Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
کسرۀ خفیف (بیتکیه)
کسرۀ خفیف کسرۀ اضافهای است که تکیۀ آوایی ندارد و ترکیبِ نحوی را تبدیل به واژۀ مرکب میکند.
مثلاً «پشتِ سر» (بافاصله و با دو تکیۀ آوایی) یعنی بخشِ پشتیِ سر که بالاتر از پشتِ گردن است:
پشتِ سرم ورم کردهاست.
اما «پشتِسر» (بیفاصله و با یک تکیۀ آوایی) یعنی فضای پشتتان که آن را نمیبینید:
آن مرد از پشتِسر به من حمله کرد.
کسرۀ خفیف را در صدها واژۀ مرکب میبینیم. چند مثال:
آبِرو
آبزیرِکاه
ابرازِعلاقه
اصلِکاری
اظهارِفضل
اعلامِوصول
برقِلب
پشتِبام
پشمِشیشه
تختِخواب
تغییرِحالت
جلبِتوجه
حاصلِضرب
حُسنِنیت
دردِدل
دستِکم
دمِبخت
راهِحل
رختِخواب
سرِحال
سرِکاری
سنگِقبر
سوءِقصد
شِبهِجزیره
عقلِکل
غیرِمجاز
غیرِممکن
فوقِلیسانس
قابلِقبول
کسرِبودجه
کشفِحجاب
مرغِعشق
مرگِموش
نقلِمکان
واژههای دارای کسرۀ خفیف وقتی جمع بسته میشوند، نشانۀ جمع در آخرشان میآید، نه وسطشان:
تخمِمرغ ← تخمِمرغها (نه تخمهای مرغ)
چترِنجات ← چترِنجاتها (نه چترهای نجات)
مهدِکودک ← مهدِکودکها (نه مهدهای کودک)
#کسرۀ_خفیف
کسرۀ خفیف کسرۀ اضافهای است که تکیۀ آوایی ندارد و ترکیبِ نحوی را تبدیل به واژۀ مرکب میکند.
مثلاً «پشتِ سر» (بافاصله و با دو تکیۀ آوایی) یعنی بخشِ پشتیِ سر که بالاتر از پشتِ گردن است:
پشتِ سرم ورم کردهاست.
اما «پشتِسر» (بیفاصله و با یک تکیۀ آوایی) یعنی فضای پشتتان که آن را نمیبینید:
آن مرد از پشتِسر به من حمله کرد.
کسرۀ خفیف را در صدها واژۀ مرکب میبینیم. چند مثال:
آبِرو
آبزیرِکاه
ابرازِعلاقه
اصلِکاری
اظهارِفضل
اعلامِوصول
برقِلب
پشتِبام
پشمِشیشه
تختِخواب
تغییرِحالت
جلبِتوجه
حاصلِضرب
حُسنِنیت
دردِدل
دستِکم
دمِبخت
راهِحل
رختِخواب
سرِحال
سرِکاری
سنگِقبر
سوءِقصد
شِبهِجزیره
عقلِکل
غیرِمجاز
غیرِممکن
فوقِلیسانس
قابلِقبول
کسرِبودجه
کشفِحجاب
مرغِعشق
مرگِموش
نقلِمکان
واژههای دارای کسرۀ خفیف وقتی جمع بسته میشوند، نشانۀ جمع در آخرشان میآید، نه وسطشان:
تخمِمرغ ← تخمِمرغها (نه تخمهای مرغ)
چترِنجات ← چترِنجاتها (نه چترهای نجات)
مهدِکودک ← مهدِکودکها (نه مهدهای کودک)
#کسرۀ_خفیف
Forwarded from دانشهای زبانی (واژگان، املا و دستور) (Nazi Sojoudi langeroudi)
کسرۀ خفیف (بیتکیه)
کسرۀ خفیف کسرۀ اضافهای است که تکیۀ آوایی ندارد و ترکیبِ نحوی را تبدیل به واژۀ مرکب میکند.
مثلاً «پشتِ سر» (بافاصله و با دو تکیۀ آوایی) یعنی بخشِ پشتیِ سر که بالاتر از پشتِ گردن است:
پشتِ سرم ورم کردهاست.
اما «پشتِسر» (بیفاصله و با یک تکیۀ آوایی) یعنی فضای پشتتان که آن را نمیبینید:
آن مرد از پشتِسر به من حمله کرد.
