tgoop.com/ghabl_enghelab/4029
Last Update:
🔺پنج: جنگ
🔹تحلیل طوفانالاقصی موضوع این یادداشت نیست، اما درک سنوار از ماهیت جنگ برای فلسطین و تحول صورت گرفته با ظهور جریانات اسلامی که بیشتر از هرجا در «خار و میخک» قابل ردیابی است به تکمیلِ شناخت ما از او کمک میکند. اویی که ابتدائاً جنگ را «چیز وحشتناک، تاریک و خفهکنندهای» توصیف میکند، ما را با دغدغهی پدربزرگ بعد از شکست در جنگ ۶ روزهی اعراب و اسرائیل همراه میکند که: «تا کی قرار است پنهان شویم و از سرنوشتمان فرار کنیم؟ دیگر نه مرگ خوب است و نه زندگی». و برای مخاطب شرح میدهد که درگیری چگونه در سرنوشت زندگی ما نوشته شده است، به طوریکه اگر اینجا درگیر نشویم، «در صف روزانهی گرفتن دبهی آب -که آژانس قوس روزی دو سه ساعت شیرش را باز میکرد، و هیچ وقت به همه نمیرسید- با همسایگانمان خود درگیر خواهیم شد» یا پسرانمان باختهای ما در دنیای واقعی را با دعوا و درگیری در بازیهای سطح پایین جبران خواهند کرد. و این روی دیگر همان ماجراست که «مردم روستاهای الخلیل با زحمت بسیار محصولات لبنی و انجیر و انگور تولید میکردند و با کمترین قیمت در شهر میفروختند و محصولات شهر مثل صابون و لباس را با بیشترین قیمت میخریدند و برمیگشتند». او توجه داشت که زندگی، همهی زندگی است.
🔹اما همچنان این سوال جدی باقیست که «وقتی کشورهای عربی با ارتشهای تجهیزشده به نتیجه نرسیدند، مقاومت ما با دست خالی چه فایدهای دارد؟». داستان اعتصاب موفق در زندان صحنهی خوبی است برای اینکه بتوانیم قدرت دستان خالی را وقتی درست در معادلات حاضر شوند را ببینیم، و ترغیب شویم که «سرزمین را فقط مردانش آزاد میکنند» -نه امکانات و تجهیزات-. قلمِ سنوار ما را قدم به قدم به این ایده سوق میدهد که ماجرای مبارزهی فلسطینیها، سیر جستجوی موفقیت با تسلیح روزافزون نبود؛ بلکه -بهعکس- با شکست عملیاتهای نظامی حرفهای، و تبدیل شدن سلاحهای مخفیِ فدائیان به سنگهای در دست مردم، و آنگاه تبدیل شدنِ این سنگها به سلاح -سلاحی که دیگر آن سلاحِ بیروحِ سابق نبود- تحول بزرگ و موفقیت نظامی رقم خورد. اینجا مردمی شدنِ مقاومت، یک شعار فانتزی -یا در برابر منطقِ تقویت و تسلیح نظامی- نیست، بلکه رجوعِ محتاجانه به تنها منبع قدرت برای رهبرانی است که واقعاً قصد مبارزه و پیروزی بر دشمنی را دارند که همواره در استفاده از سلاحهای عادیِ اقتصادی-نظامی دست بالا را دارد و خواهد داشت. و البته این رجوع به مردم، اقتضائات و سختیهای زیادی برای آنها به دنبال دارد که معمولاً موجب میشود عطایش را به لقایش ببخشند.
🔹اویی که معتقد بود «فراموش نکنید که وطن فقط داستانی نیست که نقل شود، بلکه حقیقتی است که باید آن را زندگی کرد»، در کتابش درامِ دو دیدگاهِ سالمِ ملیگرایانه و اسلامگرایانه را تا آخرین صفحات کتاب پیش میبرد و به وحدت میرساند، مردمی شدن مقاومت و اسلامی شدن آن را پابهپا و همارز هم تصویر میکند. این همراهی از کجا ناشی میشود؟ شاید در توجه و درکی که از آینده و اولویت آن وجود دارد؛ در توجهی که به امر بالقوه در برابر امر بالفعل وجود دارد، در اتکایی که به دلها و دستانِ صاحب سلاح صورت میگیرد، نه خودِ سلاح، در ایمان به اینکه تنها آنکس که دوستِ مردمِ خودش است -یعنی متوجهِ «او» و رها از «ما و منی»- میتواند مقاومت را به نتیجه برساند؛ چنانکه در فصل 22 «خار و میخک» داستان شکست امیدِ فلسطینیانِ چشمانتظارِ حملهی صدام حسین به اسرائیل را به نظاره مینشینیم، در حالی که آگاهترانشان به معادلات کلان جهان میدانند که «آن کسی که با اسرائیل میجنگد و آن را شکست میدهد، ویژگیهایی دارد که صدام حسین آنها را ندارد».
🔹قهرمان داستان «خار و میخک» در خلوت خود در این کشاکش است که آیا ماجرای فلسطین با ماجرای آزادیخواهیها و استقلالطلبیهای دیگر ملتها -به جز اشتراکاتش- تفاوتی اساسی هم دارد یا نه. هرچند پاسخ جامع و کاملی برای این سوال نمییابد، اما با خود فکر میکند «رسول خدا میتوانست مستقیماً از مکه به آسمان برود. اما حکمت خدا اقتضا میکرد این عبور از قدس انجام شود، تا اهمیت قدس در راه به سوی آسمان برای مسلمانان روشن شود»، و میداند که این گرهخوردگیِ مبارزهی ملتِ طردشده از سرزمینش با «نبرد دین و تاریخ و وجود»، نه فقط مبارزه، بلکه دینداری را نیز به جایگاهی تازه ارتقاء میدهد، و میبینیم که موجب تدین و نمازخوان شدنِ جوانان داستان نیز میشود.
BY قبل انقلاب
Share with your friend now:
tgoop.com/ghabl_enghelab/4029
