tgoop.com/fl_sisi/1029
Last Update:
تناقض این است: انسان جهان را همانطور که هست رد میکند، بدون اینکه ضرورت فرار از آن را بپذیرد. در واقع، انسانها به جهان چسبیدهاند و اکثریت به هیچ وجه نمیخواهند آن را ترک کنند. برخلاف همیشه خواستن فراموشی آن، آنها برعکس از اینکه نتوانند آن را کاملاً در اختیار بگیرند رنج میبرند، شهروندانی غریبه از جهان، تبعید شده از سرزمین خودشان. به جز لحظات روشن از تکمیل، تمام واقعیت برای آنها ناقص است. اعمالشان از دستشان میرود به شکل اعمال دیگر، در قیافههای غیرمنتظره به آنها باز میگردند تا آنها را قضاوت کنند و مانند آبی که تانتالوس آرزوی نوشیدن آن را داشت، به درون حفرهای هنوز کشف نشده ناپدید میشوند. برای دانستن محل آن حفره، برای کنترل مسیر رودخانه، برای درک زندگی، در نهایت، به عنوان سرنوشت—اینها آرزوهای واقعی آنهاست. اما این دیدگاه که حداقل در قلمرو آگاهی آنها را با خودشان آشتی میدهد، تنها میتواند ظاهر شود، اگر هرگز ظاهر شود، در لحظه فراری که مرگ است، که در آن همه چیز کامل میشود. برای اینکه فقط یکبار در جهان وجود داشته باشی، لازم است که دیگر هیچگاه وجود نداشته باشی.
شورشی
#آلبر_کامو
BY اندیشه | taraneh.T
Share with your friend now:
tgoop.com/fl_sisi/1029