tgoop.com/ha_mim1377/4760
Last Update:
موهبت شنیده شدن
در فیلم دورافتاده (به انگلیسی: Cast Away، به کارگردانی رابرت زمکیس)؛ چاک (با بازیِ تام هنکس) که در اثر سقوط هواپیما در جزیرهای خالی از سکنه گرفتار شده است، تصویر یک چهره را با دست خونآلود خود روی توپ والیبالی میکشد. او را «ویلسون» مینامد و در چهار سالی که آنجاست با او حرف میزند تا نیاز بنیادین به ارتباط، به دردِ دل کردن و حدیث نفس گفتن را به نحوی پاسخ دهد.
مولانا در دفتر سوم مثنوی و در اثنای حکایت «وکیلِ صدر جهان» اشارهی نیکویی به این خواستهی روحی دارد. وکیلِ عاشق که در اثر دیدار با محبوب خود(صدرِ جهان) از هوش رفته است، وقتی به هوش میآید و دلداری و توجه مهرآمیز صدر جهان را میبیند نخستین چیزی که طلب میکند «شنیده شدن» است:
اولین خلعت که خواهی دادنم
گوش خواهم که نهی بر روزنم
گر چه میدانی به صفوت حالِ من
بندهپرور! گوش کن اقوال من
صدهزاران بار ای صدرِ فرید
ز آرزوی گوش تو هوشم پرید
آن سمیعیِّ تو وآن اِصغایِ تو
وآن تبسمهای جانافزای تو
آن بنوشیدن کم و بیش مرا
عشوهی جانِ بداندیشِ مرا
(مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۴۶۹۸ تا ۴۷۰۲، چاپ دکتر موحد)
میگوید: «نخستین خلعتی که از تو تمنّا دارم آن است که گوش به من بسپاری. اگر چه تو با صفای دلی که داری نیک بر احوال من آگاهی، باز از سرِ بندهپروری به گفتار من گوش سپار، زیرا ای یگانهی روزگار و ای صدرِ جهان، صدهزاران بار آرزو کردم که ای کاش سوز دل با تو میگفتم و هزاران بار در حسرتِ گوشِ شنوای تو هوش از سرم پرید.»(از: گزارش مثنوی به نثر، محمد شریفی)
میگوید سمیع بودن و شنوایی تو را میخواهم و اینکه با توجه و تبسّم، شنوای من باشی! این نخستین خواسته من از لطف توست: مرا بشنوی! در کم و بیش من بنگری، و به ناز و ادای جانِ بداندیش من گوش بسپاری.
در رویکرد وجودی به اوصاف خدا، غرض، یافتنِ کیفیتی از احساس در برابر «سمیع»، «بصیر» و «علیم» بودن خداست نه صِرفِ دانستن و تصدیق کردن.
در این شیوه از مواجهه، شنوایی، بینایی و دانایی خداوند موهبتی بسیار عزیز است برای راه بـردن به گنج ارتباط. راز گفتن، نیاز بُردن، سپاسگویی و عرضه کردنِ شکستگیها، درماندگیها و بیکسیها. این از فرصتهای کمنظیری است که نصیبِ اهل ایمان میشود. میتوانند توقّع مداخلهی خدا در کار و بارِ جهان را نداشته باشند و برکنار از این انتظار باشند که خداوند به نفع آنها عمل کند. چرا که میدانند مداخلهی مستقیم خداوند در کار و بارِ طبیعی این جهان عملاً به نفیِ آزادی انسان و سرشت ابتلایی زندگی میانجامد. و آزادی آدمی چنان عطیهی گرانقدری است که میارزد خداوند از دخالت در احوال جهان پرهیز کند. با این حال، این ایمان که او با عشقیِ ژرف، شنوا و بینای ماست، شکیبایی و استقامت ما را نظاره میکند و گفتارها و کردارهای پاکِ عاشقان را میبیند و خستگیها و دلشکستگیها را میتوان با او در میان نهاد، امکانی سعادتمندانه است:
«آن كس كه چون [به نماز] برمیخيزى تو را میبيند. و حركت تو را در ميان سجدهكنندگان [مینگرد]. او همان شنواى داناست.»(شعراء، ۲۱۸-۲۲۰)
«به يقين میدانيم كه آنچه میگويند تو را سخت غمگين میكند»(أنعام،۳۳)
«و تا رسيدن حكم پروردگارت شكيبايى كن، كه تو زير نظر مايى»(طور، ۴۸)
«مهراسيد! من خود با شما هستم و میشنوم و میبينم»(طه، ۴۶)
از اوصاف پیامبر اسلام که در قرآن آمده است «گوشِ نیکو» است.
«میگویند: شخصِ زودباور و نسبت به سخن این و آن سراپا گوش است. بگو: او در جهت مصلحت شما سراپا گوش و زودباور خوبی است.»(توبه، ۶۱)
تعبیر قرآن دقیق است: او گوشِ نیکویی است. گوش دادن او از سرِ زودباوری نیست، از خیرخواهی و شفقت است. به شما گوش میدهد تا آرامش ببخشد.
از این منظر، آنچه اهمیت دارد همین امکانی است که ایمان به خدا در اختیار فرد مینهد: امکان شنیده شدن، دیده شدن و ارتباط گرفتن. حتی اگر در اثر این شنیدن، واقعه محسوسی رقم نخورد. همین ایمان که صدای ما از سویِ حقیقتی نیکسرشت شنیده میشود، تسلّایی گرمابخش است.
ایمان، امکان گستردهتری از یک «ارتباط» را در اختیار ما میگذارد. موهبتی که نیایش به ما پیشکش میکند وُسعتبخشی به ارتباط است. موهبتِ عزیز دیده شدن، شنیده شدن و برخورداری از ناظری که با لبخندی ناب، عمل و استقامت عاشقانهی آدمی را تحسین میکند: مرا کیفیتِ چشمِ تو کافی است.
✍️ صدیق قطبی
@sedigh_63
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
BY حسن مجیدیان

Share with your friend now:
tgoop.com/ha_mim1377/4760