IRAJREZAIE Telegram 2646
«برای از دست دادن چیزی، باید اول صاحبِ آن بود. ما هیچ وقت در این زندگی صاحب چیزی نیستیم و هیچ وقت چیزی را از دست نمی‌دهیم. در این زندگی فقط باید آواز خواند، باید با غبار روان‌های عاشق‌مان از ته گلو، از ته دل، از ته مغز، از ته قلب، از ته روح آواز بخوانیم.» (فراتر از بودن و موتسارت و باران، کریستین بوبن، ترجمه نگار صدقی، ص۱۲۳، نشر ماه‌ریز)

دارم به این سخن کریستین بوبن که در کانالِ عقل آبیِ دوست خوبم، صدیق قطبی عزیز دیده‌ام، فکر می‌کنم. چند باری به آهستگی می‌خوانمش تا شاید بتوانم به معنای آن که در پسِ عباراتِ روشن و ساده‌ای نهان است نزدیک شوم. می‌ترسم این سادگی بیش از حد، باعث شود که من سطحی و شتابزده نگاهم را بر روی حروف آن بلغزانم و جان کلام بوبن را درنیابم. با شناختی که از بوبن دارم می‌دانم که در ورای منطق ساده و کودکانه او، تازگی و لطف و غنای سرشاری پنهان است. سادگی او نه در آغاز بلکه در پایان با سالها دل‌سپاری و درنگ و تأمل و دقت نظر به جان جهان و روح اشیا و پدیده‌ها حاصل شده. سخن او اگر درست دریافته شود عصارهٔ تمام حکمت‌ها را در خود دارد.

چون نیک بنگریم درمی‌یابیم که میل به تصاحب و ترس از دست دادن، منشأ بسیاری از ترس‌ها و دلهره‌های ما آدمهاست. ترس و دلهره‌ای که چرخهٔ باطلی از رفتارهای نادرست و ناصواب، از حرص و آز و دروغ و ستیز را به همراه دارد. بوبن می‌گوید ما در این دنیا چیزی از دست نمی‌دهیم تا بخواهیم برای غلبه بر ترس و هول و هراس ناشی از فقدان آن چیز، به هر تقلّا و تمنّا، به هر دستاویز و رنگ و نیرنگی متوسل بشویم. چرا ما هیچ چیزی را از دست نمی‌دهیم؟ پاسخش از نگاه بوبن، بسیار ساده و روشن است. آن قدر آشکار که اغلب از فرط بداهت به چشم نمی‌آید. برای اینکه ما اساساً صاحب و مالک چیزی نیستیم که بخواهیم از دستش بدهیم. از دست دادن لازمه‌اش در دست داشتن چیزی است. ما به تعبیر ابوسعید ابوالخیر، اگر سلیمان هم بشویم جز باد چیزی در دست نداریم. «شیخ ما گفت: بادست به دست ایشان و به دست سلیمان نیز (وَ لِسُلیمانَ الرِیْحَ ۸۱/ بیست و یکم)» (اسرار التوحید، ص ۲۵۶). «شیخ ما گفت: عزیزتر از سلیمان نباید و مَلِک از وی عظیم‌تر نیاید و بازین همه به دست وی جز بادی نبود.»(همان، ص ۳۰۱) در واقع ابوسعید، با هوشمندی و طنز و طربناکی خاص خودش، از باد در اختیار داشتن سلیمان که بنا بر تعبیر قرآن، نمودار کمال عظمت و قدرت او بوده، با استفاده‌ای پارادوکسیکال و ایهام‌آمیز، درست در جهت مخالف آن، نهایت فقر و نداری و درویشی او را استنباط کرده! سابقهٔ چنین استفاده‌ای، چنان که دکتر شفیعی‌کدکنی در تعلیلقات ارزندهٔ اسرارالتوحید نشان داده، به تفسیر حقایق سلمی بازمی‌گردد. حافظ که اِشرافِ شگفتی به مجموعه مواریث ادبی و معنوی پیش از خود داشته، به احتمال زیاد، به این تفسیر سلمی و ابوسعید نظر داشته آنجا که فرموده است:

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

و این بیت شگفت که آن را به اعتقادم باید لطیف‌ترین ایهام به کار رفته در دیوان حافظ و شاید در سراسر شعر فارسی دانست:

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواَش نیست به جز باد به دست!

باری، با توجه به این تصویر، حتی سلیمان نبی که چنان حشمت و شوکتی داشت که باد، این عنصر سرکش و سرگردان را به فرمان خود گرفته بود، باز در نهایت می‌دانست که جز باد، بادی که در عین حال نماد هیچ است، چیزی در مشت ندارد. حافظ انگار همزمان با استفاده از ظرفیتی که این روایت در اختیار او قرار داده، می‌خواهد بگوید در عشق به همه چیز نرسیده است و به هیچ رسیده! و چون به هیچ رسیده گویی در حقیقت به همه چیزی رسیده است! در واقع سرمایه و دارایی اصلی عاشق همین «هیچ» است. عاشقی راهی برای به دست آوردن نیست؛ بلکه طریقی برای باختن است. طریقی برای به هیچ رسیدن! به عبارتی، عاشق عشق نمی‌ورزد تا چیزی را به دست آورد بلکه عشق می‌ورزد تا آنچه را که دارد از دست بدهد. مهم‌ترین درس عشق همین است که در این میدان کسی برنده است که باختن را بیاموزد و بورزد. بنابراین در نگاه نهایی، همه بازنده‌اند جز عاشقان که باختن حقیقی را آموخته‌اند. بی‌جهت نیست که «دل باختن» در زبان فارسی، کنایه از عاشق شدن است. آن هم باختنِ گرانبهاترین متاع یعنی دل، که زبدهٔ وجود و دارایی آدمی است. چه خوب گفت «سایه» که همتا ندارد:
آری، همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که به گیسوی تو بُردم، بُردم!
(ادامه دارد...)

@irajrezaie



tgoop.com/irajrezaie/2646
Create:
Last Update:

«برای از دست دادن چیزی، باید اول صاحبِ آن بود. ما هیچ وقت در این زندگی صاحب چیزی نیستیم و هیچ وقت چیزی را از دست نمی‌دهیم. در این زندگی فقط باید آواز خواند، باید با غبار روان‌های عاشق‌مان از ته گلو، از ته دل، از ته مغز، از ته قلب، از ته روح آواز بخوانیم.» (فراتر از بودن و موتسارت و باران، کریستین بوبن، ترجمه نگار صدقی، ص۱۲۳، نشر ماه‌ریز)

دارم به این سخن کریستین بوبن که در کانالِ عقل آبیِ دوست خوبم، صدیق قطبی عزیز دیده‌ام، فکر می‌کنم. چند باری به آهستگی می‌خوانمش تا شاید بتوانم به معنای آن که در پسِ عباراتِ روشن و ساده‌ای نهان است نزدیک شوم. می‌ترسم این سادگی بیش از حد، باعث شود که من سطحی و شتابزده نگاهم را بر روی حروف آن بلغزانم و جان کلام بوبن را درنیابم. با شناختی که از بوبن دارم می‌دانم که در ورای منطق ساده و کودکانه او، تازگی و لطف و غنای سرشاری پنهان است. سادگی او نه در آغاز بلکه در پایان با سالها دل‌سپاری و درنگ و تأمل و دقت نظر به جان جهان و روح اشیا و پدیده‌ها حاصل شده. سخن او اگر درست دریافته شود عصارهٔ تمام حکمت‌ها را در خود دارد.

