🖋 مشیت ناگزیر معلمهای شجاع و صبور...
🔹 از لیلی میپرسم امروز چه یاد گرفته. پوزخندی میزند و میگوید «یک» و شاکی است از اینکه معلمشان نمیداند او اینها را بلد است. بعد شروع میکند به توضیح دادن درس امروز و با اینکه هنوز از نادانی معلمشان متعجب است لحنش کمکم جدی میشود و همة توضیحات و تکالیف را برایم شرح میدهد. انگشتش را روی یکِ بزرگ کتابش میگذارد و از بالا به پایین میکشد و برایم میگوید طرز صحیح یک کشیدن اینطوری است و تاکید میکند که خط صاف نیست و کمی کجی دارد. فکر میکنم که یک معلم چقدر باید صبور باشد که ساعتها وقت بگذارد تا طریقة نوشتن ۱ را به شاگردانش یاد بدهد و این کار را هرسال هم تکرار کند. تازه آن هم برای شاگردان پرادعایی مثل لیلی! همه معلمها همینطورند. دبیرستان که بودم دلم برای دبیران مدرسهمان میسوخت. برای اینکه ما هر سال را به شوق رسیدن به مقطع بالاتر میگذراندیم، آماده بودیم که سال تمام شود و موقع پریدنمان برسد، اما آنها میماندند، همانجا توی همان مدرسة قدیمی، با همان همکاران قبلی، حتی شاید کفش و مانتوشان هم عوض نمیشد یا اگر میشد فوقش کمی تیره تر یا روشنتر از قبل بود. صبح به صبح توی دفتر سر همان میز قدیمی و کشیدة کنفرانس نان بربری و پنیر و گوجهشان را میخوردند و یک استکان چای هم رویش و بعد دوباره دفتر کلاسیشان را برمیداشتند و میآمدند توی همان کلاسها، پشت همان میزهای آهنی رنگ و رو رفته و پای همان تخته سیاههای سفید شده از ردِ گچ و از اول همان درسهای همیشگی را برای دانشآموزان جدید میگفتند. با همان هیجان و شوقی که برای ما گقته بودند و برای سال بالاییهای ما! صبر معلمها عجیب است و رضایتشان به تکرار همه چیز الا دانشآموزانشان.
دانش آموزان هم فقط چهره شان عوض میشود، ذاتشان یکی است. درسخوان و درس نخوان، مسخره و جدی، شلوغ و آرام. مثل اینکه هر روز بروی میوه فروشی و یک کیسه سیب بخری. سیبهای امروز و دیروز فرق میکنند، اما همه سیباند.
تا من توی فکر معلمها و سیبها چرخ میزنم و نهار درست میکنم، لیلی چند خط ١ نوشته و از من میخواهد بگویم آنها باهم چه فرقی دارند. میگویم همهشان یک هستند و یکی! لیلی بازنده اعلامم میکند چون بعضی هاشان خط صافند. سرخورده از این باخت دوباره حواسم میرود پیش معلمها. شاید آنها خیلی هم صبور نیستند، فقط همه و خودشان میدانند که هر روز دارند یک کیسه سیب میخرند. برخلاف بقیه که فکر میکنند توی کیسهشان پرتقال و گلابی است اما آخرش طعم سیب دلشان را میزند. معلمها شجاعتر و باهوشترند که این مشیت ناگزیر را انتخاب میکنند!
ناتمام
#مدرسه
#هویت_معلمی
#یادداشت_مهمان
#هویت_حرفه_ای
منبع:
http://dastanist.blog.ir/1400/08/10/%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%D9%87%D8%A7
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
🔹 از لیلی میپرسم امروز چه یاد گرفته. پوزخندی میزند و میگوید «یک» و شاکی است از اینکه معلمشان نمیداند او اینها را بلد است. بعد شروع میکند به توضیح دادن درس امروز و با اینکه هنوز از نادانی معلمشان متعجب است لحنش کمکم جدی میشود و همة توضیحات و تکالیف را برایم شرح میدهد. انگشتش را روی یکِ بزرگ کتابش میگذارد و از بالا به پایین میکشد و برایم میگوید طرز صحیح یک کشیدن اینطوری است و تاکید میکند که خط صاف نیست و کمی کجی دارد. فکر میکنم که یک معلم چقدر باید صبور باشد که ساعتها وقت بگذارد تا طریقة نوشتن ۱ را به شاگردانش یاد بدهد و این کار را هرسال هم تکرار کند. تازه آن هم برای شاگردان پرادعایی مثل لیلی! همه معلمها همینطورند. دبیرستان که بودم دلم برای دبیران مدرسهمان میسوخت. برای اینکه ما هر سال را به شوق رسیدن به مقطع بالاتر میگذراندیم، آماده بودیم که سال تمام شود و موقع پریدنمان برسد، اما آنها میماندند، همانجا توی همان مدرسة قدیمی، با همان همکاران قبلی، حتی شاید کفش و مانتوشان هم عوض نمیشد یا اگر میشد فوقش کمی تیره تر یا روشنتر از قبل بود. صبح به صبح توی دفتر سر همان میز قدیمی و کشیدة کنفرانس نان بربری و پنیر و گوجهشان را میخوردند و یک استکان چای هم رویش و بعد دوباره دفتر کلاسیشان را برمیداشتند و میآمدند توی همان کلاسها، پشت همان میزهای آهنی رنگ و رو رفته و پای همان تخته سیاههای سفید شده از ردِ گچ و از اول همان درسهای همیشگی را برای دانشآموزان جدید میگفتند. با همان هیجان و شوقی که برای ما گقته بودند و برای سال بالاییهای ما! صبر معلمها عجیب است و رضایتشان به تکرار همه چیز الا دانشآموزانشان.
دانش آموزان هم فقط چهره شان عوض میشود، ذاتشان یکی است. درسخوان و درس نخوان، مسخره و جدی، شلوغ و آرام. مثل اینکه هر روز بروی میوه فروشی و یک کیسه سیب بخری. سیبهای امروز و دیروز فرق میکنند، اما همه سیباند.
تا من توی فکر معلمها و سیبها چرخ میزنم و نهار درست میکنم، لیلی چند خط ١ نوشته و از من میخواهد بگویم آنها باهم چه فرقی دارند. میگویم همهشان یک هستند و یکی! لیلی بازنده اعلامم میکند چون بعضی هاشان خط صافند. سرخورده از این باخت دوباره حواسم میرود پیش معلمها. شاید آنها خیلی هم صبور نیستند، فقط همه و خودشان میدانند که هر روز دارند یک کیسه سیب میخرند. برخلاف بقیه که فکر میکنند توی کیسهشان پرتقال و گلابی است اما آخرش طعم سیب دلشان را میزند. معلمها شجاعتر و باهوشترند که این مشیت ناگزیر را انتخاب میکنند!
ناتمام
#مدرسه
#هویت_معلمی
#یادداشت_مهمان
#هویت_حرفه_ای
منبع:
http://dastanist.blog.ir/1400/08/10/%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%D9%87%D8%A7
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
dastanist.blog.ir
معلمها :: داستانی ست
از لیلی می پرسم امروز چه یاد گرفته. پوزخندی می زند و می گوید «یک» و شاکی است از اینکه معلمشان نمیداند او اینها را بلد است. بعد شروع می کند به توضیح دادن درس امروز و با اینکه هنوز ...
زندگی لبریز از رنج و دردهاست. اختیار بسیاری از این رنجها در دست ما نیست اما میتوانیم از شدت آثار سوء آن بر خودمان کمکنیم. در نقل قولهای دینی و عرفانی میگویند :«انَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها»:بدانید که در ایام زندگی نسیمهایی میآید حواستان باشد که در معرض وزش آن قرار گیرید».
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
گرفتاری بزرگ جهان توسعهنیافته این است که مسئله ندارد و نمیخواهد مسئله داشته باشد، زیرا جایی که مسئله هست، مجال ظهور برای داعیه تنگ است. جهان توسعهنیافته هم بی دعوی و داعیه نمیشود. این جهان بدون تحقیق و قبل از آن همه چیز را میداند و برای حل هر مشکلی چارهای میشناسد، ولی افسوس که هرگز فکر نمیکند که چرا با علم و دانایی و توانایی عظیمش هیچ مشکلی رفع نمیشود. جهان توسعه نیافته در هر صورت این پندار و گمان را برای خود محفوظ نگاه میدارد که به رفع همه مشکلات علمی و عملی تواناست و برای اینکه در این گمان شک ایجاد نشود، دیروز و حتی گاهی یک لحظه پیش را از یاد میبرد تا مبادا معلوم شود که مشکل گذشته همچنان باقی است.
رضا داوری اردکانی
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
رضا داوری اردکانی
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
نه خانم رهنما! 🔴
هر کسی که علیرغم چند دهه تلاش اسیر فقر میماند بیدست و پا نیست. این هم افسانه است که بهرهمندیهای فرادستان صرفا محصول تلاش شخصیشان است. در اکثر جوامع امروز که انواع نابرابری اقتصادی و جنسیتی و محیطی و شناختی و فرهنگی و اجتماعی و نابرابری در آموزش و سلامت شدید است، بخشی قابل توجهی از شهروندان در تلهٔ فقر و نابرابری اسیر میشوند و تلاششان هم ثمر نمیدهد. بخش بزرگی از بهرهمندیهای شما محصول تولدتان در خانواده و طبقهای خاص و آموزش و تربیت کودکی و شبکهٔ روابط فرادستانی است که در آن قرار گرفتهاید. همه این شانس را نداشتهاند. بگذریم از اینکه حتی میزان تلاش ما هم تا حدی محصول ژن و تربیت کودکیمان است. جامعهای اخلاقیتر است که تاثیر این شانسها (چه در ژن، چه در تربیت کودکی و محیطی که در آن قرار میگیریم) در سرنوشت انسانها کمتر شود و حتی شهروندانی که در این بختآزمایی ژن و محیط کماقبال بودهاند هم از حداقلهای زندگی باکرامت محروم نشوند.
میدانستید امروز در تهران اگر در دهک اول درآمدی باشید باید حدود دو قرن تلاش و پسانداز کنید برای اینکه خانهدار شوید؟ میدانستید امروز اگر در سیستان و بلوچستان و مدرسهٔ دولتی و غیرخاص تحصیل کنید، صرف نظر از میزانی تلاشی که میکنید، تقریبا شانسی برای کسب رتبههای برتر کنکور و ورود به دانشگاههای برتر ندارید؟ میدانستید محرومیت از آموزش باکیفیت در سنین کودکی و دورهٔ کارشناسی احتمال توفیق شما در رقابت بر سر منابع محدود ثروت و قدرت و منزلت را به شدت کاهش میدهد؟ میدانستید در جامعهٔ ما فقط با دانستن دهک درآمدی والدین و محل تولد هر کس میتوان با دقت بالای هفتاد درصد جایگاه اقتصادی و اجتماعیاش در دهههای بعد و طبقهٔ اقتصادی همسرش را پیشبینی کرد؟ میدانستید بدون رشد اقتصادی فراگیر، مستمر و باکیفیت و توسعهای پایدار و متوازن که همهٔ شهروندان از آن بهرهمند شوند بیش از سی درصد از هموطنانتان شانسی برای خروج از تلهٔ فقر مطلق نخواهند داشت؟ میدانستید بدون یک نظام مالیاتی عادلانه و بازتوزیع کارآمدش که از فرادستانی مثل شما بیشتر بگیرد و به فرودستانِ قربانی فقر بیشتر بدهد نمیتوان سطح نابرابری در کشور را به نحو پایدار کاست و فقر را ریشهکن کرد؟ میدانستید بر اساس مطالعات تجربی معتبر قربانیان فقر و نابرابری بسیار بیش از فرادستانی همچون شما در معرض آسیبهای مثل افسردگی، بیماری، عمر کوتاه، اضطراب، انزوا، طرد، چاقی، خشونت خانگی و انواع تبعیض اند؟
خانم رهنما! رستگاری جمعی است و بدون کمک شهروندان بهرهمندتر و حکمرانی باکیفیتتر برای کاهش فقر و نابرابری، جامعهٔ ما برای هیچ کس (از جمله شما) محیط زندگی مطلوبی نمیشود و در معرض انواع تلاطم و آسیبها و بحرانهای ملی میماند. بخت بیشتر شما در بختآزمایی محیطی که در آن قرار گرفتهاید و بهرهٔ بیشتر شما از ثروت و منزلت و زیرساختها و امکانات جامعهٔ ما تنها مسئولیت شما را برای کمک به کاهش فقر و نابرابری در این جامعه میافزاید و مجوز تحقیر هموطنان محرومتان نیست؛ هموطنانی که چه بسا بیش از شما تلاش میکنند ولی باز در تلهٔ فقر و انواع تبعیض و محرومیت میمانند.
👈 ویدیوی خانم بهارهٔ رهنما
@jalaeipour
هر کسی که علیرغم چند دهه تلاش اسیر فقر میماند بیدست و پا نیست. این هم افسانه است که بهرهمندیهای فرادستان صرفا محصول تلاش شخصیشان است. در اکثر جوامع امروز که انواع نابرابری اقتصادی و جنسیتی و محیطی و شناختی و فرهنگی و اجتماعی و نابرابری در آموزش و سلامت شدید است، بخشی قابل توجهی از شهروندان در تلهٔ فقر و نابرابری اسیر میشوند و تلاششان هم ثمر نمیدهد. بخش بزرگی از بهرهمندیهای شما محصول تولدتان در خانواده و طبقهای خاص و آموزش و تربیت کودکی و شبکهٔ روابط فرادستانی است که در آن قرار گرفتهاید. همه این شانس را نداشتهاند. بگذریم از اینکه حتی میزان تلاش ما هم تا حدی محصول ژن و تربیت کودکیمان است. جامعهای اخلاقیتر است که تاثیر این شانسها (چه در ژن، چه در تربیت کودکی و محیطی که در آن قرار میگیریم) در سرنوشت انسانها کمتر شود و حتی شهروندانی که در این بختآزمایی ژن و محیط کماقبال بودهاند هم از حداقلهای زندگی باکرامت محروم نشوند.
میدانستید امروز در تهران اگر در دهک اول درآمدی باشید باید حدود دو قرن تلاش و پسانداز کنید برای اینکه خانهدار شوید؟ میدانستید امروز اگر در سیستان و بلوچستان و مدرسهٔ دولتی و غیرخاص تحصیل کنید، صرف نظر از میزانی تلاشی که میکنید، تقریبا شانسی برای کسب رتبههای برتر کنکور و ورود به دانشگاههای برتر ندارید؟ میدانستید محرومیت از آموزش باکیفیت در سنین کودکی و دورهٔ کارشناسی احتمال توفیق شما در رقابت بر سر منابع محدود ثروت و قدرت و منزلت را به شدت کاهش میدهد؟ میدانستید در جامعهٔ ما فقط با دانستن دهک درآمدی والدین و محل تولد هر کس میتوان با دقت بالای هفتاد درصد جایگاه اقتصادی و اجتماعیاش در دهههای بعد و طبقهٔ اقتصادی همسرش را پیشبینی کرد؟ میدانستید بدون رشد اقتصادی فراگیر، مستمر و باکیفیت و توسعهای پایدار و متوازن که همهٔ شهروندان از آن بهرهمند شوند بیش از سی درصد از هموطنانتان شانسی برای خروج از تلهٔ فقر مطلق نخواهند داشت؟ میدانستید بدون یک نظام مالیاتی عادلانه و بازتوزیع کارآمدش که از فرادستانی مثل شما بیشتر بگیرد و به فرودستانِ قربانی فقر بیشتر بدهد نمیتوان سطح نابرابری در کشور را به نحو پایدار کاست و فقر را ریشهکن کرد؟ میدانستید بر اساس مطالعات تجربی معتبر قربانیان فقر و نابرابری بسیار بیش از فرادستانی همچون شما در معرض آسیبهای مثل افسردگی، بیماری، عمر کوتاه، اضطراب، انزوا، طرد، چاقی، خشونت خانگی و انواع تبعیض اند؟
خانم رهنما! رستگاری جمعی است و بدون کمک شهروندان بهرهمندتر و حکمرانی باکیفیتتر برای کاهش فقر و نابرابری، جامعهٔ ما برای هیچ کس (از جمله شما) محیط زندگی مطلوبی نمیشود و در معرض انواع تلاطم و آسیبها و بحرانهای ملی میماند. بخت بیشتر شما در بختآزمایی محیطی که در آن قرار گرفتهاید و بهرهٔ بیشتر شما از ثروت و منزلت و زیرساختها و امکانات جامعهٔ ما تنها مسئولیت شما را برای کمک به کاهش فقر و نابرابری در این جامعه میافزاید و مجوز تحقیر هموطنان محرومتان نیست؛ هموطنانی که چه بسا بیش از شما تلاش میکنند ولی باز در تلهٔ فقر و انواع تبعیض و محرومیت میمانند.
👈 ویدیوی خانم بهارهٔ رهنما
@jalaeipour
از خانه تا خیابان؛ با شلوار ورزشی
✍🏽فردین علیخواه|عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
▪️این روزها شاید شما هم در پیادهروهای شهر و بهویژه در فروشگاهها و پاساژها، با جوانانی مواجه شده باشید که شلوار ورزشی پوشیدهاند. این شلوارهای ورزشی ابتدا عموماً در باشگاههای ورزشی بهعنوان لباسی کاربردی و یا در فضاهای خصوصی بهعنوان یک پیژامه مدرن پوشیده میشدند. ولی آیا پوشیدن شلوار ورزشی خارج از خانه و ورزشگاه را میتوان نشانهای از یک تغییر اجتماعی وسیعتر قلمداد کرد؟
پوشیدن شلوار ورزشی میتواند نشانهای از گسترش « رسمیت زدایی» یا عمل « غیررسمی کردن» باشد. رسمیت زدایی؛ درواقع واکنشی است به گسترش « فرایند رسمی کردن » که در عرصههای مختلف اجتماعی در جریان است. رسمیت زدایی واکنشی به تهیه دستورالعمل، اساسنامه و آییننامه برای عرصههای مختلف اجتماعی است. منظور ازجمله اخیر صرفاً تهیه دستورالعمل توسط نهادهای حکومت نیست. جریان رسمی شدن در عرصههای مختلف شغلی، آموزشی و حتی خانوادگی هم وجود دارد. پوشیدن شلوار ورزشی در پاساژها و مراکز خرید به خودمانی شدن و مال خود کردن مکان هم کمک میکند. این عمل، رخنه در فرایند جدی رسمی شدن و سست کردن آن است.
پوشیدن شلوار ورزشی میتواند نشانهای از ایجاد اختلال عمدی در تعریف مرز رفتاریِ « خانه» و « خیابان» هم باشد. همانطور که رقصیدن یک دختر در مقابل نوازندگان خیابانی در خیابان ولیعصر تهران را میتوان عملی در راستای سست کردن دیوار حائل بین حریم خصوصی و حریم عمومی دانست، پوشیدن شلوار ورزشی را هم میتوان نشانهای از تضعیف عمدی هنجارهای حاکم بر خانه و خیابان دید. این روزها شاهد جریان کلی برداشتن دیوار آهنین بین خانه و خیابان توسط جوانان هستیم که پوشیدن شلوار ورزشی هم یکی از مصداقهای آن است.
درنهایت پوشیدن این شلوارها میتواند نشانهای از میل به شلخته پوشی باشد. سلیقه امری کاملاً شخصی و نسبی است ولی در مقایسه با سایر شلوارهای موجود در بازار، بیشتر شلوارهای ورزشی یادآور شلوارهای ساسون دار دهه شصتی هستند. به نظر میرسد که «میل به شلخته پوشی» حتی در قشر آلامدهای جامعه نیز در حال گسترش است. هرچند جوانان هماکنون تم لباس « َجک و جوات» یا تم لباس « دهه شصتی» را برای شاد کردن فضای مهمانیهای خصوصیشان انتخاب میکنند ولی ازنظر اجتماعی بعید نیست که شلخته پوشی تبدیل به یک جریان اجتماعی شود. گسترش شلوارهای «جین پاره» یا « جین وصلهدار» را میتوان تمایلی عمدی به شلخته پوشی دانست. تمایل به شلخته پوشی را هم میتوان واکنشی به قوت گرفتن فرایند « رسمی شدن/ رسمی کردن» دانست که در عرصههای مختلف اجتماعی در حال رشد است.
شلوار جین پاره هم سرگذشت جالبی دارد. خوانندگان سبک گرانج به عنوان یکی از زیرشاخههای موسیقی راک آلترناتیو در دهه هشتاد میلادی، اولین کسانی بودند که شلوار جین پاره را پوشیدند. خوانندگان این سبک موضعی ضدِ مد داشتند و به همین دلیل در اجراهای خود عموماً لباسهای بهاصطلاح « توی خونه» را میپوشیدند. بیگانگی اجتماعی انسان معاصر و آزادی، یکی از تمهای اصلی ترانههای این سبک بود. نکته جالب آن است که با اشاعه شلوار جین پاره در آن دوران، افراد از فروشگاهها شلوار جین نو میخریدند و خودشان آن را با تیغ پاره میکردند. ولی بهتدریج کارخانههای تولید لباس، خودشان خط تولید شلوار جین پاره را آغاز کردند.
هرچند پاره کردن شلوار جین عموماً حاصل گسترش یک مد بود ولی یکی از دلایل مهم برخی از جوانان برای پاره کردن این شلوارها همدلی با جوانان طبقه کارگر بود. درواقع هدف آن بود تا جوانان تهیدست شهری از پاره شدن شلوارهای کهنه خود احساس حقارت نکنند، مانند کسانی که این روزها برای همدلی با افراد مبتلا به سرطان سرشان را میتراشند. دلایل دیگر مربوط به پوشیدن شلوار جین پاره مخالفت با مصرفگرایی، مخالفت با معیار اصالت در پوشش و اتخاذ رفتاری ضد مد به شمار می رفت. برخی از جوانان عصیانگر سوال می کردند که چرا باید شلوار کهنه را دور انداخت؟ اساساً تعریف نو و کهنه چیست؟ چه کسی میگوید شلوار نو خوب و شلوار کهنه تحقیرآمیز است؟ شلوار کهنه هم خودش میتواند یک مد باشد. البته شاید اینان فکر نمیکردند که کارخانههای شلوار سازی؛ بهزودی خط تولید شلوار کهنه را کلید بزنند.
⏹اگر به مطالعه چنین متن هایی علاقه مند هستید می توانید کتاب زیر را تهیه کنید:
تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند-فردین علیخواه-نشر هنوز
✅کانال نویسنده: @fardinalikhah
✅ارسال نظر: @alikhahfardin
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
✍🏽فردین علیخواه|عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
▪️این روزها شاید شما هم در پیادهروهای شهر و بهویژه در فروشگاهها و پاساژها، با جوانانی مواجه شده باشید که شلوار ورزشی پوشیدهاند. این شلوارهای ورزشی ابتدا عموماً در باشگاههای ورزشی بهعنوان لباسی کاربردی و یا در فضاهای خصوصی بهعنوان یک پیژامه مدرن پوشیده میشدند. ولی آیا پوشیدن شلوار ورزشی خارج از خانه و ورزشگاه را میتوان نشانهای از یک تغییر اجتماعی وسیعتر قلمداد کرد؟
پوشیدن شلوار ورزشی میتواند نشانهای از گسترش « رسمیت زدایی» یا عمل « غیررسمی کردن» باشد. رسمیت زدایی؛ درواقع واکنشی است به گسترش « فرایند رسمی کردن » که در عرصههای مختلف اجتماعی در جریان است. رسمیت زدایی واکنشی به تهیه دستورالعمل، اساسنامه و آییننامه برای عرصههای مختلف اجتماعی است. منظور ازجمله اخیر صرفاً تهیه دستورالعمل توسط نهادهای حکومت نیست. جریان رسمی شدن در عرصههای مختلف شغلی، آموزشی و حتی خانوادگی هم وجود دارد. پوشیدن شلوار ورزشی در پاساژها و مراکز خرید به خودمانی شدن و مال خود کردن مکان هم کمک میکند. این عمل، رخنه در فرایند جدی رسمی شدن و سست کردن آن است.
پوشیدن شلوار ورزشی میتواند نشانهای از ایجاد اختلال عمدی در تعریف مرز رفتاریِ « خانه» و « خیابان» هم باشد. همانطور که رقصیدن یک دختر در مقابل نوازندگان خیابانی در خیابان ولیعصر تهران را میتوان عملی در راستای سست کردن دیوار حائل بین حریم خصوصی و حریم عمومی دانست، پوشیدن شلوار ورزشی را هم میتوان نشانهای از تضعیف عمدی هنجارهای حاکم بر خانه و خیابان دید. این روزها شاهد جریان کلی برداشتن دیوار آهنین بین خانه و خیابان توسط جوانان هستیم که پوشیدن شلوار ورزشی هم یکی از مصداقهای آن است.
درنهایت پوشیدن این شلوارها میتواند نشانهای از میل به شلخته پوشی باشد. سلیقه امری کاملاً شخصی و نسبی است ولی در مقایسه با سایر شلوارهای موجود در بازار، بیشتر شلوارهای ورزشی یادآور شلوارهای ساسون دار دهه شصتی هستند. به نظر میرسد که «میل به شلخته پوشی» حتی در قشر آلامدهای جامعه نیز در حال گسترش است. هرچند جوانان هماکنون تم لباس « َجک و جوات» یا تم لباس « دهه شصتی» را برای شاد کردن فضای مهمانیهای خصوصیشان انتخاب میکنند ولی ازنظر اجتماعی بعید نیست که شلخته پوشی تبدیل به یک جریان اجتماعی شود. گسترش شلوارهای «جین پاره» یا « جین وصلهدار» را میتوان تمایلی عمدی به شلخته پوشی دانست. تمایل به شلخته پوشی را هم میتوان واکنشی به قوت گرفتن فرایند « رسمی شدن/ رسمی کردن» دانست که در عرصههای مختلف اجتماعی در حال رشد است.
شلوار جین پاره هم سرگذشت جالبی دارد. خوانندگان سبک گرانج به عنوان یکی از زیرشاخههای موسیقی راک آلترناتیو در دهه هشتاد میلادی، اولین کسانی بودند که شلوار جین پاره را پوشیدند. خوانندگان این سبک موضعی ضدِ مد داشتند و به همین دلیل در اجراهای خود عموماً لباسهای بهاصطلاح « توی خونه» را میپوشیدند. بیگانگی اجتماعی انسان معاصر و آزادی، یکی از تمهای اصلی ترانههای این سبک بود. نکته جالب آن است که با اشاعه شلوار جین پاره در آن دوران، افراد از فروشگاهها شلوار جین نو میخریدند و خودشان آن را با تیغ پاره میکردند. ولی بهتدریج کارخانههای تولید لباس، خودشان خط تولید شلوار جین پاره را آغاز کردند.
هرچند پاره کردن شلوار جین عموماً حاصل گسترش یک مد بود ولی یکی از دلایل مهم برخی از جوانان برای پاره کردن این شلوارها همدلی با جوانان طبقه کارگر بود. درواقع هدف آن بود تا جوانان تهیدست شهری از پاره شدن شلوارهای کهنه خود احساس حقارت نکنند، مانند کسانی که این روزها برای همدلی با افراد مبتلا به سرطان سرشان را میتراشند. دلایل دیگر مربوط به پوشیدن شلوار جین پاره مخالفت با مصرفگرایی، مخالفت با معیار اصالت در پوشش و اتخاذ رفتاری ضد مد به شمار می رفت. برخی از جوانان عصیانگر سوال می کردند که چرا باید شلوار کهنه را دور انداخت؟ اساساً تعریف نو و کهنه چیست؟ چه کسی میگوید شلوار نو خوب و شلوار کهنه تحقیرآمیز است؟ شلوار کهنه هم خودش میتواند یک مد باشد. البته شاید اینان فکر نمیکردند که کارخانههای شلوار سازی؛ بهزودی خط تولید شلوار کهنه را کلید بزنند.
⏹اگر به مطالعه چنین متن هایی علاقه مند هستید می توانید کتاب زیر را تهیه کنید:
تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند-فردین علیخواه-نشر هنوز
✅کانال نویسنده: @fardinalikhah
✅ارسال نظر: @alikhahfardin
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
💠 روحيّهها (قسمتاول)
#انواع_روحیه_ها
🔹 ۱. منفعت طلب؛ بىشكل،
۲. مغرور و خودخواه؛ شكل گرفته و سنگى،
۳. معاند و لجوج و بىاعتنا
۴. بدبين و شكاک،
۵. مأيوس و رنج ديده و محروم،
۶. خسته و پوچ و دلزده،
۷. ليز و فرارى و دنيازده
۸. سرد و سر در لاک،
۹. بىرگ و بىتفاوت،
۱۰. بىشخصيت و ترسو
🔹 [هرکدام از این روحیهها] علامتهايى دارند كه با آن شناخته مىشوند؛ نه با حرف و نه با عمل و نه با دوستان، با هيچكدام از اينها شناخته نمىشوند.
بعضىها به قدرى زيرک و زرنگ هستند كه همه چيز را نشان مىدهند جز خودشان را و با هر كسى دوست مىشوند جز با همتيپشان و هر حرفى را مىزنند جز عقيدهشان را...
و اين است كه از عمل و از حرف و از معاشرتهاشان شناخته نمىشوند، بلكه فقط با علامتها شناخته مىشوند و اين علامتها در حالتها و تُنِ صدا و نور نگاهشان پنهان هستند و كسانى آنها را مىشناسند كه اين علامتها را شناخته باشند.
🔹 چه بسا من مدتها با مريضى باشم و مرض او را نشناسم، در حالى كه يک طبيب با يك نگاه او را مىشناسد.
حتى بالاتر بايد گفت، چه بسا كه خود مريض هم از حال خود بىخبر باشد و دردى را كه هنوز در حال پنهانى و كمون به سر مىبرد و بروز نكرده، نبيند.
چه بسيار كسانى كه از خود انسان به او آگاهتر و بيناتر باشند و علامتها را بهتر مىشناسند.
...بايد هر يک از اين روحيهها و طرز برخورد با آنها را بررسى كنيم
📚 #مسئولیت_و_سازندگى | ص ۲۲۳ و ۲۲۴
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن #روحیه
•═══••@Einsad••═══•
#انواع_روحیه_ها
🔹 ۱. منفعت طلب؛ بىشكل،
۲. مغرور و خودخواه؛ شكل گرفته و سنگى،
۳. معاند و لجوج و بىاعتنا
۴. بدبين و شكاک،
۵. مأيوس و رنج ديده و محروم،
۶. خسته و پوچ و دلزده،
۷. ليز و فرارى و دنيازده
۸. سرد و سر در لاک،
۹. بىرگ و بىتفاوت،
۱۰. بىشخصيت و ترسو
🔹 [هرکدام از این روحیهها] علامتهايى دارند كه با آن شناخته مىشوند؛ نه با حرف و نه با عمل و نه با دوستان، با هيچكدام از اينها شناخته نمىشوند.
بعضىها به قدرى زيرک و زرنگ هستند كه همه چيز را نشان مىدهند جز خودشان را و با هر كسى دوست مىشوند جز با همتيپشان و هر حرفى را مىزنند جز عقيدهشان را...
و اين است كه از عمل و از حرف و از معاشرتهاشان شناخته نمىشوند، بلكه فقط با علامتها شناخته مىشوند و اين علامتها در حالتها و تُنِ صدا و نور نگاهشان پنهان هستند و كسانى آنها را مىشناسند كه اين علامتها را شناخته باشند.
🔹 چه بسا من مدتها با مريضى باشم و مرض او را نشناسم، در حالى كه يک طبيب با يك نگاه او را مىشناسد.
حتى بالاتر بايد گفت، چه بسا كه خود مريض هم از حال خود بىخبر باشد و دردى را كه هنوز در حال پنهانى و كمون به سر مىبرد و بروز نكرده، نبيند.
چه بسيار كسانى كه از خود انسان به او آگاهتر و بيناتر باشند و علامتها را بهتر مىشناسند.
...بايد هر يک از اين روحيهها و طرز برخورد با آنها را بررسى كنيم
📚 #مسئولیت_و_سازندگى | ص ۲۲۳ و ۲۲۴
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن #روحیه
•═══••@Einsad••═══•
بسم الله
«از محرومیتزدایی جهادی تا charity و crowdfunding و آسیبزدایی»
💫اگر شما کار جهادی دارید آنها هم charity دارند
اگر شما انفاق دارید آنها هم crowdfunding برای charityهایشان دارند
پس اگر شما اردو جهادی میروید گروه مبارزه با فقر و منهای محرومیت شکل میدهید و برای کمک به مورد های ویژه تشریک مساعی و تجمیع مالی میکنید آنها هم برای خیریههایشان چنین میکنند
💫بلکه خیرینی مانند جناب گیتس خیرخواه! بانو ملیندا! بانو آنجلینا جولی در مقیاس بین المللی کار خیر برای منهای فقر- منهای گرسنگی دارند... تبلت رایگان به کودکان آفریقایی میدهند... به کودکان مستمند و جنگزده سوریه و افغانستان رسیدگی میکنند
✅در بحثهای #مکتب_امام به مناسبت بحث مردمسالاری از مقایسه مفاهیم به ظاهر مشابه اما در باطن با ماهیت کاملا متفاوت در #مکتب_اسلام_ناب و #مکتب_اسلام_آمریکایی و مادر انحراف یعنی خود #آمریکا گاهی بحث میکنیم
واقعا نگاه پشت صحنه مفاهیم بالا یکسانند؟
نهایتا آثار و نتایج این نگاهها اقدامات یکسانند؟
💫سرمایه داری آمریکایی و اسلام سرمایه داری آمریکایی از قیام فقرا و ضعفاء هراس ندارد؟ از اینکه ۹۹٪ای های همان جنبش والاستریت در قبلهٔ عالم هم علیهش به پا خیزد و بساط ثبات و امنیت نظام سرمایهداریِ ۱درصدی ها را بهم بزند؟ از اینکه مستعمرههای استعمار فرانوین هم روزی بفهمند چه شده و بازی را بهم بزنند؟ گرسنگان آفریقا و قحطیزدگان گوشههای گوناگون عالم سرمایهداری همه انبار باروت علیه نظام سرمایهداری باشند؟
بله سرمایهداری هم نیاز به رسیدگی محدود به طبقات محروم و ضعیف نگهداشته شده دارد تا #طغیان علیه سرمایهداران رخ ندهد... تکه استخوانی که هر از چندی باید پیشروی ضعفای عالم یا کشور پرت کنند...
🚩 چه بهتر که این پدیده را در حدی که به اصل سرمایهداری لطمه نزند و ضعفا را از ضعف مطلق طبقاتی خارج نکند به شکل سیستماتیک در نظام اقتصادیش پاسخ دهد، بالاخره با تعیین حداقل حقوق و نظام نظارتی و بیمه بیکاری و... این چرخه را حفظ کند چیزهایی که ظاهر بدی هم ندارند
🚩و باز چه بهتر بتوان یک نمایش زیبا از دلسوزی مسببان وضع موجود یعنی بزرگان اقتدار سرمایهداری و اسلام آمریکایی، سلبریتیهای دستگاه تبلیغاتی تقویت کننده نظام سرمایهداری و اسلام آمریکایی در دنیا و کشور راهانداخت و علتها با شوآف های زیبای ضد فقر و خیریه ها و کمکها خود را از ایجاد معلولها تبرئه کنند و چهره رابینهود زمانه و دلسوزان دوران از خود به نمایش بگذارند...
ادامه در کامنت»»»
https://www.instagram.com/p/CWRV6QZIotE/?utm_medium=share_sheet
«از محرومیتزدایی جهادی تا charity و crowdfunding و آسیبزدایی»
💫اگر شما کار جهادی دارید آنها هم charity دارند
اگر شما انفاق دارید آنها هم crowdfunding برای charityهایشان دارند
پس اگر شما اردو جهادی میروید گروه مبارزه با فقر و منهای محرومیت شکل میدهید و برای کمک به مورد های ویژه تشریک مساعی و تجمیع مالی میکنید آنها هم برای خیریههایشان چنین میکنند
💫بلکه خیرینی مانند جناب گیتس خیرخواه! بانو ملیندا! بانو آنجلینا جولی در مقیاس بین المللی کار خیر برای منهای فقر- منهای گرسنگی دارند... تبلت رایگان به کودکان آفریقایی میدهند... به کودکان مستمند و جنگزده سوریه و افغانستان رسیدگی میکنند
✅در بحثهای #مکتب_امام به مناسبت بحث مردمسالاری از مقایسه مفاهیم به ظاهر مشابه اما در باطن با ماهیت کاملا متفاوت در #مکتب_اسلام_ناب و #مکتب_اسلام_آمریکایی و مادر انحراف یعنی خود #آمریکا گاهی بحث میکنیم
واقعا نگاه پشت صحنه مفاهیم بالا یکسانند؟
نهایتا آثار و نتایج این نگاهها اقدامات یکسانند؟
💫سرمایه داری آمریکایی و اسلام سرمایه داری آمریکایی از قیام فقرا و ضعفاء هراس ندارد؟ از اینکه ۹۹٪ای های همان جنبش والاستریت در قبلهٔ عالم هم علیهش به پا خیزد و بساط ثبات و امنیت نظام سرمایهداریِ ۱درصدی ها را بهم بزند؟ از اینکه مستعمرههای استعمار فرانوین هم روزی بفهمند چه شده و بازی را بهم بزنند؟ گرسنگان آفریقا و قحطیزدگان گوشههای گوناگون عالم سرمایهداری همه انبار باروت علیه نظام سرمایهداری باشند؟
بله سرمایهداری هم نیاز به رسیدگی محدود به طبقات محروم و ضعیف نگهداشته شده دارد تا #طغیان علیه سرمایهداران رخ ندهد... تکه استخوانی که هر از چندی باید پیشروی ضعفای عالم یا کشور پرت کنند...
🚩 چه بهتر که این پدیده را در حدی که به اصل سرمایهداری لطمه نزند و ضعفا را از ضعف مطلق طبقاتی خارج نکند به شکل سیستماتیک در نظام اقتصادیش پاسخ دهد، بالاخره با تعیین حداقل حقوق و نظام نظارتی و بیمه بیکاری و... این چرخه را حفظ کند چیزهایی که ظاهر بدی هم ندارند
🚩و باز چه بهتر بتوان یک نمایش زیبا از دلسوزی مسببان وضع موجود یعنی بزرگان اقتدار سرمایهداری و اسلام آمریکایی، سلبریتیهای دستگاه تبلیغاتی تقویت کننده نظام سرمایهداری و اسلام آمریکایی در دنیا و کشور راهانداخت و علتها با شوآف های زیبای ضد فقر و خیریه ها و کمکها خود را از ایجاد معلولها تبرئه کنند و چهره رابینهود زمانه و دلسوزان دوران از خود به نمایش بگذارند...
ادامه در کامنت»»»
https://www.instagram.com/p/CWRV6QZIotE/?utm_medium=share_sheet
در بدر قریش آمده بودند که یک بار و برای همیشه پیروز شوند و چشم فتنه را از حدقه بیرون بکشند. گروه سازمانیافتهی زنان به رهبری هند همراه مردان بودند که یکی از ماموریتهای آنان تشویق و تحریض مردان به نبرد بود.
این دسته برای تشویق، دستهجمعی شعر میخواندند و در لحظههای حساس نبرد به فرمان ابوسفیان شور میگرفتند «اعل هبل اعل هبل».
در این شرایط مسلمانان گمان میکردند شمشیر زدن کافی است. تا آنجا که فریاد رسول الله بلند شد که «الله اعلي واجل» و فرمان داد که دیگران نیز این شعار را تکرار کنند. برای مسلمانان این کار آسانی نبود. به قول امروزی دلشان نمیخواست با زنها دهان به دهان شوند. اما ابوسفیان پیش از آنها اهمیت و خطر این شعار را دریافت و بلافاصله شعار بعدی را ساز کرد که توحید را به عنوان نقطه ضعف مسلمانان هدف گرفته بود «انّ لنا العزّي ولا عزّي لكم». باز رسول الله تنها کسی بود که متوجه جنگ روانی ابوسفیان بود و بلافاصله نقطهی قوت بودن توحید را فریاد زد که «الله مولانا ولا مولا لكم».
ترسیدن از این که صدا بلند کنید، خفیض و محفوظ راه رفتن، شیک و مودب و مجلسی بودن، دستورهای روزگار آسایش است نه روزگار جهاد و نه روزگار مجاهدت.
رسولالله نه ابا داشت که فریاد بزند «الله اکبر» نه گمان میکرد «جنگ فقط شمشیر، باقی بازی است». امیر مومنان وقتی سراپا گلآلوده از چاه بیرون میآمد، وقتی بر شوهر تندخوی بدرفتار شمشیر میکشید به دنبال خفض و محافظت نبود، نه این که بلد نبود، میدانست اینجا جای مجاهدت یا جهاد است نه جای خفض و محافظت.
بسیار عجیب است که آدمها وسط جنگ باشند و نگران این باشند که مبادا یکی که میگذرد آنان را تندخو بنامد. جنگ سراسر تندخویی است. «من دهن به دهن زن نمیگذارم» و «من دهان نمیآلایم» دروازهی شکست در جنگ روانی و بعد تمام جنگ است.
این مثالها از صدر اسلام است، چون ما این فرهنگ را خوب میشناسیم و بارها مرور کردهایم وگرنه در هر گوشه از تاریخ و جغرافیا مثال برای استراتژیهای جنگ روانی و شکست حاصل از غفلت آنها کم نیست.
در نهایت، چند تاکشو ببینید. پرت کردن لیوان، بطری آب، کفش، خودکار، و چیزهایی از این دست امری است که کم اتفاق نمیافتد. دست به یقه شدن و پس گردنی و لگد هم. نه این که روال رایج این باشد، اما فضای بحث فضایی چنان جدی و خشن است که گاه به اینجا هم میکشد. این تصور مانیکور کرده از گفتوگو که «ماچ کنیم، بغل کنیم، گپ بزنیم، مهربون و بوجیبوجی باشیم» توهمی است که نه کارکرد دارد نه رواج.
کورش علیانی
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
این دسته برای تشویق، دستهجمعی شعر میخواندند و در لحظههای حساس نبرد به فرمان ابوسفیان شور میگرفتند «اعل هبل اعل هبل».
در این شرایط مسلمانان گمان میکردند شمشیر زدن کافی است. تا آنجا که فریاد رسول الله بلند شد که «الله اعلي واجل» و فرمان داد که دیگران نیز این شعار را تکرار کنند. برای مسلمانان این کار آسانی نبود. به قول امروزی دلشان نمیخواست با زنها دهان به دهان شوند. اما ابوسفیان پیش از آنها اهمیت و خطر این شعار را دریافت و بلافاصله شعار بعدی را ساز کرد که توحید را به عنوان نقطه ضعف مسلمانان هدف گرفته بود «انّ لنا العزّي ولا عزّي لكم». باز رسول الله تنها کسی بود که متوجه جنگ روانی ابوسفیان بود و بلافاصله نقطهی قوت بودن توحید را فریاد زد که «الله مولانا ولا مولا لكم».
ترسیدن از این که صدا بلند کنید، خفیض و محفوظ راه رفتن، شیک و مودب و مجلسی بودن، دستورهای روزگار آسایش است نه روزگار جهاد و نه روزگار مجاهدت.
رسولالله نه ابا داشت که فریاد بزند «الله اکبر» نه گمان میکرد «جنگ فقط شمشیر، باقی بازی است». امیر مومنان وقتی سراپا گلآلوده از چاه بیرون میآمد، وقتی بر شوهر تندخوی بدرفتار شمشیر میکشید به دنبال خفض و محافظت نبود، نه این که بلد نبود، میدانست اینجا جای مجاهدت یا جهاد است نه جای خفض و محافظت.
بسیار عجیب است که آدمها وسط جنگ باشند و نگران این باشند که مبادا یکی که میگذرد آنان را تندخو بنامد. جنگ سراسر تندخویی است. «من دهن به دهن زن نمیگذارم» و «من دهان نمیآلایم» دروازهی شکست در جنگ روانی و بعد تمام جنگ است.
این مثالها از صدر اسلام است، چون ما این فرهنگ را خوب میشناسیم و بارها مرور کردهایم وگرنه در هر گوشه از تاریخ و جغرافیا مثال برای استراتژیهای جنگ روانی و شکست حاصل از غفلت آنها کم نیست.
در نهایت، چند تاکشو ببینید. پرت کردن لیوان، بطری آب، کفش، خودکار، و چیزهایی از این دست امری است که کم اتفاق نمیافتد. دست به یقه شدن و پس گردنی و لگد هم. نه این که روال رایج این باشد، اما فضای بحث فضایی چنان جدی و خشن است که گاه به اینجا هم میکشد. این تصور مانیکور کرده از گفتوگو که «ماچ کنیم، بغل کنیم، گپ بزنیم، مهربون و بوجیبوجی باشیم» توهمی است که نه کارکرد دارد نه رواج.
کورش علیانی
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
Forwarded from سِدمحمد
بهترین کتابهایی که خواندهام
👇👇👇
داشتم به بهترین کتاب هایی که این بیست سال خواندم فکر میکردم . کتابهایی که شخصیت مرا شکل بخشیدند. گفتم بد نیست فهرستی از آنها تهیه کنم که هم برای خودم یادآور سالهای خوش پیشین باشد و هم برای دوستانم، فال و تماشا.
جبران خلیل جبران/ پیامبر و دیوانه
نیکوس کازانتزاکیس / آخرین وسوسه مسیح، زوربای یونانی
علی شریعتی / هبوط در کویر، گفتگوهای تنهایی، با مخاطب های آشنا
پائولو کوئیلو / کیمیاگر، یازده دقیقه، مکتوب
ویلهلم نیچه / چنین گفت زرتشت، غروب بتها، تبارشناسی اخلاق، فراسوی نیک و بد
کی یرکگور / ترس و لرز، تعلیقه نهایی غیرعلمی، تکرار
خسرو حمزوی / شهری که زیر درختان سدر مرد
شهریار مندنی پور / شرق بنفشه ، مومیا و عسل، هشتمین روز زمین
نیکولو ماکیاولی / شهریار
صادق هدایت / حاجی آقا، زنده به گور، گجسته دژ
کورت وونه گات / سلاخ خانه شماره پنج
فئودور داستایفسکی / برادران کارامازوف
توماس هابز / لویاتان
دانیل دفو / رابینسون کروزو
زویا پیرزاد / چراغهارا من خاموش میکنم، عادت می کنیم
د. ميگوئل سروانتس / دن کیشوت
ميلان کوندرا / بار هستی، جهالت
جلال ستاری /حالات عشق مجنون، پژوهشی در قصه ی اصحاب کهف
علی طهماسبی/ اندوه یعقوب، بودنِ دشوار آدمی
جین وبستر / بابالنگ دراز
جی دی سالینجر / ناتور دشت
هرمان هسه / گرگ بیابان، دمیان،سیذارتا
شوپنهاور / در باب حکمت زندگی
ویتگن اشتاین / پژوهش های فلسفی
لیلیان وینیچ/ خرمگس
کافکا / قصر، کالیگولا
آلبرکامو / بیگانه،
جورج اورول / مزرعه حیوانات، 1984
ژوزه ساراماگو / کوری
مصطفی مستور / روی ماه خداوند را ببوس، چند روایت معتبر در بارهی برزخ
رضا امیر خانی / من او، قیدار، بی وتن
ابوتراب خسروی / اسفار کاتبان، رود راوی، هاویه، دیوان سومنات
سنت اگزوپری / شازده کوچولو
یوستین گاردر/ دنیای سوفی،
دانالی توماس / ماجراهای جاودان در فلسفه
کاترین کلمان / دنياي تئو
ریچارد باخ / جاناتان مرغ دریایی
عبدالکریم سروش/ قبض و بسط تئوریک شریعت، مقالات رویای رسولانه، درسهایی در فلسفه علم الاجتماع، اخلاق خدایان، قمار عاشقانه.
مصطفی ملکیان / مهر ماندگار، راهی به رهایی، مشتاقی و مهجوری، حدیث آرزومندی
هاینریش بل/ عقاید یک دلقک
محمد استعلامی/ فرهنگنامه تصوف و عرفان.
