tgoop.com/fl_sisi/1026
Create:
Last Update:
Last Update:
روشنگری، که در وسیعترین معنای خود به عنوان پیشرفت اندیشه درک میشود، همواره هدفش رهایی انسانها از ترس و قرار دادن آنها بهعنوان اربابان سرنوشتشان بوده است. با این حال، زمین کاملاً روشنگر یافته با فاجعهای پیروزمندانه میدرخشد.این اولین سطور فصل یک ایده اصلی کتاب دیالکتیک روشنگری را بیان میکند. تئودور آدورنو و مارکس هورکهایمر در این فصل ادعا میکنند که خرد روشنگری بهشدت با سلطه بر طبیعت و انسانها گره خورده است. روشنگری با هدف دستهبندی و کنترل جهان از طریق عقلانیت علمی، در نهایت سیستمهای سختگیرانهای ایجاد کرد که فردیت و تفکر انتقادی را سرکوب میکنند. همچنین در این فصل، ایدهی تضاد میان عقلانیت روشنگری و اسطوره به چالش کشیده میکشد. از نظر نویسندگان خود عقل به نوعی اسطورهی جدید تبدیل شده است—اسطورهای که اقتدار خود را بهصورت دگماتیک اعمال میکند، درست مانند باورهای تعصبی و خرافی گذشته.
نویسندگان مفهوم عقلانیت ابزاری را معرفی میکنند، که در آن عقل به ابزاری برای کارایی و کنترل کاهش مییابد. بدین معنی که این نوع عقلانیت، پیشرفت فنی را بر تأمل اخلاقی یا فلسفی اولویت میدهد و در نهایت به غیرانسانیسازی منجر میشود. از نظر نویسندگان شکستهای تفکر روشنگری با ظهور فاشیسم، سرمایهداری و فرهنگ تودهای ظهور پیدا میکند. از نظر آنها سیستمهای تمامیت خواهی مثل نازیسم نه انحرافی از روشنگری، بلکه نتیجهی منطقی آن هستند، زیرا بر همان ساختارهای کنترل و استانداردسازی تکیه دارند. روشنگری دچار خودویرانگری میشود. بهجای دستیابی به آزادی، جستجوی دانش مطلق و کنترل در روشنگری به شکلهای جدیدی از سرکوب منجر شده است، جایی که افراد در چارچوب سیستمهای بوروکراتیک و سرمایهداری به موجوداتی منفعل و سازگار تبدیل میشوند.
#تئودور_آدورنو #مارکس_هورکهایمر
BY اندیشه | taraneh.T
Share with your friend now:
tgoop.com/fl_sisi/1026