ممالک راقیه غربی، علاوه بر کارهای مهم بصری، حقوق افراد و نهادها و متعاطیان فلسفه هم مهم هست که پاسخشان را در روزنامه و کانال و سایت و ... منعکس کنند." و چنین پاسخی دریافت شد: "سلام وقت بخیر. بله من منتقل کردم ولی چیزی به من اعلام نشده. اگر شد حتما عرض خواهم کرد."

اینکه فارغ‌التحصیلان فلسفه پاسخگویی در قبال آنچه را نوشته‌اند وظیفه خود ندانند، و حتی در حد انعکاس پاسخ کسی که درباره او حرف زده‌اند هم تن به دموکراسی ندهند، اما پیشرفت‌های کشورهای راقیه را به رخ مخاطب بکشند، پدیده جالبی است. فی‌المثل آیا جالب نیست از پاسخگو نبودن دانشگاه تهران درباره وضعیت فلان استاد فلسفه شاکی باشیم، اما در عمل خودمان همان رویه را در پیش بگیریم؟

در پایان، بد نیست بخشی از پست چند سال پیش آقای محمد توپچی را در کانال نطقیات مرور کنیم: "اما کرونا را علم مدرن و تکنولوژی حل کرد، کرونا را واکسن حل کرد. کرونا را دستاورد مدرنیته در زمینه پزشکی حل کرد. این خیلی مهم است. من گمان می‌کنم امروز لازم است که غرب مدرن را دوباره بازخوانی کنیم، دوباره نسبت خودمان را با مدرنیته و غربِ مدرن بازخوانی کنیم تا به بقیه دستاوردهای مدرنیته در زمینه حل مشکلاتی که در زندگی روزمره با آن درگیریم احترام بگذاریم، ما مشکلاتی در زمینه اقتصاد، حقوق، سیاست، روانشناسی، جامعه‌شناسی، مسائل زنان، تربیت فرزندان، محیط زیست داریم که نمی‌توانیم آنها را حل بکنیم. یکی از کارهایی که گمان می‌کنم فلسفه در این روزگار می‌تواند به ما یاری رساند تا از مرارت‌ها بکاهیم تقریر نسبت ما با غربِ مدرن است."

در این مرور و بازخوانی غرب مدرن، جز ردیف کردن اصطلاحات، شاید بد نباشد کمی هم به مقوله حقوق افراد و نیاز به پاسخگو بودن شهروندان توجه کنیم. مدرنیته احتمالا قبل از تولید واکسن، توانسته در مغزها تغییراتی ایجاد کند.
2025/09/09 00:17:31
Back to Top
HTML Embed Code: