tgoop.com/gholow2/2860
Last Update:
چه کسی می تواند به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی است عالم باشد؟ جواب را در طی چهار مرحله خدمت شما ارائه می نماییم.
--
--
مرحله اول:
--
شکی نیست که هر آنچه غیر از خداوند است عددی است و هر چه عددی است محدود است به دلایلی که در محل خود بر ابطال نامحدود بالفعل ذکر شده است. اما همین مجموعه محدود بر دو قسم است: ۱- مجموعه ای که حد توقف دارد. مانند: مجموعه فرزندان آقای زید که حد توقف تعداد آن ها پانزده است. ۲- مجموعه ای که حد توقف ندارد. مانند: مجموعه حوادث بهشت که هیچ وقت به اندازه و مقدار خاصی متوقف نمی شود و همیشه در حال زیاد شدن است. باید دقت شود که متوقف نشدن تعداد این مجموعه ها به معنای محدود نبودن آن ها نیست زیرا یک مجموعه محدود در عین محدودیت می توان دائما به عددش افزود. و این مجموعه ها اگر چه دائما زیاد می شوند اما هیچگاه نامحدود بالفعل نمی شوند. این مجموعه را مجازا نامحدود لا یقفی می نامند اما نامیدن آن به محدود لا یقفی بهتر است زیرا خالی از مسامحه و مجاز گویی است و از اشتباه مخاطب جلو گیری می شود.
--
مرحله دوم:
--
فرض کنید هزار و پانصد انسان قرار است نوبتی به مریخ سفر کنند در حالی که تا الان فقط صد نفر آن ها سفر کرده است. اگر آقای زید در زمان واحد به کل آن افراد (اعم از کسانی که سفر کرده اند و کسانی که بعداً سفر می کنند) عالم باشد، در این فرض علوم آقای زید نسبت به آن ها چند عدد خواهد بود؟ روشن است که علوم آقای زید هزار و پانصد عدد خواهد بود. همچنین فرض کنید دویست هزار انسان قرار است نوبتی به مریخ سفر کنند در حالی که تا الان صد هزار نفر آنان سفر کرده اند. اگر آقای زید در زمان واحد به کل آن افراد (اعم از...) عالم باشد، در این فرض علوم آقای زید نسبت به آن ها چند عدد خواهد بود؟ روشن است که علوم آقای زید دویست هزار عدد خواهد بود. اما اینبار فرض کنید آن انسان هایی که قرار است نوبتی به مریخ سفر کنند، محدود لا یقفی باشند، یعنی مجموعه انسان ها مجموعه محدودی باشد که دائما به آن افزوده می شود و هیچگاه تمام نمی شود. اگر آقای زید در زمان واحد به همه افراد آن مجموعه عالم باشد، در این فرض علوم آقای زید چند عدد خواهد بود؟ در این فرض، تعداد آن افراد به مقدار و عدد خاصی متوقف نمی شود تا آن عدد را برای علوم آقای زید بیان کنیم. پس آقای زید باید در زمان واحد دارای مجموعه ای از علوم بی پایان و بی انتها باشد. و این چیزی غیر از نامحدود بالفعل نیست. یعنی علم شخص به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی باشد، ملازم با اینست که مجموعه علوم آن شخص، نامحدود بالفعل باشد.
--
مرحله سوم:
--
همین تلازم عقلی سبب ایجاد شبهه ای دیرینه و بسیار مهم در مباحث اسما و صفات شده است. بیان شبهه اینست که حوادث بهشت و جهنم و افعال ساکنین آن ها، محدود لا یقفی است. اگر خداوند نسبت به همه آن ها عالم باشد، لازم می آید که علوم خداوند نامحدود بالفعل باشد در حالی که نامحدود بالفعل ممتنع الوجود است. این شبهه برای یک متکلم از ریشه منتفی است زیرا او می گوید: «من قائل نیستم که در مقابل هر یک از حوادث بهشت و جهنم و افعال ساکنین آن ها یک صورت علمی در ذات خداوند موجود است تا لازم آید که علوم خداوند نامحدود بالفعل باشد! یعنی خداوند علم مقداری و عددی ندارد در نتیجه جایی برای اینگونه شبهات نیست.» پس عددی و مقداری نبودن علم خداوند، مصحح عالم بودن خداوند به کل مجموعه ایست که محدود لا یقفی باشد.
--
مرحله چهارم:
--
ما نمی توانیم این راه حل را بر حضرات معصومین علیهم السلام تطبیق دهیم تا عالم بودن ایشان به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی است تصحیح شود. زیرا حضرات معصومین علیهم السلام به دلیل اینکه مخلوق هستند به شرط عالم بودن، وصف عدد از علم ایشان قابل سلب نیست. پس چه حضرات معصومین علیهم السلام و چه هر مخلوق دیگری که شانیت اتصاف به علم را داشته باشد، محال است که به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی است عالم باشد. و این نحوه عالمیت مختص ذات خداوند تبارک و تعالی است.
--
--
اگر کسی این چهار مرحله را درست تصور کرده باشد، مدعای ما در خصوص علم امام را تصدیق خواهد کرد.
--
--
🖋 نیما
BY غلوپژوهی
Share with your friend now:
tgoop.com/gholow2/2860