Telegram Web
۱۲. با پول پاشی و یکه تازی همه جا را به لجن کشیدند.
همه جا را…
اخلاق را!
امکان رقابت سالم بین گروه‌های سیاسی را!
محیط زیست را!
سمن‌ها و ان جی او ها را!
مساجد و هیئات و منبری‌ها و مداح‌ها را!
اقتصاد را!
خیریه‌ها را!
مطالبه گری را و …
و هزار جای دیگری که ورود کردند و شد آنچه شد.
۱۳. با چند هزار میلیارد پول که دست‌شان بود یکی از مهمترین گندهای شان همین فضای مجازی‌ است که به اسم تبیین و روشنگری و بصیرت افزایی ساختند.
رسما لشکر فحاش بسیج کردند و اکانت دخترانه ساختند که جنگ نرم کنند و کانال‌های فیک ساختند برای لجن پراکنی و تسویه حساب با جریان‌های سیاسی.
۱۴. الغرض من این روزها خیلی به این عمر از دست رفته حسرت می‌خورم!
این ویدئوها و آدم‌های تو خالی که از پس پرده بیرون آمده‌اند را هم که می‌بینم حسرتم دو چندان می‌شود.
نه به عمر خودم بلکه به عمر و پول و سرمایه انسانی‌ این مملکت که چند دهه بخشی از مقدراتش دست امثال اینها بود.
Forwarded from کانال خبری پارسینه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حتی یک جاسوس افغانستانی هم نداشتیم

🔺منان رئیسی، نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی می‌گوید بر اساس اطلاعات موثق، در میان جاسوسان اسرائیل حتی یک مهاجر افغانستانی هم نداریم.
📌 @parsine
Forwarded from سخنشاهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ای که تهی بود بسته خواهد شد

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده در گذر دیده

منم که نانی اگر داشتم از آجر بود
و سفره‌ام که نبود از گرسنگی پر بود

به هرچه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها نشان دست من است

اگر به لطف و اگر قهر می‌شناسندم
تمام مردم این شهر می‌شناسندم

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ام که تهی بود بسته خواهد شد

شکسته می‌گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی‌شمار شما

تمام آنچه ندارم نهاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت

#محمد_کاظم_کاظمی
Forwarded from سَنْگ و سُخَن
«مشاجره‌ی خوب»
——
دیشب در جمعی حرف «گفتگو» شد و روش درست تبادل‌نظر. این بار اول نبود و کسانی که من را می‌شناسند می‌دانند که در پنج شش سال گذشته یکی از مشغولیت‌های ذهنی و عملی‌ام همین «گفتگو و بحث» بوده است. دیشب برای بار چندم به مقاله‌ای اشاره کرده‌ام که چهار سال پیش ترجمه کردم و در شماره ۷۵ اندیشه‌پویا چاپ شد. مقاله‌ای خواندنی و آموزنده که برای شهروند جامعه‌ای دموکراتیک بودن و اصلاً برای موفقیت و سعادت هر گروهی از انسان‌ها لازم است. در ادامه بخشی منتخب از آن را می‌خوانید و فایل پی‌دی‌اف مقاله را هم اینجا می‌گذارم.
——
انسان‌ها به‌صورت غریزی از احتمالِ برخطابودن بیزارند. ما یک فرضیه را برمی‌داریم، واقعیت را حول آن تفسیر می‌کنیم و دودستی به عقایدمان می‌چسبیم حتی وقتی با شواهدی مواجه می‌شویم که آنها را رد می‌کنند. اگر معتقد باشیم که دنیا دارد با سر به قعر جهنم سقوط می‌کند، اخبار بد را سر دست می‌گیریم و از خوب‌ها درمی‌گذریم. وقتی به این باور رسیده باشیم که قدم گذاشتن انسان بر ماه حقه‌بازی بوده، در یوتیوب ویدئوهایی را می‌بینیم که با ما هم‌عقیده‌اند و برای هر مدرکی که این بین ببینیم و بر خلاف عقیده‌مان باشد بهانه می‌تراشیم.
نه دانش و نه هوش انسان نمی‌تواند جلوی سوگیری تأییدطلبانه را بگیرند. در واقع، انسان‌های باهوش و بادانش نشان داده‌اند که بیشتر در معرض آن قرار دارند، زیرا بهتر می‌توانند دلایلی را بیابند که مؤید باورهای قبلی‌شان باشد، و به دیدگاه‌های غلط خود اطمینان بیشتری دارند.
...
سوگیری تأییدطلبانه به‌نظر یکی از بزرگترین مشکلات نوع بشر می‌آید زیرا ما را وامی‌دارد که در رابطه با ماهیت جهان خودمان را گول بزنیم. باعث می‌شود راحت‌تر اسیر دروغ‌های کسانی شویم که چیزهایی را می‌گویند که از قبل آماده‌ی باورکردنشان هستیم.
...
اینجا پرسشی دشوار به ذهن‌مان خطور می‌کند. قابلیت تعقل قرار بود ویژگی برتر انسان باشد، چیزی که ما را از دیگر حیوانات متمایز می‌کند. پس چرا تکاملْ وسیله‌ای چنین معیوب را در ما ایجاد کرده است که اگر از فروشگاهی خریده بودیم حتماً پسش می‌دادیم؟ دو تن از روانشناسان تکاملی فرانسوی به نام‌های هوگو مرسی‌یر و دن اسپربر پاسخی جالب‌توجه به این پرسش داده‌اند. آنان می‌گویند اگر قابلیت تعقل چندان کمکی به فرد فردِ ما در رسیدن به حقیقت نمی‌کند به این دلیل است که کار آن حقیقت‌یابی نیست. بلکه، خرد انسان تکامل پیدا کرد چون کمک‌مان می‌کند بهتر بحث کنیم.
...
اسپربر و مرسی‌یر استدلال می‌کنند که از منظر تعامل‌گرایانه سوگیری تأییدطلبانه درواقع ویژگی ادراک انسان است نه عیب آن. این ویژگی با واداشتن افراد به تولید اطلاعات جدید و استدلال‌های جدید، مشارکت هر فرد در گروه را به حداکثر می‌رساند. فکر کنید وقتی کسی با شما مخالفت کند چه اتفاقی می‌افتد. برانگیخته می‌شوید تا به همه‌ی دلایلی که برای درستی حرف شما و اشتباه‌بودن طرف مقابل وجود دارد بیندیشید. به‌ویژه اگر موضوعی باشد که برایتان مهم است. شاید این کار را از روی خودخواهی یا دلایل عاطفی انجام دهید –تا خودتان را توجیه کنید یا نشان دهید چقدر باهوشید. بااین‌حال، دارید به گروه کمک می‌کنید که نقطه‌نظرهای مختلفی به مسئله ایجاد کند و بعد قوی‌ترین استدلال را برگزیند. وقتی شما نظرات خود و من نظرات خودم را وسط بگذارم، و هر دو تمام توانمان را به خرج دهیم که بهترین استدلال‌مان را ارائه دهیم، پاسخ‌هایی که ظاهر می‌شوند قویترین پاسخ‌ها خواهند بود زیرا بین پتک و سندان مخالفت ما شکل گرفته و محکم شده‌اند.
...
بحث آزادانه و باتمام‌وجود می‌تواند هوش جمعی گروه را زیاد ‌کند ولی ترکیب شیمیایی مخالفت ذاتاً ترکیبی ناپایدار است. هر لحظه ممکن است بترکد و به نزاعی متخاصمانه تبدیل شود یا دود شود و به هوا برود. حق‌به‌جانب حرف‌زدن ممکن است به پرخاشگری برسد، اعتقاد راسخ می‌تواند به کله‌شقی تبدیل شود و میل به مشارکت جای خود را به اشتیاقِ گله‌وار رفتار کردن بدهد.

@sang_o_sokhan
Forwarded from سَنْگ و سُخَن
مشاجره‌ خوب.pdf
351.7 KB
نویسنده: لن لزلی (نشریه‌ی ایان)
مترجم: آیدین رشیدی (مجله‌ی اندیشه‌پویا)

@sang_o_sokhan
Forwarded from جامعه نو
#یادداشت_مهمان

🏷 کیخسرو و امام منصوب: ابرمرد و حکمرانی تا هنگام مرگ


🖊 امیرحسین علینقی | تحلیل‌گر حقوق اساسی:
کنون، جان و دل زین سرای سپنج
بکندم، سرآوردم این درد و رنج
کنون، هر چه جستم همه یافتم
ز تخت کی‌ای روی بر تافتم / فردوسی


۱. در یک تقسیم فراگیر، نظریه‌های مربوط به حاکمیت را می‌توان در دو گروه عمده طبقه‌بندی کرد. در نظریه‌هایی که از لحاظ تاریخی قدمت بیشتری دارد، گروه‌هایی بر آنند که حق حاکمت در اختیار «بعضی از انسان»هاست و این بعضی‌ها بر اساس برخی خصائص و مزایای شخصی یا خداداد و یا اکتسابی، دارای حق حاکمیت‌اند، و از لحاظ سیاسی می‌توانند در مصدر حکمرانی جامعه سیاسی گیرند. این نظریه‌ها انسان‌ها را به گروههای اجتماعی متفاوت و نابرابر تقسیم کرده و به این انسان‌های برگزیده این اختیار و صلاحیت را می‌دهد تا نسبت به دیگر انسان‌ها اعمال حاکمیت نمایند. در این رویکرد می‌توان، به تفکیک، از طرفداران حاکمیت صاحبان فرّ ایزدی در اندیشه ایران قدیم، انسان‌ کامل در دیدگاه عارفان ایرانی، انسان-فلیسوف در تلقی افلاطون و یا ولی فقیه در انگاره برخی از فقهای متاخر، یاد کرد. این انسان‌های خاص که دارای حق حاکمیت هستند را می‌توان «ابرمردانی» نام نهاد که، به فراخور هر نظریه سیاسی، برتری‌هایی نسبت به عامه مردم و دیگر انسان‌ها دارند و همین برتری‌ها سرچشمه حق آنان در حکمرانی سیاسی است. در مقابل اما، می‌توان به نظریه قرارداد اشاره کرد که بر اساس آن و بر پایه برابری انسان‌ها، حق تعیین سرنوشت و یا حق حاکمیت، در اختیار تمامی انسان‌ها قرار دارد. از این زاویه، نظریه حاکمیت مردم ریشه در برابری ذاتی انسان‌ها دارد. اگر در جهان امروز، گرایش عمده بر آن است که بر برابری ذاتی انسان‌ها و حق حاکمیت انسان تاکید شود؛ با این وصف، در این بخش از جهان که ما زندگی می‌کنیم، هنوز که هنوز است، شعله‌های حاکمیت «برخی از انسان‌ها»، در بسیاری از نظریه‌ها و گرایش‌های فکری، آگاهانه یا حتی ناآگاهانه، زبانه می‌کشد.

۲. یکی از آثار نظریه حاکمیت، به طول دوره زمامداری حاکمان مربوط می‌شود. اگر هابز را، به علت پیچیدگی نظریه قراردادش نادیده بگیریم، می‌توان بر آن بود که، نظریه حق حاکمیت انسان و ابناء بشر در تعیین سرنوشت خویش، طول دوره زمامداری حاکمان را تابعی از خواست و اراده انسان‌های دارای حاکمیت می‌داند که مثلاً، در قوانین اساسی تجلی می‌یابد. لذا، می‌توان گفت که زمامداری حاکمان، بر اساس رویکرد حق حاکمیت انسان، سقفِ زمانیِ محدودی دارد که توسط مردم دارای حق حاکمیت، یعنی همین مردم عادی، تعیین و مشخص می‌شود. در مقابل، از آنجا که ابرمردان، صلاحیت‌های حکمرانی خویش را، نه از عموم مردم، بلکه از اوصاف و ویژگی‌هایی دریافت می‌کنند، که ربطی به عموم مردم ندارد؛ طول دوره زمامداری ایشان نیز، تابعی از تداوم همان صفات و ویژگی‌هاست، نه اراده مردم. لذا مادام که وصف انسان کامل، انسان دارای فرّ و یا فقیه عادل و یا فیلسوف بودن، بر حاکمی ثابت باشد، تنها در صورت خروج از کامل بودن، یا فرهمندی یا عدالت و یا فیلسوف بودن است که همای حکمرانی و تعیین سرنوشت از شانه شهریاران پرواز خواهد کرد. اما در اینجا نکته قابل توجه این است که تشخیص انسان کامل یا فرهمند یا عادل و یا فیلسوف، در اختیار عموم مردم، که اصالتاً فاقد صلاحیت‌اند، نیست. در نتیجه، این تنها حاکمان هستند که، به علت در اختیار داشتن منابع قدرت، «عملاً» واجد این توان‌اند تا خود را کامل، فرهمند، عادل و فلیسوف بدانند. این حلقه نظری، از زاویه طول دوره حکمرانی، به این نتیجه می‌انجامد که این حاکمان یا انسان‌های خاص، تنها زمانی که خود تشخیص دهند و یا از طریق حاکم دیگر، یا ملک‌الموت و یا مردم، به قهر، کنار گذارده شوند، بر مصدر کار باقی می‌مانند. در نتیجه، رویکرد حق حاکمیت بعضی از انسان‌ها، لاجرم، و از لحاظ عملی، پایانی برای دوره حکمرانی قائل نیست: حکمرانی تا هنگام مرگ و یا خروج از حکمرانی به قهر.

۳. یکی از آفات مهلک سیاست‌ورزی، که ارتباط وثیقی با طول دوره حکمرانی دارد...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno
Forwarded from زندگی روزانه (E. M.)
یا شانس و یا اقبال!