کسرۀ خفیف را در صدها واژۀ مرکب میبینیم. چند مثال:
آبِرو
آبزیرِکاه
ابرازِعلاقه
اصلِکاری
اظهارِفضل
اعلامِوصول
برقِلب
پشتِبام
پشمِشیشه
تختِخواب
تغییرِحالت
جلبِتوجه
حاصلِضرب
حُسنِنیت
دردِدل
دستِکم
دمِبخت
راهِحل
رختِخواب
سرِحال
سرِکاری
سنگِقبر
سوءِقصد
شِبهِجزیره
عقلِکل
غیرِمجاز
غیرِممکن
فوقِلیسانس
قابلِقبول
کسرِبودجه
کشفِحجاب
مرغِعشق
مرگِموش
نقلِمکان
واژههای دارای کسرۀ خفیف وقتی جمع بسته میشوند، نشانۀ جمع در آخرشان میآید، نه وسطشان:
تخمِمرغ ← تخمِمرغها (نه تخمهای مرغ)
چترِنجات ← چترِنجاتها (نه چترهای نجات)
مهدِکودک ← مهدِکودکها (نه مهدهای کودک)
#کسرۀ_خفیف
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayezabani
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
کسرۀ خفیف کسرۀ اضافهای است که تکیۀ آوایی ندارد و ترکیبِ نحوی را تبدیل به واژۀ مرکب میکند.
مثلاً «پشتِ سر» (بافاصله و با دو تکیۀ آوایی) یعنی بخشِ پشتیِ سر که بالاتر از پشتِ گردن است:
پشتِ سرم ورم کردهاست.
اما «پشتِسر» (بیفاصله و با یک تکیۀ آوایی) یعنی فضای پشتتان که آن را نمیبینید:
آن مرد از پشتِسر به من حمله کرد.
کسرۀ خفیف را در صدها واژۀ مرکب میبینیم. چند مثال:
آبِرو
آبزیرِکاه
ابرازِعلاقه
اصلِکاری
اظهارِفضل
اعلامِوصول
برقِلب
پشتِبام
پشمِشیشه
تختِخواب
تغییرِحالت
جلبِتوجه
حاصلِضرب
حُسنِنیت
دردِدل
دستِکم
دمِبخت
راهِحل
رختِخواب
سرِحال
سرِکاری
سنگِقبر
سوءِقصد
شِبهِجزیره
عقلِکل
غیرِمجاز
غیرِممکن
فوقِلیسانس
قابلِقبول
کسرِبودجه
کشفِحجاب
مرغِعشق
مرگِموش
نقلِمکان
واژههای دارای کسرۀ خفیف وقتی جمع بسته میشوند، نشانۀ جمع در آخرشان میآید، نه وسطشان:
تخمِمرغ ← تخمِمرغها (نه تخمهای مرغ)
چترِنجات ← چترِنجاتها (نه چترهای نجات)
مهدِکودک ← مهدِکودکها (نه مهدهای کودک)
#کسرۀ_خفیف
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayezabani
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
Forwarded from از ویرایش (از ویرایش)
روزنامهجات یا روزنامجات؟
واژهٔ rōznāmag از فارسی میانه وارد عربی شده و تبدیل به روزنامج شده. در عربی روزنامج و واژههای مشابه را با ـات جمع بستهاند و شده روزنامجات. این واژهها را دوباره از عربی وام گرفتهایم و ـجات را از انتهای این واژهها برداشتهایم و به واژههای دیگر، مانند ترشی و سبزی و کارخانه، افزودهایم.
منبع:
«دربارۀ زبان فارسی، ویرایش زبانی و درست و غلط در زبان»، علیاشرف صادقی، تدوین فرهاد قربانزاده، چاپشده در: درست و غلط در زبان از دیدگاه زبانشناسی (ویراست دوم)، کتاب بهار، ١۴٠١، صفحهٔ ۱۴۰.
۱۴۰۴/۰۱/۱۰
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
واژهٔ rōznāmag از فارسی میانه وارد عربی شده و تبدیل به روزنامج شده. در عربی روزنامج و واژههای مشابه را با ـات جمع بستهاند و شده روزنامجات. این واژهها را دوباره از عربی وام گرفتهایم و ـجات را از انتهای این واژهها برداشتهایم و به واژههای دیگر، مانند ترشی و سبزی و کارخانه، افزودهایم.
منبع:
«دربارۀ زبان فارسی، ویرایش زبانی و درست و غلط در زبان»، علیاشرف صادقی، تدوین فرهاد قربانزاده، چاپشده در: درست و غلط در زبان از دیدگاه زبانشناسی (ویراست دوم)، کتاب بهار، ١۴٠١، صفحهٔ ۱۴۰.
۱۴۰۴/۰۱/۱۰
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Forwarded from از ویرایش (از ویرایش)
شما شاهد رذالت و بیشعوری صاحب کانالی در پیامرسان ایتا هستید که تاکنون بیش از صد مطلب مرا دزدیده و در کانال خود منتشر کرده.
١۴٠۴/٠١/١١
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
١۴٠۴/٠١/١١
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (سید محمد بصام)
دربارۀ واژۀ «ناطور»
«ناطور» واژهای عربی و به معنای «پالیزبان و نگهبان کشتزار» است. املای *ناتور نادرست است. املای واژهها را تنها باید از فرهنگهای معتبر گرفت و نباید آنها را تغییر داد. با این حال، در ارجاعدهی، املای کتابها را ـ حتی اگر نادرست باشند ـ تغییر نمیدهیم و به همان صورت چاپی مینویسیم (املای اَسناد هویتی و حقوقی را نیز همچنین). پس اگر مثلاً از ناتور دشت (کتاب سمت راست در تصویر) نقل میکنیم، نباید این املای نادرست را ویرایش و اصلاح کنیم.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
«ناطور» واژهای عربی و به معنای «پالیزبان و نگهبان کشتزار» است. املای *ناتور نادرست است. املای واژهها را تنها باید از فرهنگهای معتبر گرفت و نباید آنها را تغییر داد. با این حال، در ارجاعدهی، املای کتابها را ـ حتی اگر نادرست باشند ـ تغییر نمیدهیم و به همان صورت چاپی مینویسیم (املای اَسناد هویتی و حقوقی را نیز همچنین). پس اگر مثلاً از ناتور دشت (کتاب سمت راست در تصویر) نقل میکنیم، نباید این املای نادرست را ویرایش و اصلاح کنیم.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
Forwarded from از ویرایش (از ویرایش)
به پیوست، عکسی از یک صفحۀ کتاب سبکشناسی بهار را میبینید. هنگام نقل این صفحه در مقالۀ «نقد و بررسی غلط ننویسیم»، سهو کردهام و در یک جا «که» را جا انداختهام.
برخی سروران بهدرستی دریافتهاند بنده در جایگاهی نیستم که نوشتههایشان را به نامم بیالایند. ازاینرو، هنگامی که این مطلب بهار را از روی مقالۀ این کمترین حروفنگاری کردند و در نوشتههای خود آوردند، مستقیم به سبکشناسی ارجاع دادند و اشارهای به مقالۀ بنده نکردند. تا اینجایش اشکالی ندارد. مشکل آنجا است که آنها هم «که» را جا انداختهاند.
١۴٠۴/٠١/٢٢
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
برخی سروران بهدرستی دریافتهاند بنده در جایگاهی نیستم که نوشتههایشان را به نامم بیالایند. ازاینرو، هنگامی که این مطلب بهار را از روی مقالۀ این کمترین حروفنگاری کردند و در نوشتههای خود آوردند، مستقیم به سبکشناسی ارجاع دادند و اشارهای به مقالۀ بنده نکردند. تا اینجایش اشکالی ندارد. مشکل آنجا است که آنها هم «که» را جا انداختهاند.
١۴٠۴/٠١/٢٢
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (سید محمد بصام)
بهمناسبتِ ۱ اردیبهشت
سالروز درگذشت محمدتقی بهار
ملقب به «ملکالشعرا» و متخلص به «بهار»
آخرین ادیب بزرگ ایران!
«هیچ حرفی یا ابزاری در زبان نیست که محض زینت یا بهزیادتی استعمال شود، چه بشر در هر چیز صرفهجوی است؛ خاصه در زبان و تکلم سعی دارد همواره زواید حرفی را دور بریزید و کلمات را حکاکی کرده و تراش بدهد. در این صورت، معنی ندارد که حرفی را برای زینت یا بهزیادتی و بدون فایده بر لغتی بیفزاید و در حقیقت تا حرفی یا کلمهای ضرورت معنوی نداشته باشد، بر زبان نگذرد و در نزد فصحا مقبول نیفتد.» (محمدتقی بهار، سبکشناسی، چاپ دهم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹، ج ۱، ص ۳۳۳)
بنابراین ترکیبهایی مانند «آب آشامیدنی، اتوبوس مسافربری، پای پیاده، رطب تازه، شهرک کوچک، عسل شیرین، نخل خرما» و بسیاری دیگر، چنانکه برخی گمان کردهاند، «حشو» نیستند. برای نمونه، این دو فرسته را بخوانید: کدبانوی خانه، مردمک چشم.
۱۴۰۱/۰۲/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
سالروز درگذشت محمدتقی بهار
ملقب به «ملکالشعرا» و متخلص به «بهار»
آخرین ادیب بزرگ ایران!
«هیچ حرفی یا ابزاری در زبان نیست که محض زینت یا بهزیادتی استعمال شود، چه بشر در هر چیز صرفهجوی است؛ خاصه در زبان و تکلم سعی دارد همواره زواید حرفی را دور بریزید و کلمات را حکاکی کرده و تراش بدهد. در این صورت، معنی ندارد که حرفی را برای زینت یا بهزیادتی و بدون فایده بر لغتی بیفزاید و در حقیقت تا حرفی یا کلمهای ضرورت معنوی نداشته باشد، بر زبان نگذرد و در نزد فصحا مقبول نیفتد.» (محمدتقی بهار، سبکشناسی، چاپ دهم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹، ج ۱، ص ۳۳۳)
بنابراین ترکیبهایی مانند «آب آشامیدنی، اتوبوس مسافربری، پای پیاده، رطب تازه، شهرک کوچک، عسل شیرین، نخل خرما» و بسیاری دیگر، چنانکه برخی گمان کردهاند، «حشو» نیستند. برای نمونه، این دو فرسته را بخوانید: کدبانوی خانه، مردمک چشم.
۱۴۰۱/۰۲/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com