Telegram Web
Forwarded from Moosighi sonati (Ali)
وقتی استوری از این عکس قرار دادیم که در ۱۳۶۰ در محله کلیمیان تهران گرفته شده ، یکی از همراهان نوشته بودند " کاش صدا هم داشت"

و خوب اولین قطعه ای که به ذهنم رسید این چهارمضراب بیات راجه شادروان استاد #غلامحسین_بیگجه_خانی بود که سالها بود نشينیده بودمش پس هم تجدید خاطره ای شد از زمانی که ساعت‌ها به ساز شیرین و مضراب زدن های متفاوت جناب بیگجه گوش میدادم
و هم توفیقی نصیب شد تا این تکنوازی گوشنواز را با شما به اشتراک گذارم...

@moosighi_sonati
پناهگاه_اجتماعی_در_باره_گروه‌های_کتابخوانی.pdf
1.2 MB
مقاله دکتر محسن گودرزی و مرجان میرغفاری با عنوان «پناهگاه اجتماعی (گروه‌های کتابخوانی که این روزها تعدادشان روبه افزایش است چه کارکردی را عهده‌دار می‌شوند)»

درباره این مقاله در پست بعدی بخوانید.

#خواندنی‌ها
#روزنوشته‌های_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
Forwarded from 🌲تاریخ و زندگی🌲 (جواد عباسی)
مورخ متعهد، مسئولیت‌پذیر و دردمند ایران
جواد عبّاسی
دوازدهم مرداد 1404

در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آن طرف بیشترند
خبر درگذشت ناگهانی و جانکاه دکتر کریم سلیمانی یکی از تلخ‌ترین خبرهایی است که در سال‌های اخیر شاهد آن بوده‌ام. او را از دهه 1370 می‌شناختم. از اندک مورخان پایبند به اصول علمی، مسئولیت‌پذیر، شریف و اخلاق‌مدار بود و هیچگاه تسلیم منافع شخصی و مصلحت‌اندیشی‌های رایج نشد. چه آن موقع که سال‌های سال برای آزادگی و پایبندی‌اش به اصول علمی و اخلاقی و باورهای انسانی‌اش، دائم در دانشگاه در معرض بازخواست بود و از اصول و باورهای علمی و انسانی خود کوتاه نمی‌آمد، چه آن هنگام که با راه افتادن موج اخراج در دانشگاه‌ها در دولت تباه سیزدهم در حد توان خود برای کمک به همکاران آسیب دیده‌اش کوشید و چه اخیرا که در اوج بالندگی و پختگی بازنشسته شد، اما در دفاع تمام‌قد از حریم رشته‌ای و علمی تاریخ در برابر متعرضان نااهل در تاریخ و مغرض، تردید به خود راه نداد و عافیت‌طلبی و سکوت پیشه نکرد. در توان علمی او هم همین بس که پایان‌نامه کارشناسی ارشد او (القاب رجال دوره قاجار) در زمان خود کاری در خور بود و نشر معتبر نی آن را چاپ کرد، دانشجویی‌اش در آلمان مورد توجه ایران‌شناس برجسته‌ای چون فراگنر قرار گرفت و کتاب معرکه تنباکوی او نوآورانه بود. روانش مینوی و مرامش ماندگار و فراگیر باد.https://www.tgoop.com/historyandlife/3404
پاسخ_مبسوط_دکتر_سلیمانی_به_غنی_نژاد
<unknown>
دکتر کریم سلیمانی دهکردی در این فایل صوتی با توضیح درباره شیوه ی تاریخ نگاری دکتر غنی نژاد، از چرایی امتناع از مناظره شفاهی با او سخن گفته است. پیشنهاد سلیمانی مناظره مکتوب است.

علاوه بر این، دکتر سلیمانی در این فایل صوتی توضیحات دقیقی درباره ی حضور مصدق مقابل مجلس و سخنرانی برای مردم - ۴ مهر ۱۳۳۰ - ارائه داده که در جای خود شنیدنی ست. [در این بخش، مجلس شانزدهم سهوا مجلس هفدهم خوانده شده است.]

در بخش دیگری از این فایل، از مقاومت مصدق در مجلس چهاردهم در برابر پیشنهاد اغواگرانه ی شاه مبنی بر پذیرش سمت نخست وزیری و انحلال مجلس خواهید شنید.

دکتر سلیمانی در بخش مهم و اصلی این سخنرانی به روایت مشارکت جبهه ی ملی و دکتر محمد مصدق در قتل سپهبد رزم‌آرا پرداخته و آن را ساختگی دانسته است.

@hamidrezaabedian
گشت‌ها | هومن پناهنده
<unknown> – پاسخ_مبسوط_دکتر_سلیمانی_به_غنی_نژاد
این فایل صوتی نمونهُ خوبی است که نشان می‌دهد روش دقیق پژوهش در تاریخ چه فرقی دارد با خط مشیی که اطلاعات تاریخی را گتره‌ای و دلبخواهی گرد می‌آورد تا آنها را محملی قرار دهد برای اثبات مدعایی که از همان آغاز به آن دل بسته است.
آشکار است که در اینجا دو طرف اختلاف نظر دارند، اما اختلاف روش دو طرف در دفاع از مدعاهایشان مهم‌تر از اختلافی است که در اصل مدعاهایشان دارند. به عبارت دیگر، این که یکی در دو واقعه "دکتر مصدق" را محکوم و دیگری او را در هر دو واقعه سرفراز می‌داند مهم است، اما مهم‌تر این است که یکی سرسری و سهل‌انگارانه به سراغ تاریخ می‌رود و دیگری روشمندانه، باانضباط و سخت‌گیرانه.

هومن‌ پناهنده
@gashthaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جهان‌های موازیِ ایرانی

این مدیر با سخنانش کیفیت خود را آشکار و ما را دستخوش حیرت می‌کند، اما آنچه حیرت بر حیرت می‌افزاید و چگونگی موقعیتی را که در آنیم روشن‌تر می‌کند، نحوهُ برخورد مجری با سخنان او است. ظاهراً خانم مجری نیز در جهان آقای مدیر زندگی می‌کند، چون در گفتهُ وی هیچ نکتهُ غیرعادی نمی‌بیند و با خونسردیِ تمام به سراغ پرسش بعدی می‌رود. با این حساب، مدیر بسیار بااستعداد ما "نابغه‌ای" نادره و تک‌افتاده نیست و بخت با وی یار است که مصاحبه‌گر فهیم نیز از سنخ او است و هر دو از شایستگانِ جهانی موازی‌ در همین ایران خودمان‌اند.

با نظر به وضعیتی که  هم‌اکنون در کشور حاکم است و بر پایهُ شواهدی مانند این مصاحبه، حالا دیگر دستگاه بروکراسیِ صد البته غیرفاسدِ ایران با سرافرازی می‌تواند اعلام کند که کوشش ِ دیرپا و خستگی‌ناپذیرش برای گزینش و جذب سیستماتیک انبوهی از کسان در تراز این مدیر و مجری، و اخراج یا دفع سیستماتیک انبوهی از کسان در تراز امثال کاوه مدنی، در راستای آرمان شایسته‌سالاری، در سطحی ملی بسیار کارآمد بوده و به موفقیت قطعی و نهایی رسیده است.

#هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from شال‌تله (عباس زندباف نشاط)
کارگر افغانستانی کارگاه برادرم، که به همراه همسر و دو پسر نه و شش ساله‌ش، بنیامین و ابراهیم، که هردو زاده‌ی ایران بودند، چندهفته پیش اخراج شدند و رفتند به افغانستان. امروز پدر خانواده با برادرم تماس تصویری گرفته بود برای خبردادن از خودشون و قدردانی و احوال‌پرسی.
با پسر کوچکتر، ابراهیم، که دوستش دارم، حرف زدم و پرسیدم چه میکنه و اونجا دوستی پیدا کرده یا نه؛ پسرک که انگار خیلی بیشتر از یک بچه‌ی شش‌ساله عمر کرده غمگینانه بهم گفت: چندتا پیدا کردم؛ اما مثل اونجا که بچه‌ها بهم میگفتن «افغانی»، اینجا بهم میگن «ایرانی»...
فیس‌بوک حامد شفیعی
Forwarded from تاریکجا
رنج پایانی ندارد و صورِ گوناگون به خود می‌گیرد. گاهی استبدادِ کورِ محیط آن را می‌آفریند و اشکال و صورت‌هایِ مختلفِ تنگدستی، بیماری، ستمگریِ سرنوشت یا مردم‌آزاریِ اشخاص بدان می‌بخشد؛ و زمانی هم در کُنهِ وجودِ آدمی جای می‌گزیند. این از آن نه کمتر شوم و نه کمتر ترحم‌انگیز است، زیرا آدمی خود وجودِ خویش را برنگزیده و نخواسته است که چنین که هست باشد و زندگی کند.

| زندگی میکل آنژ
| رومن رولان
| ترجمه‌ی اسماعیل سعادت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرغ بریان‌پزی در مسیر پیاده‌روی اربعین عراق
دین تو را در پی آرایش‌اند
در پی‌ آرایش و پیرایش‌اند
بس‌که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز
Forwarded from فرهیختگان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جهان‌های موازیِ ایرانی

این مدیر با سخنانش کیفیت خود را آشکار و ما را دستخوش حیرت می‌کند، اما آنچه حیرت بر حیرت می‌افزاید و چگونگی موقعیتی را که در آنیم روشن‌تر می‌کند، نحوهُ برخورد مجری با سخنان او است. ظاهراً خانم مجری نیز در جهان آقای مدیر زندگی می‌کند، چون در گفتهُ وی هیچ نکتهُ غیرعادی نمی‌بیند و با خونسردیِ تمام به سراغ پرسش بعدی می‌رود. با این حساب، مدیر بسیار بااستعداد ما "نابغه‌ای" نادره و تک‌افتاده نیست و بخت با وی یار است که مصاحبه‌گر فهیم نیز از سنخ او است و هر دو از شایستگانِ جهانی موازی‌ در همین ایران خودمان‌اند.

با نظر به وضعیتی که هم‌اکنون در کشور حاکم است و بر پایهُ شواهدی مانند این مصاحبه، حالا دیگر دستگاه بروکراسیِ صد البته غیرفاسدِ ایران با سرافرازی می‌تواند اعلام کند که کوششِ دیرپا و خستگی‌ناپذیرش برای گزینش و جذب سیستماتیک انبوهی از کسان در تراز این مدیر و مجری، و اخراج یا دفع سیستماتیک انبوهی از کسان در تراز امثال کاوه مدنی، در راستای آرمان شایسته‌سالاری، در سطحی ملی بسیار کارآمد بوده و به موفقیت قطعی و نهایی رسیده است.

هومن پناهنده


#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان
جهان‌های موازیِ ایرانی این مدیر با سخنانش کیفیت خود را آشکار و ما را دستخوش حیرت می‌کند، اما آنچه حیرت بر حیرت می‌افزاید و چگونگی موقعیتی را که در آنیم روشن‌تر می‌کند، نحوهُ برخورد مجری با سخنان او است. ظاهراً خانم مجری نیز در جهان آقای مدیر زندگی می‌کند،…
اسم بی‌مسما

کانالی که، دست‌کم به‌خاطر اسمش، باید به خودش احترام بگذارد، به خودش بی‌حرمتی کرد و از پست کانال گشت‌ها با حذف نشانی آن استفاده کرد. می‌توان حدس زد که انگیزهُ حقیرش از این حذف چه بوده است. این رفتار به‌خودی خود چندان محل اعتنا نیست، بیشتر از این لحاظ مایهُ افسوس است که نشان می‌دهد آدمی گاه چه بیهوده به خودش لطمه می‌زند.

#هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from جریانـ
یک دختربچه در قم هنگام بازی سمعکش از گوشش می‌افتد و از بین می‌رود. برای خرید سمعک جدید ۶۰ میلیون تومان نیاز بود و خانواده بی‌بضاعتی بودند. چندنفر حدود ۱۰ میلیون تومان کمک جمع می‌کنند. در همین حین خانواده پیش پزشک متخصص می‌روند و او به هزینهٔ خود سمعک را تهیه می‌کند. پس از آن، خانواده‌ پول افراد کمک‌کننده را پس می‌دهند. مادر دختر گفته:
مردم این پول رو برا سمعک داده بودن، نه برای خورد و خوراک و لباس، شاید راضی نباشن مصرف دیگری بشه…


مملکت غریبی‌ست؛ در آن اینجور آدم‌هایی داریم؛ بانیان فساد اقتصادی و اختلاس‌های میلیاردی را هم داریم.
🔗 منبع

چند سال پیش در قاین مردم پول دیه یک محکوم به اعدام را جمع کردند؛ کمی بعد خانواده مقتول رضایت داد و پدر پسر (محکوم) تا ریال آخر پول مردم را پس داد.
🔗 منبع

#خرده‌روایت‌هایی_از_سویه‌های_روشن_مردم_ایران
@Jaryaann
نکاتی تکان‌دهنده از بلایی که ادبیات دفاع مقدس بر سرمان آورده است

جوان‌تر که بودم از جنگ نمی‌ترسیدم و حتی مشتاق بودم که دوباره جنگی شکل بگیرد. ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری در مسیری که انتهایش به بهشت ختم می‌شود. در این ادبیات به جای جنگ از عبارت دفاع مقدس استفاده می‌شود؛ چون «واژه‌‌ی دفاع فاقد صراحت و خشونت و زنندگی جنگ است.»
بعدها که پرسش‌های کودکی‌ام مرا به تحقیق بیشتر در جنگ کشاند و با سیاهی‌ها، ویرانی‌ها و تلخی‌های جنگ آشنا شدم دریافتم «یکی از مشخصه‌های اساسی ادبیات همانا مخفی کردن اسراری است که امکان دارد هرگز برملا نشوند.»
دیدم چگونه عملیات‌های پرتلفات و خسارت‌بار همچون پیروزی‌های بزرگ در ذهنم جا گرفته است و دریافتم این ادبیات کلمات و ترکیب‌های تازه و معانیِ متفاوتی دارد؛ «برای مثال در ادبیات دفاع مقدس، شکست و سازش و مصالحه وجود و وجاهت ندارد.»
بعد که مطالعات تخصصی را در حوزه‌ی جنگ پیگیری کردم دریافتم چه مقدار اطلاعات متناقض و اشتباه در کتاب‌های ادبیات وجود دارد و بعدتر بود که فهمیدم:‌ «وظیفه‌ی ادبیات ارائه و بیان حالت‌ها و کیفیت‌های عاطفی است... ادبیات ربطی به واقعیت ندارد و راست و دروغ بودن در آن بی‌معناست. ادبیات نمی‌خواهد گزارشگر وقایع، راست یا دروغ یا حق و باطل باشد، تفاوت علم و ادبیات در اینجاست.»
به‌تدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناک‌ترین رویدادها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفه‌ها بوده؛ «هرگاه عواطفِ برخاسته از شعورِ نیم‌آگاه و آگاه از دری وارد شوند، اندیشه و خردِ آگاه از دری دیگر خارج می‌شود.» دیدم که مشتاق بودن برای جنگی دوباره چقدر نامعقول است و «ادبیات می‌تواند هرچیزی را که معقول می‌نموده نامعقول کند، از آن فراتر رود، آن را به گونه‌ای متحول کند که مشروعیت و کفایت آن را در معرض تهدید قرار دهد.»
ادبیات دفاع مقدس شجاعت و نبردِ ستودنی رزمنده‌های عزیزِ ایرانی در خلیج‌فارس با آمریکایی‌ها در سال‌های پایانی جنگ را روایت می‌کرد اما چندان از صدها میلیون دلار خسارت عملیات‌های تلافی‌جویانه‌ی آمریکایی‌ها در نابودی سکوهای نفتی ایران سخن نمی‌گفت.
از برخی کاستی‌ها و اشتباهات عجیب در سال‌های جنگ احساس سرخوردگی به آدمی دست می‌دهد اما آثار ادبی برخی آرزوهای دست‌نیافته را دست‌یافته نشان می‌دهند و «سرخوردگی‌های حاصل از تجربه‌های عینی تاریخی» را از میان می‌برد و «با بی‌حس کردن عصب‌های آگاهی به تسکین درد کمک می‌کند.» و غلبه‌ی شناخت ادبی به‌تدریج «ضرورت و اهمیت شناخت خردورزانه درباره‌ی جنبه‌های متنوع این پدیده و ماهیت آن را نفی و مسیر آن را مسدود می‌کند یا ناموجه و ناممکن جلوه می‌دهد.»
اگر افراد به اشتباهات زمان جنگ پی ببرند به سوال‌هایی می‌رسند که پاسخ‌هایی سخت دارند پس «هر نظام فرهنگی برای حفظ بقا و گسترش خود نیاز دارد ادبیات خاص خود را پدید آورد و منتشر کند» و توسعه‌ی این ادبیات با هدف تاثیرِ بیشتر گذاشتن بر مخاطب به‌تدریج بیشتر از واقعیتِ رویداد فاصله می‌گیرد و به سمت تولید گزاره‌های «شبه‌اسطوره‌ای می‌رود.» و مهم‌تر از همه این‌که «آثار ادبی هنری همچون مانیفست یا بیانیه‌های سیاسی، وظیفه‌ی توجیه اهداف و برنامه‌های نظام حاکم یا جریان‌های سیاسی را بر عهده می‌گیرند. چندان که گویی اسبِ سواری سیاست را زین می‌کنند.»
آن‌چه موضوع را جدی‌تر می‌کند حمایت‌های فراوان از ادبیات خاص و محدودیت فراوان برای روایت‌های ضدجنگ است و این‌جاست که نهادهای پشتیبان ادبیات دفاع مقدس نقش مهمی به عهده می‌گیرند و ادبیات دفاع مقدس با گزینشِ بخش‌هایی از آنچه اتفاق افتاده است جنگ را روایت می‌کند و نتیجه‌ «گزینش و برجسته‌سازی برخی ابعاد و زوایا و به‌حاشیه‌رانی(از دید دور داشتن و انگاشتن) و حذف ابعاد و زوایای دیگر است.» این گزینش نشان‌دهنده‌ی موضع نهادهای پشتیبانِ تولید آن‌هاست.

حالا این روزها کاملا از جنگ می‌ترسم؛ حتی اگر انتهایش پیروزی باشد چون این پیروزی به قیمت فدا شدن و ویرانی بسیاری از زندگی‌هاست که شاید هیچ‌گاه فرصت بازسازی‌اش فراهم نشود اما می‌دانم که هنوز بسیاری از دریچه‌ی همین ادبیات دفاع مقدس جنگ را می‌فهمند و مشتاق جنگند.

- مقصود از ادبیات در این یادداشت، ادبیاتی است که اغلب در ایران به عنوان ادبیات دفاع مقدس شناخته می‌شود.

- جمله‌های درون گیومه از کتاب «پویه پایداری» نوشته‌‌ی استاد علیرضا کمری آمده است.

- این یاداشت را که ۵ سال قبل نوشتم از کتاب توقیف‌شده‌ی نکته‌های تاریخی است. فایل نکته‌های تاریخی را می‌توانید از پیام سنجاق‌شده در کانال دانلود کنید.

https://www.tgoop.com/jafarshiralinia
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از نحوه‌ُ رفتار فرد با انسان‌های دیگر( به‌ویژه با کودکان)، با حیوانات و با طبیعت می‌توان به اندازهُ مدنیّت او پی برد.

#هومن_پناهنده
@gashthaa
Forwarded from آسیمگی
در بسیاری از گفت‌وگوهای روزمره وقتی از علت انجام تخلف‌های کوچک—از اسراف در مصرف انرژی تا دور زدن قانون در رانندگی و فرار مالیاتی—می‌پرسیم و به‌آن نقد می‌کنیم پاسخ آشنایی می‌شنویم:

«وقتی دولت خودش فاسد و ناکارآمد است، چرا من باید رعایت کنم؟»

این استدلال ساده در نگاه اول شبیه نوعی کنش عدالت‌خواهانه به نظر می‌رسد؛ گویی شهروند با نافرمانی کوچک خود می‌خواهد فساد بزرگ‌تر را افشا کند.

اما در عمل اتفاقی دیگر می‌افتد: چرخه‌ی فساد از بالا به پایین تکثیر می‌شود و از پایین به بالا دوباره مشروعیت می‌گیرد.

آنچه در پسِ این منطق شکل می‌گیرد، وضعیت خطرناک بی‌تفاوتی اخلاقی است. یعنی جامعه به نقطه‌ای می‌رسد که هیچ کنش‌گری خود را در برابر رفتارهایش پاسخ‌گو نمی‌بیند، چون همواره مقیاسی بزرگ‌تر برای مقایسه وجود دارد:

«وقتی آن بالا غارت می‌کنند، اسراف من چه اهمیتی دارد؟» در این نقطه نه قانون جدی گرفته می‌شود و نه معیارهای اخلاقی؛ همه‌چیز به «نفع فوری» تقلیل می‌یابد.

جامعه‌ای که در آن بی‌تفاوتی اخلاقی فراگیر شود، دیگر نه امکان اصلاح نهادی دارد و نه ظرفیت همبستگی اجتماعی؛ زیرا هر کس منتظر است دیگری شروع کند و هیچ‌کس نمی‌خواهد نخستین گام را بردارد.

از این زاویه می‌توان گفت بی‌تفاوتی اخلاقی یکی از زمینه‌هایی‌ست که فساد ساختاری به آن نیاز دارد تا پایدار بماند.

قدرت سیاسیِ ناکارآمد نه تنها از تخلفات خرد زیان نمی‌بیند، بلکه از آنها تغذیه می‌کند: جامعه‌ای که درگیر رشوه‌های کوچک، قانون‌گریزی‌های روزمره و بی‌اعتمادی متقابل است، توان سازمان‌یابی علیه فساد بزرگ‌تر را از دست می‌دهد.

به بیان دیگر، بی‌تفاوتی اخلاقی شهروندان به‌جای آنکه شکافی در ساختار قدرت بیندازد، به‌طور ناخواسته کارکرد حفاظتی برای آن پیدا می‌کند.

در چنین وضعیتی، حتی حفظ حداقلیِ *حساسیت اخلاقی* و پایبندی به شکل‌هایی از *قانون‌گرایی روزمره* معنایی تازه پیدا می‌کند:

این‌ها نه صرفاً فضیلت فردی، بلکه شکلی از مقاومت در برابر فساد ساختاری‌اند. وقتی شهروندی در برابر وسوسه‌ی رشوه «نه» می‌گوید، یا هنگام رانندگی به قانون پایبند می‌ماند، او تنها یک عمل بی‌اهمیت انجام نداده، بلکه زنجیر بی‌تفاوتی اخلاقی را شکسته است. این رفتارها هسته‌های کوچک اعتمادی را می‌سازند که بدون آن هیچ تغییر نهادیِ پایداری ممکن نخواهد بود.

