قبل انقلاب

‍ 🔻یکم
اولین‌بار که زنگ زد با بغض گفت چند دقیقه پیش من را بستند به صندلی و ۶ تا سیلی‌ خوردم.
به عمرم ندیده بودم‌اش و اصلا نمی‌شناختم‌اش ولی برای جوانی‌ که غرورش شکسته بغضم گرفت.
گفتم شماره‌ را از کجا آوردی؟
گفت یک جوان بابلی داد!
گفت اگر پرسیدید بگویم از ‎#عدالتخواهان مازندران گرفتم.(تصویر۱)

🔻دوم
۴٠ روز از اولی نگذشته جوان بیست و یکی دو ساله شهرستانی تماس گرفت گفت امروز نگذاشتم یک نماینده مجلس وارد خط ویژه شود با چک زد توی صورتم!
گفتم کجا؟
گفت دروازه دولت!
فیلمش را هم داشت.
یکی دو روز طول کشید صحت وسقمش را در بیاورم.
بعد چند خطی[اینجا] نوشتم!
یکهو در فضای مجازی شد آنچه شد.

🔻سوم
عابد اکبری گفت شما چکاره‌ای؟
گفتم قصابی دارم چطور!
گفت خط ویژه که بسته شد پشت ماشین نماینده ترافیک شد.
یک مسافر از بی آرتی پیاده شد زد روی شانه‌ام گفت اگر حق‌ات را نتوانستی بگیری حداقل به اشتری زنگ بزن تا رسوایش کند.
پرسید شما دقیقا چه می‌کنی؟
گفتم دارم کله پاچه تمیز می‌کنم!

🔻چهارم
اتفاقا یک روز در هواخوری زندان بحث رفیق بازی شد.
یکی داشت تعریف می‌کرد که ما بخاطر رفقای ٢٠ ساله‌مان اینجاییم.
حکم زندان من هم که بخشی اش بخاطر پرونده سرباز بابلی بود!
با خودم فکر کردم چقدر تا حالا برای این رفقای ندیده و نشناخته تاوان رفیق بازی داده‌ام.
بگذریم!

🔻پنجم
سیسمونی از کجا شروع شد؟
از مسافری که داشتند بخاطر دو تا چمدان اذیت‌اش می‌کردند و روی اینستا پیام داد و در لحظه سین کردم.
فکر می‌کرد فرق من با پسر آقای قالیباف و عروس‌اش چیست که همه جا را با یک تلفن یا نهایتا آوردن اسم رد می‌کنند.
بعد فهمیدیم داماد و دخترشان هستند.
بگذریم!

🔻ششم
من از فضای مجازی خداحافظی کرده بودم.
اسم نیکا شاکرمی را هم نشنیده بودم.
ظاهرا چند روزی بود تازه خبرش داغ شده بود.
یکی از همسایه‌ها در همین توییتر پیام داده بود.(تصویر۲)
بعد چند روز دیدم و افتادم وسط قصه!
هرکدام ازینها را با علم به تبعاتی که دارد پیگیر شدم و نوشته‌ام.

🔻هفتم
از این قصه‌ها زیاد است!
حالا برسیم به ۴٨ ساعت پیش!
من این شوفر اسنپ را نه می‌شناختم نه به عمرم با وی یا خانواده‌اش حرف زده‌ بودم نه حتی اینجا خیلی مطالب‌اش را دنبال کرده‌ام.
یکی از عدالتخواهان مشهد در اینستا پیام داد که یک فعال توییتری را گرفته‌اند و خانواده‌اش مستاصل هستند.(تصویر۳)

🔻هشتم
گفت شما وکیل می‌شناسید که بتواند کمک‌اش کند آخه بی کس و کارند و تهران کسی را ندارند.
اصلا نپرسیدم گرایش سیاسی‌اش چیست و دقیقا چکار کرده!
گفتم اگر فکر می‌کنی کمکی می‌شود کرد شماره‌ام را بده بگو تماس بگیرند.
اوضاع خانه و صدای گریه بچه‌ها و مادر دستپاچه، منقلب‌ام کرد.

🔻نهم
قدری طول کشید تا صحت و سقم ادعای‌شان را بررسی کنم و بعد آن چند خط را بنویسم.
از این به بعد هم بر همان منوالم!
به قدر وسع و وقتی که دارم دایرکت می‌خوانم، پیام‌ها را جواب می‌دهم البته اصطلاحا بد تلفن هستم ولی در فضای مجازی در دسترس‌ تر هستم.

🔻دهم
این اعتبار اندک و این صدایی که داریم اگر به درد یک جوان سیلی خورده یا گفتن یک حقیقت یا یک مادر مستاصل و بی کس و کار یا یک نهی از منکر نخورد به چه دردی می‌خورد؟
بالاخره من دارم در ایران زندگی می‌کنم.
چندباری سعی کردم بخاطر تبعاتش نسبت به اطرافم بی تفاوت‌تر باشم ولی نشد!