چون نیک بنگریم درمی‌یابیم که میل به تصاحب و ترس از دست دادن، منشأ بسیاری از ترس‌ها و دلهره‌های ما آدمهاست. ترس و دلهره‌ای که چرخهٔ باطلی از رفتارهای نادرست و ناصواب، از حرص و آز و دروغ و ستیز را به همراه دارد. بوبن می‌گوید ما در این دنیا چیزی از دست نمی‌دهیم تا بخواهیم برای غلبه بر ترس و هول و هراس ناشی از فقدان آن چیز، به هر تقلّا و تمنّا، به هر دستاویز و رنگ و نیرنگی متوسل بشویم. چرا ما هیچ چیزی را از دست نمی‌دهیم؟ پاسخش از نگاه بوبن، بسیار ساده و روشن است. آن قدر آشکار که اغلب از فرط بداهت به چشم نمی‌آید. برای اینکه ما اساساً صاحب و مالک چیزی نیستیم که بخواهیم از دستش بدهیم. از دست دادن لازمه‌اش در دست داشتن چیزی است. ما به تعبیر ابوسعید ابوالخیر، اگر سلیمان هم بشویم جز باد چیزی در دست نداریم. «شیخ ما گفت: بادست به دست ایشان و به دست سلیمان نیز (وَ لِسُلیمانَ الرِیْحَ ۸۱/ بیست و یکم)» (اسرار التوحید، ص ۲۵۶). «شیخ ما گفت: عزیزتر از سلیمان نباید و مَلِک از وی عظیم‌تر نیاید و بازین همه به دست وی جز بادی نبود.»(همان، ص ۳۰۱) در واقع ابوسعید، با هوشمندی و طنز و طربناکی خاص خودش، از باد در اختیار داشتن سلیمان که بنا بر تعبیر قرآن، نمودار کمال عظمت و قدرت او بوده، با استفاده‌ای پارادوکسیکال و ایهام‌آمیز، درست در جهت مخالف آن، نهایت فقر و نداری و درویشی او را استنباط کرده! سابقهٔ چنین استفاده‌ای، چنان که دکتر شفیعی‌کدکنی در تعلیلقات ارزندهٔ اسرارالتوحید نشان داده، به تفسیر حقایق سلمی بازمی‌گردد. حافظ که اِشرافِ شگفتی به مجموعه مواریث ادبی و معنوی پیش از خود داشته، به احتمال زیاد، به این تفسیر سلمی و ابوسعید نظر داشته آنجا که فرموده است:

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

و این بیت شگفت که آن را به اعتقادم باید لطیف‌ترین ایهام به کار رفته در دیوان حافظ و شاید در سراسر شعر فارسی دانست:

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواَش نیست به جز باد به دست!

باری، با توجه به این تصویر، حتی سلیمان نبی که چنان حشمت و شوکتی داشت که باد، این عنصر سرکش و سرگردان را به فرمان خود گرفته بود، باز در نهایت می‌دانست که جز باد، بادی که در عین حال نماد هیچ است، چیزی در مشت ندارد. حافظ انگار همزمان با استفاده از ظرفیتی که این روایت در اختیار او قرار داده، می‌خواهد بگوید در عشق به همه چیز نرسیده است و به هیچ رسیده! و چون به هیچ رسیده گویی در حقیقت به همه چیزی رسیده است! در واقع سرمایه و دارایی اصلی عاشق همین «هیچ» است. عاشقی راهی برای به دست آوردن نیست؛ بلکه طریقی برای باختن است. طریقی برای به هیچ رسیدن! به عبارتی، عاشق عشق نمی‌ورزد تا چیزی را به دست آورد بلکه عشق می‌ورزد تا آنچه را که دارد از دست بدهد. مهم‌ترین درس عشق همین است که در این میدان کسی برنده است که باختن را بیاموزد و بورزد. بنابراین در نگاه نهایی، همه بازنده‌اند جز عاشقان که باختن حقیقی را آموخته‌اند. بی‌جهت نیست که «دل باختن» در زبان فارسی، کنایه از عاشق شدن است. آن هم باختنِ گرانبهاترین متاع یعنی دل، که زبدهٔ وجود و دارایی آدمی است. چه خوب گفت «سایه» که همتا ندارد:
آری، همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که به گیسوی تو بُردم، بُردم!
(ادامه دارد...)

@irajrezaie

BY از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی


Share with your friend now:
tgoop.com/irajrezaie/2646

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

To upload a logo, click the Menu icon and select “Manage Channel.” In a new window, hit the Camera icon. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”. When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name. Those being doxxed include outgoing Chief Executive Carrie Lam Cheng Yuet-ngor, Chung and police assistant commissioner Joe Chan Tung, who heads police's cyber security and technology crime bureau.
from us


Telegram از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی
FROM American