Forwarded from آرش طالب وند
من رد کردم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انسانی زیادی انسانی
فصل اول، بند ۵۹۱
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍9❤2
Forwarded from آلِیزیا ALAZIA (مهدی اسلامی (Mahdi Eslami))
هوش هیجانی نقش مهمی در بهبود خشنودی جنسی و نزدیکی در روابط دارد.
مقاله منبع
🔍 گردآوری و ارسال: دکتر آرش طالبوند
✍🏻 بیاید زحمت دکتر طالبوند عزیز رو کمی بشکافیم؛
🧠💚 #هوش_هیجانی یعنی اینکه بتونید احساسات خودتون و دیگران رو خوب درک و مدیریت کنید و واکنش مناسبی نشون بدید. وقتی کسی این توانایی رو داشته باشه، معمولاً توی روابط نزدیکش، بهویژه روابط عاطفی و جنسی، آرامش بیشتری داره و کمتر دچار اضطراب یا گریز از صمیمیت میشه.
این پژوهش نشون داده که افراد با هوش هیجانی بالا:
🔸 کمتر درگیر سبک دلبستگی اضطرابی یا اجتنابی هستن (Anxious or Avoidant Attachment Style)
🔸 راحتتر با تماس فیزیکی کنار میان
🔸 تصویر بدنی بهتری از خودشون دارن (Body Image Appreciation)
🔸 دربارهی نیازهاشون توی رابطه راحتتر صحبت میکنن
همهی این موارد در نهایت باعث میشن فرد هم از نظر روانی و هم از نظر فیزیکی تجربهی رضایتبخشتری از #رابطه_جنسی داشته باشه و باعث بهبود تجربه پارتنرش هم بشه.
پ.ن: هوش هیجانی اصلا یه چیزِ کاملا ذاتی و غیرقابل تغییر نیست. برخلاف IQ، هوش هیجانی مهارتیه که میشه و باید یاد گرفت و تقویتش کرد.
[ @alazia_me ]
👍8❤4💯2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این تصاویر، آدما، صداها، درخت ها و.. هیچ کدوم واقعی نیستن
وارد دوره ی ترسناکی از هوش مصنوعی شدیم💲
وارد دوره ی ترسناکی از هوش مصنوعی شدیم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤯8❤1👍1👀1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما ذلت و خواری جماعت نان شناس و خدانشناسی که به شما خیانت کردند و شما را ابزار سودجویی مالی و موقعیت کاری خود قرار دادند را ، شاهدیم …!!!
شما را فراموش نخواهیم کرد و در برابر فداکاری شما فرزندان وطن ، همیشه بازنده ایم …
#جهان_پهلوان_رسول_خادم
#خرمشهر
شما را فراموش نخواهیم کرد و در برابر فداکاری شما فرزندان وطن ، همیشه بازنده ایم …
#جهان_پهلوان_رسول_خادم
#خرمشهر
❤14👍1💯1💘1
غرق شدن در افسانهها و بازسازی واقعیت: نگاهی لکانی به خطرات ایدئالسازی در گفتمان عرفانی
به نقل از ویکتور فرانکل انسان همواره در جستجوی معناست، در پی پاسخی برای خلاهای درونی که در ساختار ناخودآگاهش نهفته است. ژاک لاکان به ما میآموزد که سوژه در تعامل با دیگری بزرگ شکل میگیرد و میل او همواره به سوی چیزی است که اساساً دستنیافتنی است. در این مسیر، تمایل به یافتن مرشدی معنوی که تمام پرسشهای وجودی را پاسخ گوید، بازتابی از میل به تمامیت و گریز از فقدان بنیادی است که سوژه با آن مواجه است.
کارل گوستاو یونگ در سمینار خود دربارهٔ "چنین گفت زرتشت" اثر نیچه هشدار میدهد: اگر روزی با فردی مواجه شدید که او را مرشدی معنوی پنداشتید، از او بخواهید پرواز کند یا روی آب راه برود. این درخواست نه از سر تمسخر، بلکه بهمنظور افشای وهمهای اجتناب ناپذیری است که سوژهها به آن دل میبندند. تصور ما از فردی معنوی، یا بهتر بگوییم، فانتزیهایی که دربارهٔ ماهیت عرفان داریم، میتواند آسیبهای جدی و جبرانناپذیری به ساختار روانی ما وارد سازد.
انتظار آمدن فردی با محاسن سفید که تمام پرسشهای ما را با پاسخهای ماورایی و شهودی برطرف کند، نشانهٔ تمایل سوژه به یافتن دیگری کامل است؛ کسی که میتواند خلاهای نمادین ما را پر کند. اما لاکان به ما یادآوری میکند که چنین دیگری بزرگی وجود ندارد؛ هر دیگری نیز خود دچار کمبود است.