پرسش محوری اینجاست: در شرایطی که «بالا» آلوده است، چه چیزی می‌تواند «پایین» را از سقوط به ورطه‌ی بی‌تفاوتی اخلاقی باز دارد؟

پاسخ به این پرسش، صرفاً با نصیحت‌های اخلاقی حاصل نمی‌شود؛ بلکه نیازمند بازاندیشی جدی در نسبت ما با مسئولیت فردی و جمعی است—اینکه چگونه می‌توان بدون بازتولید فساد، همزمان بر ساختار فاسد شورید و در زندگی روزمره به هنجارهایی حداقلی وفادار ماند.


علی مسعودی | آسیمگی
گفت‌وگو با مارال لطيفی، پژوهشگر و نويسنده كتاب «‌پذيرش شكست: افت اقشار ميانی جامعه: نمونه تهران»

رانده‌شدگان از تهران
درباره تجربه رنج اجتماعی ناشی از تنزل در فضای اجتماعی-فيزيكی

محسن آزموده

فقيرتر شدن طبقه متوسط ايران در يك دهه اخير موضوعی است كه بسياري از اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و پژوهشگران علوم سياسی به اشكال مختلف به آن اشاره كرده‌اند و برای آن شواهدی برشمرده‌اند، مثل كاهش قدرت خريد اقشار ميانی، ناتوانی از پرداخت اجاره منزل، تغيير سبك زندگی ايشان، مهاجرت و‌... . مارال لطيفی، پژوهشگر علوم اجتماعی برای نشان دادن اين موضوع منظر و رويكردی جامعه‌شناختی اتخاذ كرده و سراغ تغيير و تحولات فضای فيزيكی و اجتماعی اقشار ميانی يا طبقه متوسط در بازه زمانی مذكور رفته. او در كتاب «پذيرش شكست: افت اقشار ميانی جامعه؛ نمونه تهران» از دستگاه مفهومی و نظری پير بورديو، جامعه‌شناس معاصر فرانسوی بهره گرفته و با شماری از تهرانی های طبقه متوسط صحبت و روايت‌های آنها را تحليل كرده تا آشكار سازد كه چرا و چگونه طبقه متوسط در تهران ناگزير از پذيرش شكست شد. با او به مناسبت انتشار اين كتاب گفت‌وگويی صورت داديم كه از نظر می گذرد:

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/237447/%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86
زمانی میرزا علی‌آقا شیرازی، نجل[پسر] مرحوم میرزای بزرگ خدمت آیت‌الله بروجردی آمده بود ایشان فرموده بود: در خانه‌هایتان بگردید و مکاتبات میرزا و ناصرالدین شاه را پیدا کنید. از قرار معلوم پس از جریان تنباکو، شاه به میرزا نوشته بود: «جناب مستطاب حجت‌الاسلام؛ حالا که ما حرف شما را در جریان تنباکو قبول کردیم، مملکت را هم بیایید خودتان اداره کنید.» میرزا در جواب ایشان نوشته بود: «خیر اعلیحضرت! کماکان شما شاه باشید و ما رعیت، لیکن اگر باز هم مطلب خلافی بروز کند ما هستیم، ما ناظر هستیم.» آنگاه آقای بروجردی فرمودند: شاه از خدا می‌خواست که میرزا قبول کند، شش ماه نمی‌کشید که آبروی روحانیت و دین می‌رفت.


از خاطرات محمدعلی گرامی

#متفرقه
2025/10/13 22:03:55
Back to Top
HTML Embed Code: