پراید و یک زندگی بی اعتبار
گاهی با خودتان فکر می کنید اگر بخواهم یک ماشین بخرم چند سال باید کار کنم؛ یا ممکن است مقداری پس انداز کرده باشید و قصد خرید پرایدی داشته باشید پس اندازتان به پای گرانی نمی رسد.
تصور کنید زمانی 10 میلیون برای خرید یک پراید، کم داشتید ولی ده ماه دیگر هم حقوقتان پس انداز کرده اید ولی امروزه هنوز 20 میلیون برای خرید یک پراید کم می اورید...گویی نه تنها سرعتِ قیمت ماشین از سرعتِ خودِ ماشین بیشتر است بلکه از سرعت کار و درآمد شما بیشتر است. در این صورت شرمنده خود و زندگیتان می شوید که یک ماشین بی سرعت، گوی سبقت از زندگی شما ربوده است.
در این صورت است باید چند شیفته کار کنید یا چند شغله باشید تا بتوانید پرایدی را بخرید، ولی این بار با صراحت بگویم این شما نیستید پراید را خریده اید بلکه این پراید است که جسم و روح شما را پیش فروش کرده است؛ این شما نیستید که بر پراید سوار می شوید بلکه این پراید است بر جسم و روح شما سوار شده است.
زمانی که جسم و روح در خدمت کالایی قرار بگیرند کالا شکل بُت می گیرد و تقدیس می شود، و جسم و روح در خدمت بُت قرار می گیرد و بی ارزش می شود لذا پراید بُت می شود که کارل مارکس آن را بُت وارگی می گوید و جسم و جان، شي می شوند که جامعه شناسان به آن شی شدگی یا طبیعت ثانویه می گویند.
در واقع آنچه سبب افزایش قیمت شده است سیل عظیم بیکاری و ورشکستگی طبقه متوسطۀ جامعه ایرانی است که منبع درآمدشان به مسافرکشی، بارکشی با ماشین، و خرید و فروش ماشین مبدل شده است. در واقع خرید و فروش ماشین مبدل به شغل یا سرگرمی(جهت جلوگیری از برچسب بیکار) طبقه متوسطه شده است که به نوعی خرید و فروش درون طبقه ای ( به شکل کاستی) است، یعنی نه طبقه بالا این مدل از ماشینها را می خرند و نه طبقه پایین قدرت خرید آن را دارند. طبقه متوسطه آن را برای سود می خرند و به خودشان(دلال دیگر) گرانتر می فروشند، این چرخه (خرید- سود- فروش- خرید...) تداوم می یابد تا به چنین قیمت سرسام آوری مبدل می شود.
امّا نباید نادیده گرفت که گروهی از طبقات بالا و یا گروهی از سیاستگذاران، این طبقه متوسطه را وارد بازی می کنند. در واقع این شکل از معامله را چیزی بیش از عرضه و تقاضا و کیفیت کالا تعیین می کند. دست نامرئی که زمانی آدام اسمیت آن را نتیجه روابط منطقی عرضه و تقاضا قلمداد می کرد، دیگر امروزه به دست نامرئی مبدل شده است که روابط عرضه و تقاضا را غیرمنطقی و غیرعقلانی کرده است.
پراید ایماژ یک زندگی ایرانی است، زندگیش اپشن ندارد، ارزشی ندارد ولی از این جهت که اسبابِ بازی گروهی را فراهم کرده است قیمتش بالاست. همچنانچه صدای پوپولیستهای انتخاباتی قیمت انسانها را به طور کاذب بالا نشان می دهند.
سردار فتوحی/جامعه شناس
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
گاهی با خودتان فکر می کنید اگر بخواهم یک ماشین بخرم چند سال باید کار کنم؛ یا ممکن است مقداری پس انداز کرده باشید و قصد خرید پرایدی داشته باشید پس اندازتان به پای گرانی نمی رسد.
تصور کنید زمانی 10 میلیون برای خرید یک پراید، کم داشتید ولی ده ماه دیگر هم حقوقتان پس انداز کرده اید ولی امروزه هنوز 20 میلیون برای خرید یک پراید کم می اورید...گویی نه تنها سرعتِ قیمت ماشین از سرعتِ خودِ ماشین بیشتر است بلکه از سرعت کار و درآمد شما بیشتر است. در این صورت شرمنده خود و زندگیتان می شوید که یک ماشین بی سرعت، گوی سبقت از زندگی شما ربوده است.
در این صورت است باید چند شیفته کار کنید یا چند شغله باشید تا بتوانید پرایدی را بخرید، ولی این بار با صراحت بگویم این شما نیستید پراید را خریده اید بلکه این پراید است که جسم و روح شما را پیش فروش کرده است؛ این شما نیستید که بر پراید سوار می شوید بلکه این پراید است بر جسم و روح شما سوار شده است.
زمانی که جسم و روح در خدمت کالایی قرار بگیرند کالا شکل بُت می گیرد و تقدیس می شود، و جسم و روح در خدمت بُت قرار می گیرد و بی ارزش می شود لذا پراید بُت می شود که کارل مارکس آن را بُت وارگی می گوید و جسم و جان، شي می شوند که جامعه شناسان به آن شی شدگی یا طبیعت ثانویه می گویند.
در واقع آنچه سبب افزایش قیمت شده است سیل عظیم بیکاری و ورشکستگی طبقه متوسطۀ جامعه ایرانی است که منبع درآمدشان به مسافرکشی، بارکشی با ماشین، و خرید و فروش ماشین مبدل شده است. در واقع خرید و فروش ماشین مبدل به شغل یا سرگرمی(جهت جلوگیری از برچسب بیکار) طبقه متوسطه شده است که به نوعی خرید و فروش درون طبقه ای ( به شکل کاستی) است، یعنی نه طبقه بالا این مدل از ماشینها را می خرند و نه طبقه پایین قدرت خرید آن را دارند. طبقه متوسطه آن را برای سود می خرند و به خودشان(دلال دیگر) گرانتر می فروشند، این چرخه (خرید- سود- فروش- خرید...) تداوم می یابد تا به چنین قیمت سرسام آوری مبدل می شود.
امّا نباید نادیده گرفت که گروهی از طبقات بالا و یا گروهی از سیاستگذاران، این طبقه متوسطه را وارد بازی می کنند. در واقع این شکل از معامله را چیزی بیش از عرضه و تقاضا و کیفیت کالا تعیین می کند. دست نامرئی که زمانی آدام اسمیت آن را نتیجه روابط منطقی عرضه و تقاضا قلمداد می کرد، دیگر امروزه به دست نامرئی مبدل شده است که روابط عرضه و تقاضا را غیرمنطقی و غیرعقلانی کرده است.
پراید ایماژ یک زندگی ایرانی است، زندگیش اپشن ندارد، ارزشی ندارد ولی از این جهت که اسبابِ بازی گروهی را فراهم کرده است قیمتش بالاست. همچنانچه صدای پوپولیستهای انتخاباتی قیمت انسانها را به طور کاذب بالا نشان می دهند.
سردار فتوحی/جامعه شناس
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
از خارج، شوهر وارد کنید!
بگذارید یکبار دیگر این موضوع را نگاه کنیم.
یک نماینده مجلس که از قضا مسئولیت کمیته یا کمیسیونی پیرامون خانواده و ازدواج و فرزندآوری را برعهده دارد پیشنهاد داده که دختر خانمهای مجرد بالای سی سال که الی ماشاءالله تعدادشان هم زیاد است با جوانان شیعه غیرایرانی علاقمند به ایران ازدواج کنند.
یک عده هم از این فرصت طلایی برای تسویه حساب سیاسی و رو کم کنی جناحی بهره گرفته که آی ی ی ی چه نشسته اید ناموسمان را دارند می دهند دست بیگانه و... !
ازدواج شیعه با شیعه مجاز است و چارچوب مرزهای جغرافیایی در این میان اعتباری ندارد. این بابا می گفت یا نمی گفت جوانانی اعم از مرد و زن از خیل هموطنان خود را دیده ایم که همسری از لبنان یا عراق یا آذربایجان و افغانستان و... گزیده اند و مشغول زندگی شان هستند. پس حرف آقای نماینده سخن تازه ای نیست و صحه بر اتفاقی است که مکرر به وقوع پیوسته است.
اما
نکته دقیقا همین جاست که چرا یک نماینده مجلس که انتظار می رود از نخبگان جامعه باشد و از قضا به فراخور مسئولیتش مطالعه ای در وضعیت بغرنج ازدواج داشته به جای ریشه یابی علت ها و چاره جویی برای رفع موانع، از راه حلی سخن می گوید که حرف تازه ای نبوده و بیان آن در فضای آلوده سیاسی کشور جز ایجاد حاشیه، تبعاتی ندارد؟
یعنی یک نماینده مجلس نمی داند که طولانی بودن سالهای تحصیل و بی فایده بودن بعضی دروس، طولانی بودن مدت بیگاری در نظام وظیفه، فقر یا احساس فقر در جوانها، معضلات فرهنگی ناشی از تبلیغ سبک مصرف زدگی و طغیان روح زیاده طلبی و فرار از ساده زیستی و... بخشی از علل تأخیر در امر ازدواج و فرزند آوری است؟ که البته دود آن بیشتر از همه در چشم دختران جوان می رود؛ چه اینکه امروز اغلب پسران پا به سن گذاشته یا حتی مردان میان سالی که از همسر خود جدا شده یا جدا مانده اند نیز دنبال ازدواج با همسرانی بسیار جوان تر از خود و زیر سی سال هستند.
او باید با استفاده از جایگاه خویش در خانه ملت، درصدد تغییر نظام آموزش، تغییر نظام وظیفه عمومی، اصلاح ساختارهای فرهنگی جامعه، زدودن فقر، تقویت باورهای معنوی و... باشد نه این که با بیان سخنی غیرضروری و سطحی از خودش و رسالت سنگینی که بر دوش دارد رفع تکلیف نماید.
سیدحمید مشتاقی نیا
ashkeatash.blog.ir
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
بگذارید یکبار دیگر این موضوع را نگاه کنیم.
یک نماینده مجلس که از قضا مسئولیت کمیته یا کمیسیونی پیرامون خانواده و ازدواج و فرزندآوری را برعهده دارد پیشنهاد داده که دختر خانمهای مجرد بالای سی سال که الی ماشاءالله تعدادشان هم زیاد است با جوانان شیعه غیرایرانی علاقمند به ایران ازدواج کنند.
یک عده هم از این فرصت طلایی برای تسویه حساب سیاسی و رو کم کنی جناحی بهره گرفته که آی ی ی ی چه نشسته اید ناموسمان را دارند می دهند دست بیگانه و... !
ازدواج شیعه با شیعه مجاز است و چارچوب مرزهای جغرافیایی در این میان اعتباری ندارد. این بابا می گفت یا نمی گفت جوانانی اعم از مرد و زن از خیل هموطنان خود را دیده ایم که همسری از لبنان یا عراق یا آذربایجان و افغانستان و... گزیده اند و مشغول زندگی شان هستند. پس حرف آقای نماینده سخن تازه ای نیست و صحه بر اتفاقی است که مکرر به وقوع پیوسته است.
اما
نکته دقیقا همین جاست که چرا یک نماینده مجلس که انتظار می رود از نخبگان جامعه باشد و از قضا به فراخور مسئولیتش مطالعه ای در وضعیت بغرنج ازدواج داشته به جای ریشه یابی علت ها و چاره جویی برای رفع موانع، از راه حلی سخن می گوید که حرف تازه ای نبوده و بیان آن در فضای آلوده سیاسی کشور جز ایجاد حاشیه، تبعاتی ندارد؟
یعنی یک نماینده مجلس نمی داند که طولانی بودن سالهای تحصیل و بی فایده بودن بعضی دروس، طولانی بودن مدت بیگاری در نظام وظیفه، فقر یا احساس فقر در جوانها، معضلات فرهنگی ناشی از تبلیغ سبک مصرف زدگی و طغیان روح زیاده طلبی و فرار از ساده زیستی و... بخشی از علل تأخیر در امر ازدواج و فرزند آوری است؟ که البته دود آن بیشتر از همه در چشم دختران جوان می رود؛ چه اینکه امروز اغلب پسران پا به سن گذاشته یا حتی مردان میان سالی که از همسر خود جدا شده یا جدا مانده اند نیز دنبال ازدواج با همسرانی بسیار جوان تر از خود و زیر سی سال هستند.
او باید با استفاده از جایگاه خویش در خانه ملت، درصدد تغییر نظام آموزش، تغییر نظام وظیفه عمومی، اصلاح ساختارهای فرهنگی جامعه، زدودن فقر، تقویت باورهای معنوی و... باشد نه این که با بیان سخنی غیرضروری و سطحی از خودش و رسالت سنگینی که بر دوش دارد رفع تکلیف نماید.
سیدحمید مشتاقی نیا
ashkeatash.blog.ir
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
یادم هست با طلبه های حوزه ی علمیه باقرالعلوم علیه السلام در جنوب تهران، کلاسی داشتیم برای نوشتن و مرور مهارت های نویسندگی. سوژه های ما آن جا ،متفاوت بودند. مثلا " از زبان کفش هایم" . طلبه ها انصافا خوب وصف حال و شرحِ درد و زجر کفش هایشان را روایت میکردند. برای بچه های نوجوان همین تیپ کارهای خلاق و نمکین را باید جایگزین موضوع انشاهای زمخت و بی خاصیت کرد. خوشا آن نوجوانی که شوق خواندن و نوشتن دارد و چه خوب که مربی و معلمش هم ، پرداختن به این مهم و پرورش این مهارت را در قبال او جدی میگیرد.
آفرین به آقای اسماعیل آذری نژادِ خوش ذوق و باهمت❤️😘
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
آفرین به آقای اسماعیل آذری نژادِ خوش ذوق و باهمت❤️😘
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
👍3
این روزها با دغدغه ی تجربه نگاری فعالیتهای فرهنگی و تربیتی، برخی آثار را مرور میکنم. یکی از کتاب های راهگشا و البته عجیب و عبرت آموز، همین کتابِ تجربه ی "خانه روزنامه نگاران جوان" است. کار خوبی از انتشارات آرما. تولد "خانه" با آن شور و شوق و آن مقطع از دهه ی ۷۰ و جمع و ترکیب رنگارنگ و بزرگ آن ، خلاقیت ها و جلوتر زمانه راه رفتن ها، وسعت مشرب مدیر خانه و گردانندگانش، حوادث و التهابات ایام دوم خرداد ۷۶، داستان نامه و پرسش های دختر جوانی که جرقه ی هجوم و هجمه و لطمه و تعطیلی "خانه روزنامهنگاران جوان" را باعث شد و... این کتاب تجربه را از نظائر خود در این حوزه، متفاوت کرده است. امروز با گذشت زمان و سیر سریع تحولات زمانه و دگرگون شدن ِ مناسبات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و خلاصه با نو شدن جهان و پیچیدگی زمانه ی جدید ، داستان و سرنوشت خانه، عجیب ، عبرت آموز، شوق انگیز و در جاهایی هم حتی مضحک است(از ناحیه ی برخوردها و قضاوت ها). پایمردی و صداقت آقای زائری هم ستودنی است. بهرحال اگر علاقه مند به این حوزه هستید این کتاب را هم حتما ببینید. از استاد عزیزم حاج آقا زائری ممنونم که این کتاب را به من معرفی کردند 😘❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهید دکتر بهشتی: روی سخنم با همه است: فکر و بازویتان را به کار بیندازید. آمادهخور نباشید!
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Forwarded from سیره فرزانگان
انسان به انتخاب، انسان است!
روزی اعضای نهضت آزادی- مرحومان بازرگان، یدالله سحابی، یزدی و صباغیان- در استادیوم امجدیه متینگ داشتند.
شورای سرپرستی صدا و سیما به اتفاق آرا تصمیم گرفتند که نطق آقای بازرگان و سحابی از تلویزیون پخش شود. چون آنها را از پیشگامان نهضت میدانستند. همان شب با سران سه قوه در اتاق آقای هاشمی در مجلس، جلسه داشتیم. در اتاق منشی آقای هاشمی، تلویزیون در حال پخش نطق مرحوم بازرگان بود.
آقای رجایی آخرین نفری بود که آمدند. هنوز سلام نکرده، گفتند:
کی به شما اجازه داده میتینگ اینها را که حرفهای ضدانقلابی میزنند پخش کنید؟
بحث در گرفت. آقای لاریجانی گفتند:
من مخالف بودم، شورا به اتفاق تصویب کرد و مجبور شدیم، پخش کنیم.
همه اظهارنظر کردند به جز من و شهید بهشتی. آقای بهشتی قبل از من نشسته بودند و در نوبت خود چنین گفتند:
بسیار کار خوبی کردید، ما انقلاب کردیم که آدم تربیت کنیم، نه اینکه مثل آجر، قالب بزنیم. اگر خانم شما برود بازار و از سرِ بازار تا ته آن یک جور پارچه باشد، میتواند بگوید انتخاب کردم؟ انسان به انتخاب، انسان میشود. تازه وقتی مخالفان ما حرفشان را به مردم برسانند، زبان ما باز میشود و از حقی که به آن معتقد هستیم به خوبی دفاع میکنیم.
خبر آنلاین، به نقل از شماره نوروزی مجله آگاهی نو، گفتگو با دکتر احمد توکلی، ۱۴۰۱/۱/۱۳،
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
روزی اعضای نهضت آزادی- مرحومان بازرگان، یدالله سحابی، یزدی و صباغیان- در استادیوم امجدیه متینگ داشتند.
شورای سرپرستی صدا و سیما به اتفاق آرا تصمیم گرفتند که نطق آقای بازرگان و سحابی از تلویزیون پخش شود. چون آنها را از پیشگامان نهضت میدانستند. همان شب با سران سه قوه در اتاق آقای هاشمی در مجلس، جلسه داشتیم. در اتاق منشی آقای هاشمی، تلویزیون در حال پخش نطق مرحوم بازرگان بود.
آقای رجایی آخرین نفری بود که آمدند. هنوز سلام نکرده، گفتند:
کی به شما اجازه داده میتینگ اینها را که حرفهای ضدانقلابی میزنند پخش کنید؟
بحث در گرفت. آقای لاریجانی گفتند:
من مخالف بودم، شورا به اتفاق تصویب کرد و مجبور شدیم، پخش کنیم.
همه اظهارنظر کردند به جز من و شهید بهشتی. آقای بهشتی قبل از من نشسته بودند و در نوبت خود چنین گفتند:
بسیار کار خوبی کردید، ما انقلاب کردیم که آدم تربیت کنیم، نه اینکه مثل آجر، قالب بزنیم. اگر خانم شما برود بازار و از سرِ بازار تا ته آن یک جور پارچه باشد، میتواند بگوید انتخاب کردم؟ انسان به انتخاب، انسان میشود. تازه وقتی مخالفان ما حرفشان را به مردم برسانند، زبان ما باز میشود و از حقی که به آن معتقد هستیم به خوبی دفاع میکنیم.
خبر آنلاین، به نقل از شماره نوروزی مجله آگاهی نو، گفتگو با دکتر احمد توکلی، ۱۴۰۱/۱/۱۳،
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
توهین ممنوع !
وقتی در آلمان بودیم به جایی رفتیم که قبر مارکس هم بود.
از قضا دو تا سگ از کنار ما میگذشتند. کسی که همراه ما بود به شوخی گفت:
این دو سگ دارند میروند سرِ قبرِ مارکس ، فاتحه بخوانند!
پدرم بلافاصله رو کردند به او و گفتند:
اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد، چه مسلمان!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سیره شهید بهشتی، ص ۲۵۳، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، نقل خاطره از سید محمد رضا بهشتی
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
وقتی در آلمان بودیم به جایی رفتیم که قبر مارکس هم بود.
از قضا دو تا سگ از کنار ما میگذشتند. کسی که همراه ما بود به شوخی گفت:
این دو سگ دارند میروند سرِ قبرِ مارکس ، فاتحه بخوانند!
پدرم بلافاصله رو کردند به او و گفتند:
اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد، چه مسلمان!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سیره شهید بهشتی، ص ۲۵۳، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، نقل خاطره از سید محمد رضا بهشتی
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸کسی از تو محروم نشود 🔸
💎 اگر کسی #وضع_زندگیاش خوب نیست، از #امام_جواد (علیه السلام) حاجت بگیرد. امام جواد (ع) مدینه بود. امام رضا (علیه السلام) در ایران و در مرو بود. برای امام رضا (ع) خبر آوردند که خادمها هر وقت میخواهند پسرشان را از خانه خارج کنند از در پشتی میبرند تا فقرا نفهمند که ایشان دارد میرود و درخواستی بکنند.
💎 حضرت نامهای به پسرش امام جواد (ع) نوشت: «به من رسیده است که تو از درب کوچک بیرون میروی. به حق من بر تو که بیرون نروی مگر از درب بزرگ و همراه خودت درهم و دینار فراوان بردار و هر کس در راه از تو درخواست کرد به او عطا کن». این #سفارش بابایش است که کسی از تو #محروم_نشود! از این جهت وقتی محتاج هستی، گرفتار هستی، کمبود داری برو سراغ امام جواد (ع).