خطر غرق شدن در افسانههایی چون شمس و مولانا نه تنها دور از انتظار نیست، بلکه بازتابی از تمایل سوژه به بازگشت به امر خیالی است؛ مرحلهای که در آن تمایز بین خود و دیگری محو میشود
دکتر سرگلزایی بهدرستی اشاره میکند که در اتاق درمان نیز ممکن است درمانگر و درمانجو گرفتار قصهٔ شمس و مولانا شوند. زمانی که درمانگر از جایگاه حرفهای به جایگاه اسطورهای میلغزد، او و درمانجو را به درهٔ توهمات میکشاند.
لغزشی که میتواند نشاندهندهٔ میل به ایدئالسازی دیگری و فرار از محدودیتهای ساختاری باشد.
گفتمان عرفانی، چنانکه تجربه نشان داده، به پیرو بودن، استبدادپذیری، انفعال و دریوزگی منجر شده است. مغولان ایران را ویران کردند و مولانا حتی یک بیت در این باره نسرود، زیرا درد وطن نداشت؛ او در جهان خیالی خود سیر میکرد و از مواجهه با واقعیت تاریخی گریزان بود.
اینیاتسیو سیلونه در کتاب "نان و شراب" بهدرستی اشاره میکند که اساس زندگی معنوی بر پایهٔ فداکاری و ازخودگذشتگی است. زندگی معنوی و آسودگی خیال هیچ تناسبی با هم ندارند.
✍️ آرش طالب وند.
۱۴۰۴/۳/۵
به نقل از ویکتور فرانکل انسان همواره در جستجوی معناست، در پی پاسخی برای خلاهای درونی که در ساختار ناخودآگاهش نهفته است. ژاک لاکان به ما میآموزد که سوژه در تعامل با دیگری بزرگ شکل میگیرد و میل او همواره به سوی چیزی است که اساساً دستنیافتنی است. در این مسیر، تمایل به یافتن مرشدی معنوی که تمام پرسشهای وجودی را پاسخ گوید، بازتابی از میل به تمامیت و گریز از فقدان بنیادی است که سوژه با آن مواجه است.
کارل گوستاو یونگ در سمینار خود دربارهٔ "چنین گفت زرتشت" اثر نیچه هشدار میدهد: اگر روزی با فردی مواجه شدید که او را مرشدی معنوی پنداشتید، از او بخواهید پرواز کند یا روی آب راه برود. این درخواست نه از سر تمسخر، بلکه بهمنظور افشای وهمهای اجتناب ناپذیری است که سوژهها به آن دل میبندند. تصور ما از فردی معنوی، یا بهتر بگوییم، فانتزیهایی که دربارهٔ ماهیت عرفان داریم، میتواند آسیبهای جدی و جبرانناپذیری به ساختار روانی ما وارد سازد.
انتظار آمدن فردی با محاسن سفید که تمام پرسشهای ما را با پاسخهای ماورایی و شهودی برطرف کند، نشانهٔ تمایل سوژه به یافتن دیگری کامل است؛ کسی که میتواند خلاهای نمادین ما را پر کند. اما لاکان به ما یادآوری میکند که چنین دیگری بزرگی وجود ندارد؛ هر دیگری نیز خود دچار کمبود است.
خطر غرق شدن در افسانههایی چون شمس و مولانا نه تنها دور از انتظار نیست، بلکه بازتابی از تمایل سوژه به بازگشت به امر خیالی است؛ مرحلهای که در آن تمایز بین خود و دیگری محو میشود
دکتر سرگلزایی بهدرستی اشاره میکند که در اتاق درمان نیز ممکن است درمانگر و درمانجو گرفتار قصهٔ شمس و مولانا شوند. زمانی که درمانگر از جایگاه حرفهای به جایگاه اسطورهای میلغزد، او و درمانجو را به درهٔ توهمات میکشاند.
لغزشی که میتواند نشاندهندهٔ میل به ایدئالسازی دیگری و فرار از محدودیتهای ساختاری باشد.
گفتمان عرفانی، چنانکه تجربه نشان داده، به پیرو بودن، استبدادپذیری، انفعال و دریوزگی منجر شده است. مغولان ایران را ویران کردند و مولانا حتی یک بیت در این باره نسرود، زیرا درد وطن نداشت؛ او در جهان خیالی خود سیر میکرد و از مواجهه با واقعیت تاریخی گریزان بود.
اینیاتسیو سیلونه در کتاب "نان و شراب" بهدرستی اشاره میکند که اساس زندگی معنوی بر پایهٔ فداکاری و ازخودگذشتگی است. زندگی معنوی و آسودگی خیال هیچ تناسبی با هم ندارند.
۱۴۰۴/۳/۵
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍7❤2💯1
Forwarded from Dr. Morris Setudegan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رابطه ما با مادر پایه روابط آینده هست.
زیگموند فروید
زیگموند فروید
👍9❤3🤯2
Forwarded from آرش طالب وند
سه اپ کاربردی و فوق العاده واسه یادگیری زبان که برای ترجمه خیلی کمکتون میکنه.
✔️ پی نوشت: همزمان کلاس فنون ترجمه دکتر ساسان حیدری رو شرکت کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤8👍5💯2
This media is not supported in the widget
VIEW IN TELEGRAM
❤1👍1👌1💯1
This media is not supported in the widget
VIEW IN TELEGRAM
❤1🙏1👌1
This media is not supported in the widget
VIEW IN TELEGRAM
👍1🙏1💯1
سِکانسِ رَوان🧠
غرق شدن در افسانهها و بازسازی واقعیت: نگاهی لکانی به خطرات ایدئالسازی در گفتمان عرفانی به نقل از ویکتور فرانکل انسان همواره در جستجوی معناست، در پی پاسخی برای خلاهای درونی که در ساختار ناخودآگاهش نهفته است. ژاک لاکان به ما میآموزد که سوژه در تعامل با…
تاریخ آیینهای عرفانی گواهی است بر قدمتی چند هزار ساله که ریشههای آن را میتوان در آیینهای پارمنیدسی، هراکلیتوسی، فیثاغورثی، هستیایی، دیونیزوسی، میترائیسم، هرمسی، کابالیسم و بسیاری دیگر یافت.
با اینکه قصد ندارم به تفصیل به تاریخچهی این آیینها بپردازم، اما نکتهای که در این میان برجسته است، ارتباط تنگاتنگ عرفان با آیین دیونیزوسی است.
در یونان باستان، آیین دیونیزوسی نمادی از رهایی و شوریدگی بود؛ سه ماه از سال را به خوشگذرانی و جشن اختصاص میدادند و نه ماه دیگر را به کار و روزمرگی میگذراندند.
این تقسیمبندی زمانی، نشان از تمایل انسان به تجربیاتی فراتر از زندگی روزمره و ورود به حالاتی از وجد و شوریدگی داشت.
حافظ، شاعر بزرگ ما، در بیتی به این رویه اشاره میکند:
«نگویمت که همه ساله میپرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش»
عرفان، پس از ورود میترائیسم به یونان، رنگ و بویی یونانی به خود گرفت.
آیین ارفئوسی-دیونیزوسی مؤید این ادعاست.
در این آیینها، افراد تحت تأثیر شراب و موادی که به خلسه میانجامید، به حالاتی میرسیدند که احساس یگانگی با طبیعت و جهان پیرامون را تجربه میکردند.
مولانا در وصف این حالت میگوید:
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست»
با این وجود، اعتقاد دارم که در اینگونه گرایشات بازنویسیشدهی قرن حاضر، خطراتی بالقوه وجود دارد.
اگر از طرفداران گفتمان عرفانی بپرسیم که عرفان چیست؟ بهندرت دلایل و شواهد مشخصی دریافت خواهیم کرد. آنها ممکن است بگویند:
«ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را»
و وقتی میپرسیم چرا نمیتوانند مفهوم را از طریق زبان بیان کنند، پاسخ میدهند:
«زان که دل جوهر بود، گفتن عَرَض
پس طُفَیل آمد عَرَض، جوهر غرض»
اشو، عارف هندی، در یکی از سخنرانیهایش میگوید: «اگر کسی شیرینی را نچشیده باشد، حتی اگر از تمام کلمات و واژهها استفاده کنم، نمیتوانم طعم آن را به او منتقل کنم؛ مگر اینکه جرعهای از شهد شیرین به او بدهم.»
با این حال، چنین نگرشی گفتمان عرفانی را در موقعیتی متزلزل قرار میدهد و پرسشهای جدی را برمیانگیزد.
اگر تجربهی عرفانی قابل بیان و انتقال نباشد، چگونه میتوان دربارهی صحت و ارزش آن داوری کرد؟ آیا تأکید بر ناتوانی زبان در انتقال این تجربه، به نوعی مسئولیتگریزی از پاسخگویی به نقدها و پرسشها نیست؟
#آرش_طالب_وند
ادامه دارد ....
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍5👌2💯2