#وحید_اشتری

🔴@ghabl_enghelab

❤294👍94

www.tgoop.com/ghabl_enghelab/3732

13.1K viewsApr 19 at 12:37

‍ 🔻یکم
اولین‌بار که زنگ زد با بغض گفت چند دقیقه پیش من را بستند به صندلی و ۶ تا سیلی‌ خوردم.
به عمرم ندیده بودم‌اش و اصلا نمی‌شناختم‌اش ولی برای جوانی‌ که غرورش شکسته بغضم گرفت.
گفتم شماره‌ را از کجا آوردی؟
گفت یک جوان بابلی داد!
گفت اگر پرسیدید بگویم از ‎#عدالتخواهان مازندران گرفتم.(تصویر۱)

🔻دوم
۴٠ روز از اولی نگذشته جوان بیست و یکی دو ساله شهرستانی تماس گرفت گفت امروز نگذاشتم یک نماینده مجلس وارد خط ویژه شود با چک زد توی صورتم!
گفتم کجا؟
گفت دروازه دولت!
فیلمش را هم داشت.
یکی دو روز طول کشید صحت وسقمش را در بیاورم.
بعد چند خطی[اینجا] نوشتم!
یکهو در فضای مجازی شد آنچه شد.

🔻سوم
عابد اکبری گفت شما چکاره‌ای؟
گفتم قصابی دارم چطور!
گفت خط ویژه که بسته شد پشت ماشین نماینده ترافیک شد.
یک مسافر از بی آرتی پیاده شد زد روی شانه‌ام گفت اگر حق‌ات را نتوانستی بگیری حداقل به اشتری زنگ بزن تا رسوایش کند.
پرسید شما دقیقا چه می‌کنی؟
گفتم دارم کله پاچه تمیز می‌کنم!

🔻چهارم
اتفاقا یک روز در هواخوری زندان بحث رفیق بازی شد.
یکی داشت تعریف می‌کرد که ما بخاطر رفقای ٢٠ ساله‌مان اینجاییم.
حکم زندان من هم که بخشی اش بخاطر پرونده سرباز بابلی بود!
با خودم فکر کردم چقدر تا حالا برای این رفقای ندیده و نشناخته تاوان رفیق بازی داده‌ام.
بگذریم!

🔻پنجم
سیسمونی از کجا شروع شد؟
از مسافری که داشتند بخاطر دو تا چمدان اذیت‌اش می‌کردند و روی اینستا پیام داد و در لحظه سین کردم.
فکر می‌کرد فرق من با پسر آقای قالیباف و عروس‌اش چیست که همه جا را با یک تلفن یا نهایتا آوردن اسم رد می‌کنند.
بعد فهمیدیم داماد و دخترشان هستند.
بگذریم!

🔻ششم
من از فضای مجازی خداحافظی کرده بودم.
اسم نیکا شاکرمی را هم نشنیده بودم.
ظاهرا چند روزی بود تازه خبرش داغ شده بود.
یکی از همسایه‌ها در همین توییتر پیام داده بود.(تصویر۲)
بعد چند روز دیدم و افتادم وسط قصه!
هرکدام ازینها را با علم به تبعاتی که دارد پیگیر شدم و نوشته‌ام.

🔻هفتم
از این قصه‌ها زیاد است!
حالا برسیم به ۴٨ ساعت پیش!
من این شوفر اسنپ را نه می‌شناختم نه به عمرم با وی یا خانواده‌اش حرف زده‌ بودم نه حتی اینجا خیلی مطالب‌اش را دنبال کرده‌ام.
یکی از عدالتخواهان مشهد در اینستا پیام داد که یک فعال توییتری را گرفته‌اند و خانواده‌اش مستاصل هستند.(تصویر۳)

🔻هشتم
گفت شما وکیل می‌شناسید که بتواند کمک‌اش کند آخه بی کس و کارند و تهران کسی را ندارند.
اصلا نپرسیدم گرایش سیاسی‌اش چیست و دقیقا چکار کرده!
گفتم اگر فکر می‌کنی کمکی می‌شود کرد شماره‌ام را بده بگو تماس بگیرند.
اوضاع خانه و صدای گریه بچه‌ها و مادر دستپاچه، منقلب‌ام کرد.

🔻نهم
قدری طول کشید تا صحت و سقم ادعای‌شان را بررسی کنم و بعد آن چند خط را بنویسم.
از این به بعد هم بر همان منوالم!
به قدر وسع و وقتی که دارم دایرکت می‌خوانم، پیام‌ها را جواب می‌دهم البته اصطلاحا بد تلفن هستم ولی در فضای مجازی در دسترس‌ تر هستم.

🔻دهم
این اعتبار اندک و این صدایی که داریم اگر به درد یک جوان سیلی خورده یا گفتن یک حقیقت یا یک مادر مستاصل و بی کس و کار یا یک نهی از منکر نخورد به چه دردی می‌خورد؟
بالاخره من دارم در ایران زندگی می‌کنم.
چندباری سعی کردم بخاطر تبعاتش نسبت به اطرافم بی تفاوت‌تر باشم ولی نشد!


#وحید_اشتری

🔴@ghabl_enghelab

BY قبل انقلاب