💎 #دو_رکعت_نماز برای امام جواد (ع) بخوانید و از ایشان بخواهید گرفتاریهایتان را رفع کند. خدا برای ما، دوازده امام گذاشته. «قد علم کل أناس مشربهم؛ هر گروهی بدانند از کجا آب میخورند». آن که بدهکار است بداند مَشربش امام جواد (ع) است؛ مَشکش را برود آن جا پر بکند. فقه میخواهد برود سراغ امام صادق (ع) ...
@haerishirazi
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔸کسی از تو محروم نشود 🔸
💎 اگر کسی #وضع_زندگیاش خوب نیست، از #امام_جواد (علیه السلام) حاجت بگیرد. امام جواد (ع) مدینه بود. امام رضا (علیه السلام) در ایران و در مرو بود. برای امام رضا (ع) خبر آوردند که خادمها هر وقت میخواهند پسرشان را از خانه خارج کنند از در پشتی میبرند تا فقرا نفهمند که ایشان دارد میرود و درخواستی بکنند.
💎 حضرت نامهای به پسرش امام جواد (ع) نوشت: «به من رسیده است که تو از درب کوچک بیرون میروی. به حق من بر تو که بیرون نروی مگر از درب بزرگ و همراه خودت درهم و دینار فراوان بردار و هر کس در راه از تو درخواست کرد به او عطا کن». این #سفارش بابایش است که کسی از تو #محروم_نشود! از این جهت وقتی محتاج هستی، گرفتار هستی، کمبود داری برو سراغ امام جواد (ع).
💎 #دو_رکعت_نماز برای امام جواد (ع) بخوانید و از ایشان بخواهید گرفتاریهایتان را رفع کند. خدا برای ما، دوازده امام گذاشته. «قد علم کل أناس مشربهم؛ هر گروهی بدانند از کجا آب میخورند». آن که بدهکار است بداند مَشربش امام جواد (ع) است؛ مَشکش را برود آن جا پر بکند. فقه میخواهد برود سراغ امام صادق (ع) ...
@haerishirazi
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
👍2👏1
🔰 محبت فریبنده
🔸نمىتوانم از اين همه آتش و فتنه و از اين همه دستهاى ظالم و خائن و از اين همه زمينههاى سنگين براى تو نگويم و تو را بگذارم كه با غريزه و با صفاى حس و احساس، گرفتار اين رذالتهاى پنهان و آشكار بشوى. پس اگر چه براى تو مبهم است، تحمل كن؛ كه آدمى مىتواند با علم و مشورت و با سنجش و دقّت و با حلم و شكيبايى، خطرهاى كمين نشسته را بشناسد و دشمنهاى خود را رَصد كند و با آگاهى، به مبارزه برخيزد.
🔸علم و اطّلاع را با تجربه، با عبرت، با مشورت، با فكر و با مطالعه مىتوانى به دست بياورى و در هر كارى كندوكاو نمايى؛ كه هيچ گربهاى، به خاطر خدا موش نمىگيرد و گوش نمیبرد.
🔸خيلى ها براى استعمار و براى بهره بردارى از ملّتى، به بهداشت و مسكن و خوراك آنها مىرسند؛ امّا منافع آنها را براى خود مىبرند؛ كه خرس هاى بهره مند از كندوى عسل، براى زنبورها، از دشتهاى گل و از سرزمين هاى سبز حكايت میكنند؛ چون عسلهاى انباشته شده، سر از شكم آنها در میآورد. فريب محبّتها را نخور؛ به ريشهها و انگيزهها و هدفهاى ديگران هم فكر كن و اينها را هم به سنجش بياور؛ كه اين تعقّل و سنجش انگيزهها و هدفها و شكلهاى عمل، میتواند تو را از طعمه شدن و طعمه ساختن نجات بدهد.
❛❛ عینصاد
📚 #نامه_های_بلوغ
#️⃣ #محبت_فریبنده
☑️ |اینستاگرام| |تلگرام| |کستباکس|
|آپارات| |بله| |توییتر|
🌐سایت انتشارات لیله القدر
WWW.EINSAD.IR
╭✤ @Einsad ✤╮
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔸نمىتوانم از اين همه آتش و فتنه و از اين همه دستهاى ظالم و خائن و از اين همه زمينههاى سنگين براى تو نگويم و تو را بگذارم كه با غريزه و با صفاى حس و احساس، گرفتار اين رذالتهاى پنهان و آشكار بشوى. پس اگر چه براى تو مبهم است، تحمل كن؛ كه آدمى مىتواند با علم و مشورت و با سنجش و دقّت و با حلم و شكيبايى، خطرهاى كمين نشسته را بشناسد و دشمنهاى خود را رَصد كند و با آگاهى، به مبارزه برخيزد.
🔸علم و اطّلاع را با تجربه، با عبرت، با مشورت، با فكر و با مطالعه مىتوانى به دست بياورى و در هر كارى كندوكاو نمايى؛ كه هيچ گربهاى، به خاطر خدا موش نمىگيرد و گوش نمیبرد.