#داستان_سانسور_کتاب (۱)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی

شاید برای شما هم سوال شده باشد که چه‌طور است که فلان کتاب از فلان نویسنده‌ی مثلاً تجزیه‌طلب و پان‌فلانیست به‌راحتی از ارشاد مجوز گرفته ولی کتاب فلانی که به وطن‌دوستی مشهور است مجوز نگرفته یا بپرسید چه‌طور است که فلان دفتر شعری که ده‌ها شعر اروتیک و عبارات عریان دارد بارها منتشر شده ولی دفتر شعر  یک آدم خجالتی و خودسانسورگر مثلاً همین بابا که دارد این متن را می‌نویسد (دفتر شعر زبانِ دزدزده)، هم در دولت رئیسی و هم در دولت پزشکیان توی ارشاد گیر کرده و نتوانسته مجوز نشر بگیرد.
با این‌که سی سال است درگیر زجر و رنج سانسور کتاب‌هایم هستم، به شما می‌گویم که این سانسورها تابع هیچ دستور حکومتی نیست! شاید باور نکنید ولی واقعیت همین است. این‌که کتاب شما بتواند از زیر تیغ سانسور ارشاد جان به در ببرد و مجوز بگیرد یا نه، صرفاً به سلیقه و حس‌و‌حال شخصِ سانسورچی مربوط است وگرنه تا الان بر ما معلوم نشده که خود حکومت دستورات روشنی برای سانسور داشته باشد که اگر داشت آن را اعلام می‌کرد و تکلیف ما هم معلوم می‌شد. اگر چنین مرام‌نامه‌ای از طرف حکومت اعلام می‌شد خب مگر ما عقل‌مان کم است که کتابی را که می‌دانیم طبق قواعد مورد‌نظرشان قابل چاپ نیست، تالیف یا ترجمه کنیم؟
مساله‌ این است که این افراد هستند که در این موارد تصمیم می‌گیرند و شانس ماست که مشخص می‌کند کتاب ما گیر کدام سانسورچی بیفتد!
من خودم بارها در این زمینه شگفت‌زده شده‌ام. مثلاً کتاب دوازده‌به‌علاوه‌ی یک را که به ارشاد دادم، یک‌درصد هم خیال نمی‌کردم مجوز بگیرد ولی بدون حتی یک مورد سانسور، بلافاصله مجوزش آمد. اما کتاب دین عامیانه که خیال می‌کردم از نظر ارشاد بدون مشکل است، در دو دولت، مدت‌ها درگیر سانسور شد.

مثال شگفت‌انگیزتری می‌زنم. ما در #دانشنامه‌ی_جهان_اسلام چند مدخل درباره‌ی یهودیت داشتیم و قرار شد نشر کتاب مرجع آن‌ها را یک‌جا به‌صورت کتابی مستقل چاپ کند یعنی کتاب درباره‌ی یهود: بنی‌اسراییل، تورات، تلمود. کتاب را من آماده کردم و مقدمه‌ای کوتاه با امضای هرسه نویسنده بر آن نوشتم و ناشر آن را برای ارشاد احمدی‌نژاد فرستاد. مجوز کتاب منوط به حذف یک مقاله‌ی مفصل (مقاله‌ی فایفر) از کتاب شد. هر چه بالا رفتیم و بالاتر هم رفتیم، رئیس اداره‌ی سانسور حاضر به دادن مجوز نشد و درنهایت با حذف مقاله‌ی ترجمه‌شده‌ی فایفر (در کتاب این نام را به‌صورت پفایفر ضبط کرده‌اند)، ارشاد به این کتاب مجوز داد.
مدتی بعد، وقتی قرار شد کتاب به چاپ دوم برسد، به طرز عجیبی نظر اداره‌ی سانسور عوض شد! و این کتاب با حذف مقدمه‌ی من و جایگزینی آن با مقدمه‌ای از یکی دیگر از همکاران ارجمندم در این اثر و همچنین با بازگرداندن کامل مقاله‌ی فایفر به متن، مجوز نشر گرفت! یعنی تفاوت سلیقه‌ی شخصی سانسورچی چاپ اول با سانسورچی چاپ دوم تا این حد می‌توانست تعیین‌کننده باشد و بود.
@AndoneMila
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت!

در روایت اسلامی نقل است که برخی اعمال، عرش خدا را می لرزانند. مرگ این پیرمرد فلسطینی در صف دریافت کمک های غذایی، احتمالا نمونەای این چنین است.
پیرمرد خسته و گرسنه، درست در لحظەای کە نوبتش می شود، با رعشەهایی غم انگیز جان به جان آفرین می دهد.
تصور اینکه در 21 ماه گذشته چقدر و چند روز به غذای مکفی دسترسی داشته، سخت نیست.
همچنین این حقیقت که چند نفر از بستگان نزدیک و فرزندان و نوەهایش را در جنگ اخیر از دست داده است.
مصیبت بزرگ این است که تقدیر نهایی اش در جنگی رقم می خورد که کوچک ترین سهمی در برافروختن و ادامە دادنش نداشتە.

به زودی دومین سالگرد جنگ غزه و به عبارتی نسل کشی اسرائیل در آن فرا می رسد.
یک کشتار روزانەی آنلاین در منطقەای محصور و بسته و بدون هیچ تمایزی میان زنان و کودکان و غیرنظامیان و خبرنگاران و پزشکان با افراد مسلح.
در کنار ماشین کشتار، گرسنگی جمعی و قحطی مصنوعی هم هر روز تعداد زیادی را به کام مرگ می کشاند.

اینجا خاورمیانه است، زادگاه ادیان یکتاپرست یهود، مسیحیت و اسلام.
انجیل لوقا هشدار می دهد، مردی که شراب جدید را در خمرەهای قدیمی می ریزد، احتمالا غمگین می شود: شراب جدید خمرەها ها را شکستە و آنها را هدر می دهد.
این پند مسیحی حکایت امروز خاورمیانه است. بیش از یک قرن است که منطقه آزمایشگاه و آویزگاه انواع و اقسام اندیشەهای سیاسی و مکاتب فکری مدرن شده؛ لیبرالیسم، سوسیالیسم، اسلام سیاسی، بعثیسم، ناسیونالیسم، همه در قالب های کهنه و فضاهای انسان شناختی قبیله محور به بازتولید امر کهنه منجر می شوند.

گویی تاریخ غنی و سرشار از تنوع و تمدن خاورمیانه وبال گردن آن شده است. شاید هیچ جایی در جهان اینگونه اسیر خاطرەی جمعی و تاریخ قدیمی نیست.

پدران بنیادگذار اسرائیل که نسل نخست صهیونیست های سکولار و بعضا چپ گرا محسوب می شوند، نسبت به پوپولیست های دو آتشه و مذهبی امروز، جهان بینی های عقلانی تر و قابل  فهم تری داشتند.
پوپولیسم ملی گرا البته سکەی رایج سیاست امروز جهانست. اما بدبختی اینجاست که بدترین نسخەهای آن نصیب خاورمیانەی فلک زده شده است؛ بنیامین نتانیاهو و رجب طیب اردوغان در کنار فهرستی از مستبدان ریز و درشت دیگر!

جهان در آستانەی دگرگونی و تغییر در برداشت های سیاسی و توازن های ژئوپولتیک است.
گویی با شتاب به صد سال قبل و اروپای دهەی سی باز می گردد.
با وجود یک هیتلر و موسولینی جدید، حتما آیندەی خوبی در انتظار خاورمیانه نیست.
عنوان این یادداشت را از شاعر نامدار کرد استاد هژار گرفته ام که در شعری حماسی اینگونه از دست چرخ بدسگال روزگار می نالد.
احتمالا هژار هم آن را از قصیدەی معروف واعظ قزوینی گرفته است:
بر درگه خلق، بندگی ما را کشت
هر سو پی نان دوندگی ما را کشت
فارغ نشویم یکدم از فکر معاش
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت!

#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
If I take death into my life, acknowledge it, and face it squarely, I will free myself from the anxiety of death and the pettiness of life - and only then will I be free to become myself.

-Martin Heidegger
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ بحران درس‌آموز آب

🖊️جواد کاشی

ماه و خورشید و فلک در کار افتاده‌اند تا مردم و حاکمان‌شان در این دیار بفهمند سیاست قلمرو عمومی است به شرط مشارکت عموم همه چیز در معنای فضیلت‌مندانه آن سیاسی خواهد شد. نه حاکمان باید خیال کنند گله‌داری می‌کنند نه مردم در این خیال باشند که دریافت کننده صرف خدمات از سوی نظام سیاسی‌اند.
در فقدان سیاست فضیلت‌مندانه، زندگی در یک جنون جمعی می‌گذرد، خرد جمعی تنها به شرط سیاست فضیلت‌مندانه وجود پیدا خواهد کرد.
نظام پهلوی و نظام جمهوری اسلامی هر دو در مدیریت ارواح مردمان ناکام شدند. روزی روزگاری از راه رسید که خود را با بخش بزرگی از مردم و مردمان را با خود بیگانه یافتند. آنچه امروز را متمایز می‌کند ناتوانی از مدیریت بدن‌های مردم است. آب بهتر از هر چیز دیگری اثبات می‌کند مدیریت بدن‌های مردم نیز از توان نظام خارج شده است.
از منظر سیاسی در نقطه عطف مبارکی زندگی می‌کنیم.
نظام همیشه می‌خواست مردم گرد شمع وجودش جمع شوند و به آن قوت قلب دهند. برای نخستین بار است که نظام مردم را پراکنده از گرداگرد خود می‌خواهد. تمهیداتی فراهم می‌کند مردم تهران را ترک کنند تا از بار تامین آب و برق کاسته شود. این کار معنایی جز آن ندارد که حکومت به جای آنکه در قلمرو زندگی مردم پیشروی مدام کند، عقب نشینی می‌کند. هر چه مردم کمتر و پراکنده‌تر باشند، اعمال حاکمیت ساده‌تر می‌شود.
تک تک مردم ایران خردمندند، اما بحران آب ثابت می‌کند در زندگی جمعی‌شان دست به گریبان یک جنون جمعی بوده‌اند و هستند. در این جنون جمعی هم مردم و هم حکومت ایفای نقش کرده‌اند.
اگر مردم در مصرف آب تنها به خود و منافع کوتاه مدت خود اندیشیده‌اند، به خاطر فقدان درکی عمومی از امر عمومی است. اما برای آنکه درکی از امر عمومی داشته باشند باید یکدیگر را در یک میدان عمومی ملاقات می‌کردند و کثرت و تنوع و فراوانی وجود دیگران را تصدیق می‌کردند. از آلام و کاستی‌های جمعی‌شان آگاه می‌شدند و تصمیماتی برای کاستن از بار آن می‌کردند. همان کار که امروز همسایگان در جلسات ماهانه در آپارتمان‌های خود می‌کنند. حکومت شانی جز آن نداشت که صلاح دید عمومی را اجرا کند. این همان سیاست به معنای فضیلت‌مندانه آن است.
مردم به حسب شعور جمعی درکی از آلام جمعی‌شان نداشته‌اند و نقشی هم در کاستن آن نکرده‌اند. حکومت هم نسبتی با آلام واقعی مردم نداشته است. با توجه به موقعیت مالی و قدرت فراوانش، بلندپروازی‌هایی کرده که ربطی به مسائل واقعی مردم نداشته است.
بحران آب خطرناک‌ترین و در عین حال درس‌آموزترین پدیده در عرصه سیاسی ماست. به مراتب بیش از خطر جنگ چشم‌اندازهای زندگی جمعی را تیره کرده است. اگر راهی برای خروج از این بحران متصور باشد، احیای سیاست فضیلت‌مندانه با گشودن میدان حیات متکثر اجتماعی و سیاسی است.
متواضع شدن حکومت، اعتراف به ناتوانی‌ها و کاستی‌های پیشین، تلاش برای جلب اعتماد مردم، عقب نشینی از مواضع پیشین و آمادگی برای عقد قرارداد تازه برای زندگی جمعی راه‌کارهای خروج از بحران‌های امروز است.


🆔@tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
♦️وانهادن آرمان

🖊️ علی مسعودی

در جامعه ای که قطبی شده و لبریز از سوءظن است، اگر از حقوق یک کارگر افغانستانی بگویی، متهم میشوی که درد بیکاری هموطنان خود را ندیده ای. اگر از کودکان غزه حرف بزنی، به بی توجهی نسبت به فقر کودکان ایران محکوم می‌شوی. و اگر به دفاع از یک معترض ایرانی بپردازی، گفته می‌شود این صداها «با دشمن هماهنگ» است.

در همه این واکنشها یک خطای عمیق مشترک وجود دارد: چون گروهی از یک آرمان یا حقیقت سوءاستفاده می‌کنند، آن آرمان به کلی بی اعتبار دانسته می‌شود.

بله، آنجا که دروغ لباس حقیقت بپوشد تشخیص سخت میشود. اما پاسخ ما به این دشواری، نباید انکار حقیقت باشد.

وقتی مفاهیمی مثل آزادی، عدالت یا همدلی دستاویز قدرت یا تبلیغات می‌شوند، بعضی ترجیح می‌دهند خودِ این مفاهیم را کنار بگذارند. گویی برای رسوا کردن دروغگویان، باید به اصل آرمان هم پشت کرد.

اما این یک خطای پرهزینه است.
اگر دروغگویان با نقاب اخلاق می‌آیند، باید نقاب را برداشت، نه صورت اخلاق را درهم شکست. اگر همدلی دستمایه تزویر شده، باید تزویر را افشا کرد نه همدلی را انکار.

بسیاری از آنچه در زبان قدرت تکرار میشود، صورتهای تحریف شده مفاهیم شریف انسانی است. اما این ما هستیم که نباید اجازه دهیم ریاکاری، چشم ما را بر حقانیت آن مفاهیم ببندد. باید حساب حقیقت را از مدعی‌اش جدا کرد.

رهایی، نه در ترک ارزشها، که در بازپسگیری آنهاست.
ما با افشاگری و رویکرد نقادانه باید کاری کنیم که اخلاق از انحصار بلندگوهای قدرت خارج شود. وگرنه، به جای نقد قدرت، اخلاق را حذف خواهیم کرد. و این دقیقاً همان چیزیست که قدرت میخواهد.