جولیان جینز/ منشا اگاهی در فروپاشی ذهن دوساحتی
در جدال با خویشتن/ مهدی محبتی
محمدکاظم کاظمی/ گزیده غزلیات بیدل
شفیعی کدکنی / گزیده غزلیات شمس
پیتر کریفت/ سه فلسفه زندگی
تورج زاهدی/ مرشدی از عالم غیب
برنارد اسپیلکا/ روانشناسی دین
حسن عابدینی / صدسال داستان نویسی در ایران
راجر کِیمییِن / درک و دریافت موسیقی
سایمون کریچلی/ کتاب فیلسوفان مرده
هلموت ریتر/ دریای جان
مهدی مظفری ساوجی/ از بامداد،آفاق و اسرار عزیز شب
سوزان بلکمور/ اگاهی
یوال نوح هرارای/انسان خردمند، انسان خداگونه
رادا کریشنان، تاریخ فلسفه شرق
میشل مالرب/ انسان و ادیان
لویی ماسینیون/ مصائب حلاج
مایکل تالبوت/ جهان هولوگرافیک
نجیب مایل هروی/ خاصیت آینگی
مرتضی مردیها/ فلسفههای روانگردان
رضا بابایی/ دیانت و عقلانیت
روژه مارتن دوگار/ ژان باروا
هوی کرل/ بیماری
و...
عبدالحمید ضیایی
@abdolhamidziaei
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
👇👇👇
داشتم به بهترین کتاب هایی که این بیست سال خواندم فکر میکردم . کتابهایی که شخصیت مرا شکل بخشیدند. گفتم بد نیست فهرستی از آنها تهیه کنم که هم برای خودم یادآور سالهای خوش پیشین باشد و هم برای دوستانم، فال و تماشا.
جبران خلیل جبران/ پیامبر و دیوانه
نیکوس کازانتزاکیس / آخرین وسوسه مسیح، زوربای یونانی
علی شریعتی / هبوط در کویر، گفتگوهای تنهایی، با مخاطب های آشنا
پائولو کوئیلو / کیمیاگر، یازده دقیقه، مکتوب
ویلهلم نیچه / چنین گفت زرتشت، غروب بتها، تبارشناسی اخلاق، فراسوی نیک و بد
کی یرکگور / ترس و لرز، تعلیقه نهایی غیرعلمی، تکرار
خسرو حمزوی / شهری که زیر درختان سدر مرد
شهریار مندنی پور / شرق بنفشه ، مومیا و عسل، هشتمین روز زمین
نیکولو ماکیاولی / شهریار
صادق هدایت / حاجی آقا، زنده به گور، گجسته دژ
کورت وونه گات / سلاخ خانه شماره پنج
فئودور داستایفسکی / برادران کارامازوف
توماس هابز / لویاتان
دانیل دفو / رابینسون کروزو
زویا پیرزاد / چراغهارا من خاموش میکنم، عادت می کنیم
د. ميگوئل سروانتس / دن کیشوت
ميلان کوندرا / بار هستی، جهالت
جلال ستاری /حالات عشق مجنون، پژوهشی در قصه ی اصحاب کهف
علی طهماسبی/ اندوه یعقوب، بودنِ دشوار آدمی
جین وبستر / بابالنگ دراز
جی دی سالینجر / ناتور دشت
هرمان هسه / گرگ بیابان، دمیان،سیذارتا
شوپنهاور / در باب حکمت زندگی
ویتگن اشتاین / پژوهش های فلسفی
لیلیان وینیچ/ خرمگس
کافکا / قصر، کالیگولا
آلبرکامو / بیگانه،
جورج اورول / مزرعه حیوانات، 1984
ژوزه ساراماگو / کوری
مصطفی مستور / روی ماه خداوند را ببوس، چند روایت معتبر در بارهی برزخ
رضا امیر خانی / من او، قیدار، بی وتن
ابوتراب خسروی / اسفار کاتبان، رود راوی، هاویه، دیوان سومنات
سنت اگزوپری / شازده کوچولو
یوستین گاردر/ دنیای سوفی،
دانالی توماس / ماجراهای جاودان در فلسفه
کاترین کلمان / دنياي تئو
ریچارد باخ / جاناتان مرغ دریایی
عبدالکریم سروش/ قبض و بسط تئوریک شریعت، مقالات رویای رسولانه، درسهایی در فلسفه علم الاجتماع، اخلاق خدایان، قمار عاشقانه.
مصطفی ملکیان / مهر ماندگار، راهی به رهایی، مشتاقی و مهجوری، حدیث آرزومندی
هاینریش بل/ عقاید یک دلقک
محمد استعلامی/ فرهنگنامه تصوف و عرفان.
جولیان جینز/ منشا اگاهی در فروپاشی ذهن دوساحتی
در جدال با خویشتن/ مهدی محبتی
محمدکاظم کاظمی/ گزیده غزلیات بیدل
شفیعی کدکنی / گزیده غزلیات شمس
پیتر کریفت/ سه فلسفه زندگی
تورج زاهدی/ مرشدی از عالم غیب
برنارد اسپیلکا/ روانشناسی دین
حسن عابدینی / صدسال داستان نویسی در ایران
راجر کِیمییِن / درک و دریافت موسیقی
سایمون کریچلی/ کتاب فیلسوفان مرده
هلموت ریتر/ دریای جان
مهدی مظفری ساوجی/ از بامداد،آفاق و اسرار عزیز شب
سوزان بلکمور/ اگاهی
یوال نوح هرارای/انسان خردمند، انسان خداگونه
رادا کریشنان، تاریخ فلسفه شرق
میشل مالرب/ انسان و ادیان
لویی ماسینیون/ مصائب حلاج
مایکل تالبوت/ جهان هولوگرافیک
نجیب مایل هروی/ خاصیت آینگی
مرتضی مردیها/ فلسفههای روانگردان
رضا بابایی/ دیانت و عقلانیت
روژه مارتن دوگار/ ژان باروا
هوی کرل/ بیماری
و...
عبدالحمید ضیایی
@abdolhamidziaei
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
*طلسم شدگی اطلاعات*
انبوه اطلاعات به دلیل مقدار بسیار زیاد و نرخ رشد فزاینده تولید آن، عملکرد را مختل کرده و به زندگیمان فشار میآورد. در این نگاه، وجود اطلاعات زیاد نه تنها کمک کننده نیست، بلکه تصمیمگیریهای مدیریتی را هم مختل میکند. طبق قانون میلر، ما فقط میتوانیم در بهترین شرایط، هفت تکه از اطلاعات را به طور همزمان پردازش کنیم. توان پردازش ذهن هنگامی که اطلاعات از این هفت تکه بیشتر شود، به شدت کاهش مییابد. گرد و غبار داده در شرکت نشانههایی دارد که عبارتند از:
▪️دادهها همه جا هست، اطلاعات هیچ جا نیست! که باعث ایجاد حجم بالای دادههای بدون تحلیل شده و موجب سردرگمی استفاده کننده میشود.
▪️از آنجاکه نمیتوان از دادهها استفاده کرد، ناگزیر به برداشتهای اولیه و سطحی از آن اکتفا میشود.
▪️حجم بالای دادهها و عدم توانایی در تحلیل مناسب، موجب پناه آوردن به کانالهای اطلاعاتی محدود و افراد خاصی میشود که لزوماً اطلاعات واقعی را ارائه نخواهند داد. بلکه چیزی خواهند گفت که میخواهیم بشنویم.
▪️امنیت اطلاعات و دسترسی مطمئن به دادهها وجود ندارد. همیشه نگرانی در خصوص از دست رفتن اطلاعات و آگاهی افراد غیرمجاز از آنها احساس میشود.
▪️طولانی شدن گزارش دهی که موجب هدر رفتن منابع و زحمات میشود.
▪️طلسم شدگی اطلاعات وجود دارد. به این معنی که اطلاعات لازم، زمانی که به آنها نیاز است، به دست مدیران نمیرسد.
دیوید شنک استدلال میکند، همانطور که چاقی بیش از حد جایگزین نگرانی گرسنگی بشر شد و کاهش چربی در دستور رژیم غذایی جای گرفت، حالا هم حجم بیش از حد اطلاعات نیز جایگزین کمبود اطلاعات شده و این عامل مشکلات جدید عاطفی، اجتماعی و سیاسی را موجب شده است. طبق گفته دیوید لوئیس، دکترای روانشناسی، تلاش برای استفاده بیشتر از اطلاعات «سندرم خستگی اطلاعات» را پدید آورده و غبار دادهای که روزانه با آنها روبرو میشویم، در سبک زندگی، خواب و حتی در سیستم ایمنی ما تأثیر میگذارد. گرد و غبار دادهها به طور عام بر جامعه و به طور خاص بر کسب و کارها نیز تاثیر زیادی داشته است.
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
انبوه اطلاعات به دلیل مقدار بسیار زیاد و نرخ رشد فزاینده تولید آن، عملکرد را مختل کرده و به زندگیمان فشار میآورد. در این نگاه، وجود اطلاعات زیاد نه تنها کمک کننده نیست، بلکه تصمیمگیریهای مدیریتی را هم مختل میکند. طبق قانون میلر، ما فقط میتوانیم در بهترین شرایط، هفت تکه از اطلاعات را به طور همزمان پردازش کنیم. توان پردازش ذهن هنگامی که اطلاعات از این هفت تکه بیشتر شود، به شدت کاهش مییابد. گرد و غبار داده در شرکت نشانههایی دارد که عبارتند از:
▪️دادهها همه جا هست، اطلاعات هیچ جا نیست! که باعث ایجاد حجم بالای دادههای بدون تحلیل شده و موجب سردرگمی استفاده کننده میشود.
▪️از آنجاکه نمیتوان از دادهها استفاده کرد، ناگزیر به برداشتهای اولیه و سطحی از آن اکتفا میشود.
▪️حجم بالای دادهها و عدم توانایی در تحلیل مناسب، موجب پناه آوردن به کانالهای اطلاعاتی محدود و افراد خاصی میشود که لزوماً اطلاعات واقعی را ارائه نخواهند داد. بلکه چیزی خواهند گفت که میخواهیم بشنویم.
▪️امنیت اطلاعات و دسترسی مطمئن به دادهها وجود ندارد. همیشه نگرانی در خصوص از دست رفتن اطلاعات و آگاهی افراد غیرمجاز از آنها احساس میشود.
▪️طولانی شدن گزارش دهی که موجب هدر رفتن منابع و زحمات میشود.
▪️طلسم شدگی اطلاعات وجود دارد. به این معنی که اطلاعات لازم، زمانی که به آنها نیاز است، به دست مدیران نمیرسد.
دیوید شنک استدلال میکند، همانطور که چاقی بیش از حد جایگزین نگرانی گرسنگی بشر شد و کاهش چربی در دستور رژیم غذایی جای گرفت، حالا هم حجم بیش از حد اطلاعات نیز جایگزین کمبود اطلاعات شده و این عامل مشکلات جدید عاطفی، اجتماعی و سیاسی را موجب شده است. طبق گفته دیوید لوئیس، دکترای روانشناسی، تلاش برای استفاده بیشتر از اطلاعات «سندرم خستگی اطلاعات» را پدید آورده و غبار دادهای که روزانه با آنها روبرو میشویم، در سبک زندگی، خواب و حتی در سیستم ایمنی ما تأثیر میگذارد. گرد و غبار دادهها به طور عام بر جامعه و به طور خاص بر کسب و کارها نیز تاثیر زیادی داشته است.
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
✂️ برشی از یک کتاب
تابلویی برای روی میز یا بالای سر مسئولین...
با من آن گونه که با جباران و ستمگران سخن می گویید ، سخن نگویید ؛ آن ملاحظه کاری ها و موافقت های مصلحتی را که در برابر مستبدان اظهار می دارید ، در برابر من اظهار نکنید ؛ با من ساختگی و سازشکارانه معاشرت نکنید و شنیدن حق را بر من سنگین ندانید ؛ نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ؛ زیرا کسی که شنیدن حق بر او سنگین و یا نشان دادن عدالت بر وی دشوار گردد ، عمل به حق و عدالت بر او دشوار تر است .
#علی _ابن_ابیطالب
📚نهجالبلاغه ، خطبه ۲۱۶
تابلویی برای روی میز یا بالای سر مسئولین...
با من آن گونه که با جباران و ستمگران سخن می گویید ، سخن نگویید ؛ آن ملاحظه کاری ها و موافقت های مصلحتی را که در برابر مستبدان اظهار می دارید ، در برابر من اظهار نکنید ؛ با من ساختگی و سازشکارانه معاشرت نکنید و شنیدن حق را بر من سنگین ندانید ؛ نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ؛ زیرا کسی که شنیدن حق بر او سنگین و یا نشان دادن عدالت بر وی دشوار گردد ، عمل به حق و عدالت بر او دشوار تر است .
#علی _ابن_ابیطالب
📚نهجالبلاغه ، خطبه ۲۱۶
⭕️ اگر هنوز واکسن نزدهاید، آیا توجه دارید که بر اساس اجماع علمی فراگیر متخصصان، دادههای معتبر تاثیر واکسن بر کاهش چشمگیر احتمال ابتلا و مرگ و نیز داوری همهٔ نهادهای معتبر جهانی و ملیِ مبارزه با کرونا، با این انتخابتان نه فقط سلامتی و جان خودتان، که سلامتی و جان اعضای خانواده، عزیزان، همسایهها، همکاران و همشهریهایتان را به خطر میاندازید؟ چرا با این انتخاب جان خود و نزدیکانتان را تهدید میکنید؟ تا چند ماه پیش مهمترین مسئول مرگهای کرونا نهادهای حکمرانی بودند که در واردات فوری و تزریق کافی واکسن تعلل و خطا و ضعف داشتند، اما اکنون که واکسیناسیون رایگان برای همهٔ شهروندان ممکن شدهاست، مسئول اصلیِ از دست رفتن جانهای عزیزِ بیشتر کسانیاند که انتخاب میکنند واکسن نزنند.
#واکسن_بزنیم
@jalaeipour
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
#واکسن_بزنیم
@jalaeipour
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
Telegram
حسن مجیدیان
یادداشت ها و انتخاب های حسن مجیدیان
ارتباط از طریق :
@hamim1361
ارتباط از طریق :
@hamim1361
🔹 مقایسه مغز انسانهای مدرن با انسانهای قدیمیتر نشان میدهد ضریب مغزی و اندازه مغز انسانهای مدرن کوچکتر شده است.
🔹 پژوهش جدیدی کاهش سطح انسفالیزاسیون (ضریب مغزی) را در انسانهای مدرن شناسایی کرده است؛ درحالیکه بیشتر این کاهش بوسیلهی افزایش در چاقی توضیح داده میشود. (ضریب مغزی یا سطح انسفالیزاسیون نسبتبین وزن مغز و اندازه بدن جانور است که بهعنوان برآورد کلی از هوش درنظر گرفته میشود.)
[اطلاعات بیشتر را در زومیت بخوانید](https://www.zoomit.ir/health-medical/376637-brains-are-getting-smaller-in-modern-humans/)
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔹 پژوهش جدیدی کاهش سطح انسفالیزاسیون (ضریب مغزی) را در انسانهای مدرن شناسایی کرده است؛ درحالیکه بیشتر این کاهش بوسیلهی افزایش در چاقی توضیح داده میشود. (ضریب مغزی یا سطح انسفالیزاسیون نسبتبین وزن مغز و اندازه بدن جانور است که بهعنوان برآورد کلی از هوش درنظر گرفته میشود.)
[اطلاعات بیشتر را در زومیت بخوانید](https://www.zoomit.ir/health-medical/376637-brains-are-getting-smaller-in-modern-humans/)
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
⭕️ شادترین کشورهای جهان در سال ۲۰۲۱
🔹چندین موسسه بینالمللی براساس شاخصهای رفاه، آسودگی ذهنی، احساسات مردم کشورها، کیفیت زندگی، میزان لبخند زدن طی روز، میزان عصبانیت، رشد اقتصادی کشورها، امید به زندگی و... شاخصی به نام «شادی» درست کرده و کشورها را براساس میزان شادی رتبهبندی کردهاند./ اعتمادآنلاین
@Rasad_tahlil
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
🔹چندین موسسه بینالمللی براساس شاخصهای رفاه، آسودگی ذهنی، احساسات مردم کشورها، کیفیت زندگی، میزان لبخند زدن طی روز، میزان عصبانیت، رشد اقتصادی کشورها، امید به زندگی و... شاخصی به نام «شادی» درست کرده و کشورها را براساس میزان شادی رتبهبندی کردهاند./ اعتمادآنلاین
@Rasad_tahlil
https://www.tgoop.com/ha_mim1377