🔸خيلى ها براى استعمار و براى بهره بردارى از ملّتى، به بهداشت و مسكن و خوراك آنها مىرسند؛ امّا منافع آنها را براى خود مىبرند؛ كه خرس هاى بهره مند از كندوى عسل، براى زنبورها، از دشتهاى گل و از سرزمين هاى سبز حكايت میكنند؛ چون عسلهاى انباشته شده، سر از شكم آنها در میآورد. فريب محبّتها را نخور؛ به ريشهها و انگيزهها و هدفهاى ديگران هم فكر كن و اينها را هم به سنجش بياور؛ كه اين تعقّل و سنجش انگيزهها و هدفها و شكلهاى عمل، میتواند تو را از طعمه شدن و طعمه ساختن نجات بدهد.
❛❛ عینصاد
📚 #نامه_های_بلوغ
#️⃣ #محبت_فریبنده
☑️ |اینستاگرام| |تلگرام| |کستباکس|
|آپارات| |بله| |توییتر|
🌐سایت انتشارات لیله القدر
WWW.EINSAD.IR
╭✤ @Einsad ✤╮
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
Forwarded from محمدرضا زائرى
گر بر تن من زبان شود هر مويي، يك شكر تو از هزار نتوانم گفت!
از عصر كه دوستي اين نصوير را برايم فرستاد در بهت و حيرتم از نعمت هايي كه داريم و نمي دانيم!
https://www.tgoop.com/morzaeri
نوشته ها و انتخابهاي محمدرضا زائرى
اگر قابل دانستيد نگاهي بيندازيد و به دوستانتان نيز معرفي فرماييد!
از عصر كه دوستي اين نصوير را برايم فرستاد در بهت و حيرتم از نعمت هايي كه داريم و نمي دانيم!
https://www.tgoop.com/morzaeri
نوشته ها و انتخابهاي محمدرضا زائرى
اگر قابل دانستيد نگاهي بيندازيد و به دوستانتان نيز معرفي فرماييد!
👍1
✅ سیگار کشیدن رزمنده زشتتره یا دویدن فرمانده با شورت ننهدوزه؟!
🔴 روایت مرتضی نادری از سیگار کشیدن در جبهه
◀️ سال ۱۳۶۰ قبل از عملیات ثامنالائمه در شهرک دارخوین بودیم. رودخانه کارون از کنار شهر عبور میکرد. یک روز نجیم سهرابی به من گفت: بیا بریم دارخوین یه پاکت سیگار بخریم، با هم دود کنیم. با اینکه سیگاری نبودم، اما بدم هم نمیآمد یک پکی به سیگار بزنم. دوست داشتم بدانم سیگاریها موقع کشیدن سیگار چه لذتی میبرند. وقتی به ساحل رودخانه رسیدیم، دیدیم سید ابوالقاسم میرکاظمی و ارژنگ نادری و چند نفر دیگر دارند توی آب شنا میکنند و با هم شوخی میکنند. به تماشای آنها نشستیم. چند دقیقه بعد نجیم پاکت سیگار از جیبش درآورد. به او گفتم: زشته جلوی اینا سیگار بکشیم. اگه ببینن، دعوامون میکنن.
_اینا حواسشون به خودشونه، کاری به کار ما ندارن.
◀️ من که جرات نکردم لب به سیگار بزنم، اما خودش سیگار را روشن کرد. مشغول تماشای بچهها بودیم که یکدفعه اتفاق عجیبی افتاد. یکی از برادران رزمنده که قیافهاش برایمان ناآشنا بود، روی یک شیء فیبرمانند نشسته بود. جنس آن از هر چه بود، زیر آب نمیرفت. ارژنگ هم رفت روی فیبر کنار او نشست. آن برادر رزمنده با دست پارو زد و فیبر را از ساحل دور کرد. بعد شناکنان خودش را به ساحل رساند. ارژنگ هم دستپاچه شد و پرید توی آب. داشت غرق میشد. میرکاظمی پرید توی رودخانه و ارژنگ را نجات داد. او را روی یک زمین شیبدار به شکم خواباند تا آبهایی را که خورده بالا بیاورد. من و نجیم هم با دستپاچگی کنار ارژنگ رفتیم. آنقدر نگران او شده بودیم که کار خلاف خودمان را فراموش کرده بودیم.
◀️ وقتی حال ارژنگ یک کمی بهتر شد، بلند شد ایستاد و پابرهنه و با شورت نخی دنبال ما گذاشت. پا به فرار گذاشتیم. همانطور که با دست شورتش را نگهداشته بود تا پائین نیاید، به ما گفت: کی به شما دوتا گفت سیگار بکشید؟! وای به حالتون! بده به من پاکت سیگار رو. پاکت سیگار را گرفت و توی رودخانه پرتاب کرد. به او گفتم: اولاً که من سیگار نکشیدم، فقط نجیم کشید. دوماً تو تا چند لحظه پیش داشتی میمردی، حالا اینقدر سیگار کشیدن ما برات مهمه؟
_زنده یا مرده، نمیذارم هیچ رزمندهای اینجا سیگار بکشه.
_خیلی خوب. سیگار کشیدن یه بسیجی خیلی زشته، اما فکر نمیکنم دویدن یه فرمانده با شورت ننهدوز هم جلوی چشم این همه رزمنده خوشگل باشه.
#معرفی_کتاب
#موقعیت_ننه
#نشر_مرز_و_بوم
#رمصانعلی_کاوسی
#مرتضی_نادری
#طنز
#سیگار
https://www.instagram.com/p/CfZWxN_o3-q/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔴 روایت مرتضی نادری از سیگار کشیدن در جبهه
◀️ سال ۱۳۶۰ قبل از عملیات ثامنالائمه در شهرک دارخوین بودیم. رودخانه کارون از کنار شهر عبور میکرد. یک روز نجیم سهرابی به من گفت: بیا بریم دارخوین یه پاکت سیگار بخریم، با هم دود کنیم. با اینکه سیگاری نبودم، اما بدم هم نمیآمد یک پکی به سیگار بزنم. دوست داشتم بدانم سیگاریها موقع کشیدن سیگار چه لذتی میبرند. وقتی به ساحل رودخانه رسیدیم، دیدیم سید ابوالقاسم میرکاظمی و ارژنگ نادری و چند نفر دیگر دارند توی آب شنا میکنند و با هم شوخی میکنند. به تماشای آنها نشستیم. چند دقیقه بعد نجیم پاکت سیگار از جیبش درآورد. به او گفتم: زشته جلوی اینا سیگار بکشیم. اگه ببینن، دعوامون میکنن.
_اینا حواسشون به خودشونه، کاری به کار ما ندارن.
◀️ من که جرات نکردم لب به سیگار بزنم، اما خودش سیگار را روشن کرد. مشغول تماشای بچهها بودیم که یکدفعه اتفاق عجیبی افتاد. یکی از برادران رزمنده که قیافهاش برایمان ناآشنا بود، روی یک شیء فیبرمانند نشسته بود. جنس آن از هر چه بود، زیر آب نمیرفت. ارژنگ هم رفت روی فیبر کنار او نشست. آن برادر رزمنده با دست پارو زد و فیبر را از ساحل دور کرد. بعد شناکنان خودش را به ساحل رساند. ارژنگ هم دستپاچه شد و پرید توی آب. داشت غرق میشد. میرکاظمی پرید توی رودخانه و ارژنگ را نجات داد. او را روی یک زمین شیبدار به شکم خواباند تا آبهایی را که خورده بالا بیاورد. من و نجیم هم با دستپاچگی کنار ارژنگ رفتیم. آنقدر نگران او شده بودیم که کار خلاف خودمان را فراموش کرده بودیم.
◀️ وقتی حال ارژنگ یک کمی بهتر شد، بلند شد ایستاد و پابرهنه و با شورت نخی دنبال ما گذاشت. پا به فرار گذاشتیم. همانطور که با دست شورتش را نگهداشته بود تا پائین نیاید، به ما گفت: کی به شما دوتا گفت سیگار بکشید؟! وای به حالتون! بده به من پاکت سیگار رو. پاکت سیگار را گرفت و توی رودخانه پرتاب کرد. به او گفتم: اولاً که من سیگار نکشیدم، فقط نجیم کشید. دوماً تو تا چند لحظه پیش داشتی میمردی، حالا اینقدر سیگار کشیدن ما برات مهمه؟
_زنده یا مرده، نمیذارم هیچ رزمندهای اینجا سیگار بکشه.
_خیلی خوب. سیگار کشیدن یه بسیجی خیلی زشته، اما فکر نمیکنم دویدن یه فرمانده با شورت ننهدوز هم جلوی چشم این همه رزمنده خوشگل باشه.
#معرفی_کتاب
#موقعیت_ننه
#نشر_مرز_و_بوم
#رمصانعلی_کاوسی
#مرتضی_نادری
#طنز
#سیگار
https://www.instagram.com/p/CfZWxN_o3-q/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
Forwarded from کلام | سید حمید حسینی
💢 تفاوتها را بهرسمیت بشناسید 💢
❇️ حضرت عبدالعظیم میگوید: به امام جواد (علیهالسلام) عرض کردم: حدیثی از پدرانتان برایم بگویید. آن حضرت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حدیثی نقل کردند که در نخستین فراز آن آمده است:
🔻 لاَ يَزَالُ اَلنَّاسُ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اِسْتَوَوْا هَلَكُوا.
📚 عیونالاخبار، ج ۲، ص ۵۳.
🔺مردم تا زمانی که متفاوت باشند در شرایط خوبی بهسر میبرند اما اگر یکسان شوند هلاک میگردند.
✅ بر اساس این رهنمود مهم، نادیده گرفتن شرایط، استعدادها، علائق و #زاویه_دید متفاوت افراد و تحمیل یک سبک زندگی بر همگان موجب آشفتگی و نابودی جامعه میشود.
#حدیث
⭕️ @hamidhossaini
❇️ حضرت عبدالعظیم میگوید: به امام جواد (علیهالسلام) عرض کردم: حدیثی از پدرانتان برایم بگویید. آن حضرت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حدیثی نقل کردند که در نخستین فراز آن آمده است:
🔻 لاَ يَزَالُ اَلنَّاسُ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اِسْتَوَوْا هَلَكُوا.
📚 عیونالاخبار، ج ۲، ص ۵۳.
🔺مردم تا زمانی که متفاوت باشند در شرایط خوبی بهسر میبرند اما اگر یکسان شوند هلاک میگردند.
✅ بر اساس این رهنمود مهم، نادیده گرفتن شرایط، استعدادها، علائق و #زاویه_دید متفاوت افراد و تحمیل یک سبک زندگی بر همگان موجب آشفتگی و نابودی جامعه میشود.
#حدیث
⭕️ @hamidhossaini
Forwarded from مغزتو🧠
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥#دوربین_مخفی
😮💨#کنکور لعنتی
❤️🔥 بفرست برای دوستات که امسال یا سال دیگه کنکور دارن و کمکشون کن!
🔗اینستاگرام
https://www.instagram.com/tv/CfbxnLNo41K/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🧠 مغز تو دریاب!
🚨@maghze_to
😮💨#کنکور لعنتی
❤️🔥 بفرست برای دوستات که امسال یا سال دیگه کنکور دارن و کمکشون کن!
🔗اینستاگرام
https://www.instagram.com/tv/CfbxnLNo41K/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🧠 مغز تو دریاب!
🚨@maghze_to
لطافتِ خاصِ فضای تربیتی، همخوانیِ چندانی با بکارگیری اصطلاحات نظامی همچون قرارگاه و سنگر و لشگر و افسر و...ندارد. اساسا بکارگیری چنین ادبیاتی در تشکلهای فرهنگی، کجای نقشه ی راهبردی فعاليت فرهنگی در زمانه ی جدید است؟ خانواده ها چقدر استقبال میکنند؟
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
👍1
- من تو را برای این دوست دارم که متملق و گزافگو نیستی من تو را برای این دوست دارم که هرگز تا به حال از من تعریفی نکردهای و با این تعریف وسایل انحراف فکر و عقیده مرا فراهم ننمودهای. آنوقت آیا تو فکر میکنی من که فقط فریفتهی پاکی و نجابت ذاتی و صداقت و راستگویی تو شدهام؛ میتوانم از روش مبتذل و پیش پا افتادهی عشقهای امروز یعنی عشقهایی که با کلمات فریبنده به وجود میآید و با حرکات زشت و دور از عفاف و نجابت به پایان میرسد پیروی کنم؟ من که شرافت و آبرویم را بیش از همه چیز دوست دارم.
تو هنوز نتوانستهای مقصود مرا از نوشتن این کلمات درک کنی. تو نمیتوانی تصور کنی که من چه قدر و تا چه اندازه، احتياج به محبت دارم. من در زندگی خانوادگی هیچوقت خوشبخت نبودهام و هیچوقت از نعمت یک محبت حقیقی برخوردار نشدهام. شاید این حرف من تا اندازهای برای تو عجیب باشد. ولی اگر میدانستی باور میکردی.
- نامهی فروغ فرخزاد به پرویز شاپور.
@zhaakan
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
تو هنوز نتوانستهای مقصود مرا از نوشتن این کلمات درک کنی. تو نمیتوانی تصور کنی که من چه قدر و تا چه اندازه، احتياج به محبت دارم. من در زندگی خانوادگی هیچوقت خوشبخت نبودهام و هیچوقت از نعمت یک محبت حقیقی برخوردار نشدهام. شاید این حرف من تا اندازهای برای تو عجیب باشد. ولی اگر میدانستی باور میکردی.
- نامهی فروغ فرخزاد به پرویز شاپور.
@zhaakan
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
Forwarded from .........
خوشحالی کردن از مجازات متخلفان و مشتاق شکنجه کردن آنان بودن ناشی از بیماری روحی ماست. مجازات کردن مردم که خوشحالی ندارد. البته کیفر اعمال یک حق طبیعی در عالم وجود است. تکوینا و تشریعا امری طبیعی و عامل توازن و عدالت و اعتدال عالم است اما شور شوق داشتن به مجازات مردم و مدام به فکر تنبیه و توبیخ بودن، شاهدی بر سلامت انسان نیست
🆔@mohamad_ali_mirzaaei
🆔@mohamad_ali_mirzaaei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در روستای پالنگان کامیاران در کردستان در روز جشن ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها غوغایی بود. روستایی زیبا در قلب #اورامانات، که به تازگی به عنوان سرمایه ای بشری ثبت جهانی شده. گروه هزار دف لحظه هایی باور نکردنی آفرید. گمان نمی کنم هیچ کجای دیگر بتوان از چنینصحنه های زیبایی سراغ گرفت.
این شادی ها را بین مردم دست به دست کنیم...
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
این شادی ها را بین مردم دست به دست کنیم...
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
حسن مجیدیان
در روستای پالنگان کامیاران در کردستان در روز جشن ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها غوغایی بود. روستایی زیبا در قلب #اورامانات، که به تازگی به عنوان سرمایه ای بشری ثبت جهانی شده. گروه هزار دف لحظه هایی باور نکردنی آفرید. گمان نمی کنم…
سلام علیکم
من از دوستان عزیز عذرخواهی میکنم. ظاهرا مناسبت این جشن را اشتباه نوشته ام. شاید این جشنِ مردم عزیز اهل تسنن در استان کردستان، مربوط به عیدفطر یا میلاد حضرت رسول ص باشد. من بیشتر نفس شادی و شکوهِ جشن مردمانِ عزیز کرد را مدنظر داشتم و مناسبتش برایم موضوعیت نداشت. با این حال از تذکر دوستانم ممنونم
من از دوستان عزیز عذرخواهی میکنم. ظاهرا مناسبت این جشن را اشتباه نوشته ام. شاید این جشنِ مردم عزیز اهل تسنن در استان کردستان، مربوط به عیدفطر یا میلاد حضرت رسول ص باشد. من بیشتر نفس شادی و شکوهِ جشن مردمانِ عزیز کرد را مدنظر داشتم و مناسبتش برایم موضوعیت نداشت. با این حال از تذکر دوستانم ممنونم