tgoop.com/gholow2/3072
Last Update:
چرایی یادکرد از آرای عالمان امامی در اطلاقنداشتن علم امام
گاهی این پرسش مطرح میشود که دیدگاه یک عالم امامی، چه حجیتی در عقاید دارد که در کانال به ذکر این دیدگاهها میپردازید؟
پاسخ: مرور کلمات عالمان امامی از چند جهت اهمیت دارد:
اول. نشاندادن اتفاق قدما در مسأله
پیشتر گفته شد در کنار صدها روایت دال بر علوم الهی و وحیانی امامان، همین روایات و دهها آیه و صدها روایت دیگر و از جمله فضای عمومی کتاب شریف بصائر الدرجات و کتاب الحجة الکافی (نمونه ابواب) محدودیتهایی را در این علوم حجج الهی نشان میدهد. کلمات عالمان سرشناس متقدم امامی نیز در اصل محدودیت متفق است، و در دوران قدیم فراگیربودن علم امام تنها از غالیان و مفوضه قدیم گزارش شده است.
این برداشت متفق قدما از آیات و روایات از منظر تاریخی، (ولو با تفاوتهایی در تعابیر و گستره) مؤید درستی برداشت ما از مستندات قرآنی و روایی است. هرچند بسیاری از مستندات نص در ندانستن برخی از امور هستند، و بهرهوری از آنها کمتر نیازمند قرائن پیرامونی است. بنابراین، با وجود امکان اشتباه یک عالم و جواز نقد اجتهادش، دریافت عمومی علما از دیرباز، در راستای کشف موضع دین و اولیایش کاملاً مؤثر است.
دوم. تبیین سیر تاریخی و نحوۀ فهم قدما از آیات و اخبار
حتی بر فرض که قدما در این زمینه، اتفاق نظر نداشتند، باز توجه به آرا از منظر تاریخ کلام اهمیت دارد، و نشان میدهد در چه دورانی و متأثر از چه گفتمانهایی تطوراتی در جامعه شیعی رخ داده است.
در دیدگاه حاکم بر قدمای شیعه (و بلکه قاطبۀ مسلمین) اموری مانند وحی و الهام نقش اساسی در علم حجج الهی به برخی از امور نهانی داشته است، و چنین نبوده که علم بر کل خلایق یکجا به ایشان داده شود. در روایات بسیار از بزرگان اصحاب امامان، و مواضع متعدد از آثار قدما (از صفار و مفید و مرتضی و شیخ طوسی تا دوران اخیر) بر عدم علم امام بر برخی امور تصریح شده و در این زمینه از آیات و روایات و فهم رایج اصحاب متأثر بودهاند. برخی تعابیر مجمل این عالمان (در علم امام به بندگان) نیز تصریحات علما را کنار نمیزند.
این موضع حتی تا دوران صفوی و عصر اخباریان نیز غالب است، و عالمان و محدثانی مانند قاضی شوشتری، شیخ حر عاملی، علامه مجلسی کلمات مفصلی در این زمینه دارند. تا این دوره کلمات مبنی بر فراگیربودن علم امام یا تشریفاتی بودن وحی تنها از سوی کسانی مانند رجب برسی مطرح میشده است، تا آنکه بعدها از سوی شیخیه و برخی عارفان گسترش یافته است، و در عصر حاضر تغییر نگاه نمود بیشتری یافته است. (هرچند بسیاری از شیعیان معاصر هم در نسبت «علم غیب» به امامان، فراگیری آن را قصد نمیکنند.)
زمینههای این تغییرات از چند منظر در خور پژوهش است: 1. تجمیع اخبار نامعتبر یا جعلی و کمرنگشدن نگاه علوم حدیثی و اعتبارسنجی؛ 2. گستردهتر شدن روابط محافل صوفیانه با حوزههای شیعی که گرچه از دورۀ صفویه شروع شده بوده، اما با روابط پسین ذهبیه تأثیرات بیشتری گذاشته است؛ 3. تغییر نسبتها در مرجعیتها از کمتر شدن مرجعیت فقیهان و عالمان متکلم، تا افزایش مرجعیت برخی خطیبان، مداحان، شاعران، بازیگران و مدیران رسانههای مجازی. (که دستههای اخیر با انس کمتر با آیات و روایات و پژوهشها، بیشتر میتوانند از فضای احساسی و مبالغه متأثر بوده و در تشدیدش مؤثر باشند.)
سوم. از نمایاندن دوگانگی رویکرد اهل تکفیر تا تلاش برای تعدیل و گفتوگو
توجهدادن مخاطبان مدافع اطلاق علم به سخنان عالمان متقدم و متأخر، موجب آن است که عدهای از طعن بر دیدگاه رایج عالمان امامی دست برداشته، و زمینۀ بهتری برای گفتوگو و نظر به مستندات فراهم آید.
چنانکه اگر برخی بر تکفیر معاصران مخالف اطلاق اصرار ورزند، اضطراب روششان معلوم میشود؛ یعنی چون نمیتوانند صریحاً بر علمای قدیم طعن بزنند، به لعن معاصرانی روی میآورند که همان دیدگاه مستند قدما را بیان میکنند.
@gholow2
BY غلوپژوهی
Share with your friend now:
tgoop.com/gholow2/3072