tgoop.com/ha_mim1377/4737
Last Update:
تا زنده هستی و میتوانی، یک کاری برای خود بکن!
روزی به محضر مرحوم علامه محمد تقی جعفری رسیدم و در پایان دیدار از ایشان تقاضا نمودم برای این کتابخانه شکیل و بزرگی که دارید، یک بیت شعری بفرمایید تا با خط خودم به نستعلیق
و یا آیه و حدیثی به خط ثلث بنویسم و در دیدار بعدی تقدیم کنم تا در کتابخانهتان نصب شود.
تشویقم کردند و پرسیدند:
به چند شیوه خوشنویسی میکنید؟ و از علاقه خودشان به خوشنویسی گفتند.
سپس قدری تامل کردند و فرمودند:
این شعر را بنویس!
تا رسد دستت به خود، شو کارگر
چون فتی از کار، خواهی زد به سر
پرسیدم استاد این شعر از کیست؟
فرمودند:
در حوزه نجف از محضر استادی بنام شیخ مرتضی طالقانی عارف بزرگ استفاده کردم. دو روز به فوتش مثل هر روز به محضرش شتافتم. فرمودند: برای چه آمدی آقا؟
عرض کردم: آمدهام که درس بفرمایید. فرمودند: آقاجان! درس تمام شد، برخیز و برو، درس تمام شد، من مسافرم، «خر طالقان رفته پالانش مانده، روح رفته، جسدش مانده.» و بعد کلمه «لا اله الاّ اللّه» را تکرار کردند و اشک از چشمانشان سرازیر شد.
متوجّه شدم شیخ از رحلتش خبر میدهد.
عرض کردم:
آقا! حالا یک چیزی بفرمایید تا مرخص شوم. فرمودند: آقا! فهمیدی؟ متوجه شدی؟ بشنو:
تا رسد دستت به خود، شو کارگر
چون فتی از کار، خواهی زد به سر
فردای آن روز خبر آمد که شیخ مرتضی طالقانی به ابدیت پیوست.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال تلگرامی محمد رضا زائری، نقل خاطره از استاد رضا حمیدی، ۱۴۰۰/۸/۲۵.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
BY حسن مجیدیان
Share with your friend now:
tgoop.com/ha_mim1377/4737