tgoop.com/ha_mim1377/4993
Last Update:
🔹 انشا بخوانید ولی دروغ نگویید!
🔻 در خبرها آمده بود که آقای عبدالمالکی، وزیر محترم کار گفته است تا پایان سال میتوانیم فقر را از بین ببریم.
✅ کلاس پنجم ابتدایی، آقای سعیدی، مدیر مدرسهمان چند هفتهای به جای خانم مهرآرا میآمد کلاس. گویا برای خانم معلم مشکلی پیش آمده بود. در این بین یک روز در زنگ انشا آقای مدیر با آن صدای پر ابهتش گفت: " یک صفحه انشا در توصیف آخرین مسافرتی که با خانواده رفتهاید بنویسید." این را گفت و خودش هم نشست پشت میز و مجلهی دنیای ورزش را باز کرد که بخواند. بچهها هم شروع کردند به نوشتن. اما من دستم به قلم نمیرفت. هر چه زور میزدم یادم نمیآمد کِی با پدر و مادرم به سفر رفتهام. راستش را بخواهید تا آن زمان، من تجربهی مسافرت، چه به تنهایی و چه با خانواده را نداشتم. دورترین سفری که رفته بودم ده پانزده کیلومتر آن طرفتر یعنی شوش دانیال بود آن هم با مادرم. وقتی میدیدم بچهها دارند تندتند انشا مینویسند، ته دلم غصه خوردم که چرا همهی آنها مسافرت خانوادگی را تجربه کردهاند جز من! بعد از روی نیمکت بلند شدم و یواش رفتم کنار آقای سعیدی و گفتم "آقا میشه من در بارهی یه موضوع دیگه انشا بنویسم؟" آقای سعیدی نگاهش را از مجله برداشت و گفت "چرا؟ چه مشکلی با این موضوع داری؟" قدری مِنمِن کردم و گفتم: "من تا حالا با خانوادهام و یا تنها، هیچ مسافرتی نداشتهام؛ به همین دلیل نمیتوانم چیزی بنویسم." آقای سعیدی دنیای ورزش را بست و گذاشت روی میز زهوار در رفتهی جلویش و نگاه تندتری به من کرد و گفت: "یعنی شما تا الان هیچ جا مسافرت نرفتهاید؟!" من گفتم "نه". آب دهانش را قورت داد. دستی به سبیل پرپشتش کشید و گفت: "ببین پسرم، انشا یعنی دروغ. انشا نوشتن هم یعنی دروغ نوشتن. درسته تو سفر نرفتی تا حالا؛ ولی برو و به دروغ بنویس که تعطیلات نوروز با خانواده رفتهاید اصفهان. بعدش توضیح بده که این سفر چطور بوده و چقدر به شما خوش گذشته." این را گفت و بعد یواش دستی به شانهام زد و گفت: "زود برو بنویس!" دست از پا درازتر برگشتم سر جايم و شروع کردم به نوشتن خاطرهی سفری که نرفتهام. انشا که تمام شد، هر کسی اصفهان و شوش را دیده بود و خاطرهی سفرم را میشنید، میفهمید که آنچه من نوشتهام، بیشتر توصیف مبهمی است از مقبرهی دانیال نبی تا عالیقاپوی اصفهان. ..
✅ کاش آقای سعیدی و آقای سعیدیهای دیگر کمی به این فکر کنند که بچههایی که حالا در دبستان و دبیرستان درس میخوانند، یک زمانی بزرگ میشوند و ممکن است بشوند وزیر یا بشوند نمایندهی مجلس و یا سفیر و ... . بچهای که یاد میگیرد انشا یعنی دروغ گفتن، وقتی بزرگ شد و شد وزیر، آنجا هم ممکن است انشا بنویسد و بخواند؛ دقیقا به همان معنایی که آقای سعیدی میگفت.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۱/۲/۱۳
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
BY حسن مجیدیان

Share with your friend now:
tgoop.com/ha_mim1377/4993