tgoop.com/ha_mim1377/4668
Last Update:
#برشی_از_کتاب
#من_به_این_آرم_اعتماد_دارم
#نهضت_سوادآموزی
*صِفر خجالت آور بابا*
روی برگهٔ املایش عدد صفر گذاشتم و گفتم: «بده بچهات امضا کند، فردا بیاور!»
فردای آن روز وارد کلاس شد، دفتر املایش را گذاشت روی میز و گفت: «آقای زینبی، من از فردا نمیآیم. چون خیلی دوستتان داشتم، آمدم خداحافظی کنم.» تعجب من را که دید گفت: «دیشب آبرویم رفت. دخترم دوم دبستان است. تا املایم را دید شروع کرد به دویدن دور خانه و نشان دادن به مادرش. جلوی خانمم خجالت کشیدم. بهم گفت: "مرد حسابی، تو که این همه وقت میگذاری و کلاس میروی، چرا صفر گرفتی؟ بعد توقع داری دخترت بیست بگیرد؟! "»
گفتم: «راهش این است که وقتی میروی خانه، درسی را که در کلاس دادهام یکی دو ساعت تمرین کنی.»
کلاس در خیابان ششم گاز برگزار میشد و او آن نزدیکیها مغازه داشت. فردایش رفتم در مغازه و آنجا هم کمی با هم تمرین کردیم. همان خجالت باعث شده بود بیشتر همت کند. نمرهٔ امتحان املای بعدیش شد دوازده و همینطور ارتقا پیدا کرد تا جایی که اواخر جزو شاگردهای ممتاز کلاس بود. سالها بعد یک روز من را در خیابان دید و گفت: «فاکتورهای مغازهام را خودم مینویسم. من اگر امروز باسوادم، همهاش را مدیون شما هستم.»
#انتشارات_راهیار
#خراسان
https://www.tgoop.com/ha_mim1377
BY حسن مجیدیان

Share with your friend now:
tgoop.com/ha_mim1377/4668