اگر کسی از شعار زن زندگی آزادی برای مقاصد شخصی یا سیاسی بهره برداری می‌کند، باید همان فرد یا جریان را نقد کرد، نه اینکه کل این خواست تاریخی را زیر سؤال برد.
اگر گروهی به نام غزه و آرمان فلسطین، تبعیضهای اجتماعی ناعادلانه یا سیاستهای غلط خود را توجیه می‌کنند، باید همان رفتارها را افشا کرد، نه اینکه اصل فاجعه را انکار کرد یا همدلی را کنار گذاشت.

فراموش نکنیم:
همه آرمانها ممکن است دستمایه سوءاستفاده شوند، اما راه حل، کنار گذاشتنشان نیست.
ما باید آرمانها را بشناسیم، نقدشان کنیم، مراقبشان باشیم، و با نیروی عقل، آنها را از دام تحریف نجات دهیم
.

🆔@tahkimmelat
Forwarded from KAZA Visual
"صیانت!" | اثر دل همبر

بیشتر ببینید:‏
@karimzadehstudio
Forwarded from نشر هرمس (نشر هرمس)
🔺 چاپ اول کتاب «جهان‌های صدق: فلسفۀ معرفت» منتشر شد


📚 کتاب: #جهان‌های_صدق_فلسفه_معرفت
🖊 نویسنده: #ایزرائیل_شفلر
🖊 مترجم: #شیرزاد_گلشاهی_کریم
🖊 ویراستار: #هومن_پناهنده


🔹 چاپ اول
◽️رقعی، جلد شومیز، ۲۱۶ صفحه
🔹قیمت: ۳۲۱ هزار تومان


برشی از متن:

آنچه را معمولاً می‌‏توان به طور دقیق توجیه کرد اعمال، حرکات از روی قصد، الگوهای عمل قابل مهار، و بخش‌‏هایی از رفتارمان است که ما مسئول آن هستیم. در حقیقت توجیه در مورد چیزی که کسی مسئول آن نیست صدق نمی‌‏کند حال آنکه مسئول چیزی بودن دقیقاً یعنی مواجه بودن با درخواست توجیه برای آن چیز. از آنجا که آنچه دقیقاً مسئول آن هستیم رفتار قابل مهار ما است، بنابراین آنچه از ما خواسته می‌‏شود توجیه چنین رفتاری است. استثنای ظاهری در مورد توجیه گزاره‌‏های معرفتی تنها در صورتی استثنای واقعی است که معرفت را از عمل جدا کنیم و انکار کنیم که باور، تأیید، و تصدیقِ مدعا نوعی رفتارِ از قصد است که ما مسئول آن هستیم. در واقع معلوم می‌‏شود که بررسیِ توجیهِ باورهای معرفتی یا بررسی تأیید یا بررسی پذیرش یک جمله، در همۀ موردهای توجیه مایۀ روشنگری است.


دربارهٔ کتاب:

کتاب حاضر نگاهی فلسفی است به زبان، معنا، صدق، اخلاق، اعمال و رفتار انسان. در این فلسفه با مدد جستن از روش پراگماتیسم تحلیلی به زبان به‌‏عنوان رهیافتی به صدق و واقعیت‌‏ها نگریسته می‌‏شود. زبان نماد اندیشه است و البته مقدم بر آن. نویسنده نشان می‌‏دهد که چگونه است که شکل‌‏گیری معرفت بر مبنای گزاره‌‏های پایه و بدیهی نیست، بلکه ما از دل یک نظام معرفتی شروع به تفکر می‌‏کنیم و هیچ‌‏گاه تفکرات ما از صفر آغاز نمی‌‏شود. در این رویکرد آغازِ اندیشه از شک، آنچنان که دکارت تصور می‌‏کرد، نفی می‌‏شود و نشان داده می‌‏شود که معرفت‌‏های ما چگونه به‌صورت یک نظام کلی در دل گزاره‌‏های غیریقینی و غیرواضح سروسامان می‌‏یابند. و هیچ امری هیچ‌‏گاه برای همیشه بدیهی و ثابت و مصون از خطا نیست.
در این کتاب نشان داده می‌‏شود که چگونه داوری‌‏های پوزیتیویستی و مبناگرا در فلسفۀ مبتنی بر پراگماتیسم تحلیلی رنگ می‌‏بازند و مورد تجدید نظر قرار می‌‏گیرند.
ایزرائیل شفلر در مقدمۀ کتاب به‌صراحت رویکرد خود به موضوعات مورد بحث را پراگماتیستی - تحلیلی می‌‏داند و خواننده پس از خواندن کتاب درخواهد یافت که این رویکرد دیدگاه فلسفیِ بدیعی است که از دل نفی فلسفه‌های پوزیتیویستی و کنار گذاشتن مبناگروی مبتنی بر بدیهیات سر برآورده است.


#نشر_هرمس
#بخوان_که_زندگی_کنی
#چاپ_اول


@hermesspublication
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این رفح، جنوب غزه، صحنه های آخرالزمانی..!

@Saberinfa
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ بحران و محافظه‌کاری

🖊️
علی‌رضا علوی‌تبار /وب‌سایت مشق نو


📌نوشتار پیش رو چه می‌گوید؟


کشور ما با مجموعه‌ای از مسائل پیچیده و مزمن روبه‌روست؛ مسائلی که برخی به مرز بحران رسیده‌اند. علوی‌تبار در این یادداشت تأکید می‌کند که محافظه‌کاری و پایبندی به وضع موجود، نمی‌تواند پاسخ‌گوی چنین وضعیتی باشد. او معتقد است برای عبور از این شرایط، ابتدا باید به چرایی و چگونگی شکل‌گیری این مشکلات پرداخت و سپس با نگاهی علمی و میهن‌دوستانه به‌دنبال راه‌حل بود.

او سه سطح از تحلیل را پیشنهاد می‌دهد: در سطح اول، ناکارآمدی‌ها به مدیران و مسئولان نسبت داده می‌شود؛ از جمله ضعف دانش، نگاه‌های ایدئولوژیک، و رویکردهای بسته و قبیله‌ای. در سطح دوم، مشکل اصلی، تداوم راهبردها و سیاست‌هایی دانسته می‌شود که با وجود ناکارآمدی، همچنان تکرار می‌شوند. اما در سطح سوم، ریشه چالش‌ها در ساختار قدرت و نسبت اختیار و مسئولیت بررسی می‌شود.

در چنین شرایطی برخی با نگاه‌ ریشه‌نگر بر اصلاح ساختار حقیقی قدرت تأکید می‌ورزند و شماری دیگر از تغییر ساختارهای حقوقی مانند قانون اساسی سخن می‌گوید. حال آ‌نکه در هر حال، هدف، ایجاد توازن در قدرت و فراهم‌سازی زمینه‌ای برای تصمیم‌گیری بهتر و کارآمدتر است.

در پایان، علوی‌تبار پیشنهادهایی عملی و سنجش‌پذیر ارائه می‌کند: واگذاری کامل سیاست خارجی به وزارت خارجه، تمهید سیاست‌ خارجی تأمین‌کننده منافع ملی، بازخوانی و بازآرایی نگاه ایران به مسئله فلسطین و راه‌حل‌های آن، و تقویت قوه بازدارندگی با تأکید بر چند عنصر کلیدی از جمله تأمین «سخت‌افزارهای جدید و پیشرفته»، تخصصی‌شدن، و تقویت میهن‌دوستیِ شهروند‌محور.

از نگاه او، عبور از بحران‌ها نیازمند تغییر در نگاه‌ها و رویه‌هاست، نه صرفاً تکرار آنچه تاکنون بوده.

متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید
mashghenow.com/?p=6268


🆔@tahkimmelat
Forwarded from شال‌تله (عباس زندباف نشاط)
داریوش آشوری:
بارها رفتم ایران و آمدم. به من کاری نداشتند. چون من این جا که بودم با هیچ کدام از این گروه‌های سیاسی فعالیتی نمی‌کردم و کاری نداشتم. حتی آمدند به سراغ من مثلاً از دم و دستگاه بختیار و از مجاهدین که خلاصه بیا و امکاناتی است. خلاصه حاضر بودند پولی چیزی بدهند که بریم بپیوندیم ولی من هیچ وقت این کار را نکردم. علی رغم این که خیلی از لحاظ مالی در تنگنا بودم.... البته از آن جا هم آمدند سراغ من. حتی حداد عادل مثلاً نامه نوشت برای من که بروم با فرهنگستان مثلاً همکاری کنم. ولی من دل ندادم به این چیزها. می‌دانستم بروم آن جا، آن فضا مرا خیلی آزار خواهد داد.
راهی برای قوی کردن ایران وجود دارد؟ شکست امنیتی، فساد ساختاری و…
سعید لیلاز
🎙فایل صوتی هفتصد و بیست و چهارمین اپیزود رادیو جدال منتشر شد.

📣 #اپیزود ۷۲۴: راهی برای قوی کردن ایران وجود دارد؟ شکست امنیتی، فساد ساختاری و جنگ قدرت

🔹 گفتگو با سعید #لیلاز

📆 ششم مرداد ماه ۱۴۰۴

⏱️ مدت زمان: ۱۲۵ دقیقه
2025/10/15 22:32:53
Back to Top
HTML Embed Code: