Telegram Web
خوشبختی را تعقیب نکنید
و در جدال برای رسیدن به
خوشبختی نباشید
زندگی را زندگی کنید
خوشبختی، پاداشِ
مهربانی و گذشت شماست...
👍8
و باید که حواست جمع باشه که‌اگه یک‌روز کنارت پُر
شد از انسانهایی‌رنگارنگ و جدید، اصلا نباید
آنهایی‌ را که در روزهایی‌ دردناک کنار تو بودند، اصلاً
از یاد برده نشوند، "در روزهایی‌که خوشحالید و یک"
روحیه‌بالایی‌دارید "یاد آنها باید برقرار باشه"
👌91
و تروما، تنها آسیبِ اتفاق‌هایی‌، تلخ نیست
گاهی‌دردِ یک اتفاقی‌قشنگ است که
قرار بوده در زندگی‌رخ بده ولی‌، اصلاً ابداً
رخ نداده است و"واقعاً، دردناک است یک"
آرزوهایی‌ قشنگ درونِت باشه و یک

دوره زمانی‌با آنها زندگی‌ بکنی، ولی نشه و
حسرت و دردهایی‌ "رو می‌شه. که، آسیب"
و دردهایی‌درونی‌به انسان‌وارد بشه
اینها خیلی‌بی‌عدالتیه و دردناک
دردهایی‌که خوب نمی‌شه
👍5
منصف باشیم. اگر از شگفت‌انگیز بودنِ بی‌اندازه‌ی هواپیما که با آن جثه‌ی خرکی در هوا پرواز می‌کند و مزه‌ی درخشانِ قرمه‌سبزی که از ترکیب چند نوع سبزی بی‌ربط به آن می‌رسیم، صرف‌نظر کنیم، ادامه دادن آدمیزاد به زندگی خودش عجیب‌ترین پدیده‌است. این‌که به طور کلی آدم در هر شرایطی بالاخره صبح از رختخواب می‌آید بیرون و به فعل ادامه‌دادن، ادامه می‌دهد. پس بعد از هواپیما و قرمه‌سبزی، این «ادامه دادن» است که موجب شگفتی است. البته این حرف من نیست و حرف رفیقم است. عطی. یک معلم یوگای کار کشته که تقریبا عضلات تمام مردم شهرشان را مورد عنایت قرار داده و کشسانی آن‌ها را دو برابر کرده است. این‌قدر خبره و چیره‌دست. برایم گفت که یک شاگرد دارد که از چند وقت پیش ترک کلاس کرده است. یک زن مسن که سهمش از فک و فامیل و آشنا فقط شوهرش است. شوهرش هم مثل عطارد، دور این خورشیدِ مسن می‌چرخیده. از آن‌جایی که خورشید ستاره است و تنها وظیفه‌اش تابیدن است، گویا عطارد در این همه سال همه‌ی کارهای زندگی را خودش رتق و فتق کرده و او فقط تابیده است. حتی رانندگی هم نمی‌کرده این بزرگوار. این قدر شمس. بعد چی شد؟ چند وقت پیش آقای عطارد گویا سکته مغزی کرده و حافظه‌اش زارپ از بین رفته است و خلاص. نه خودش را می‌شناسد و نه این خورشید تابان‌ آکبند را. کلا منظومه‌ی شمسی را فراموش کرده است گویا. این‌ها را عطی تعریف کرد. واقعا اگر روزی خورشید بیدار شود و ببیند که دیگر دورش چیزی نمی‌چرخد، چطور می‌شود؟ در واقع دیگر منظومه شمسی نیست و فقط شمسی هست و خلاص. یک خورشیدی که حتی رانندگی هم نمی‌کند و هیچ کس نیست دورش بگردد و خلاصه اوضاع قاراشمیش و مزخرف. همین شد که کلاس یوگا و احتمالا هزار کار دیگر را که انجام میداده ول کرده است. با این حال چند وقت بعد برگشته کلاس و شروع کرده به «ادامه دادن». کسی که یک شهاب سنگ گنده آمده و سیاره‌اس را ترکانده و یک حفره‌ی خالی گذاشته و رفته. اما با حفره ادامه داده است.

برای من که شگفت‌آور است این خاصیت آدم. این‌تسلیم نشدن و ادامه دادن. عجیب‌تر وقتی است که آدم در ناامیدی هم سوار خرِ «ادامه‌دادن» است. اصلا غریب بودن ماجرا برای من همین است. ادامه دادن آدم امیدوار اصلا چیز عجیبی نیست. این ادامه دادن در ناامیدی است که تعجب‌برانگیز است. من احتمالا در زندگی قبلی‌ام یک زیست‌شناس بوده‌ام که علاقه‌ی شدیدی به دسته‌بندی هر چیزی داشته است. شترها را دسته‌بندی می‌کنم. ماکارونی‌ها. کامیون‌ها. حتی فک و فامیل خودم را. کلا دسته بندی دوست دارم. الان هم میلم می‌کشد که آدم‌ها را دو دسته کنم. آدم‌های امیدوار و آدم‌های نا‌امید. آدم‌های امیدوار که هورمون‌های امیدشان درست کار می‌کند که تکلیفشان مشخص است و «ادامه‌دادن‌» شق القمر نیست برایشان. این که هیچ. اما این ادامه‌دادن دسته‌ی دوم است که شاهکار است. با چشمه‌ی خشک شده چطور اتوبوس کثافت را شستید؟

دیر شده و این را بگویم و بروم بخوابم که افتاده‌ام به چرندگویی. آدم‌های ناامیدِ ادامه‌دهنده (درست ادامه دهنده) برای من خیلی جذابند. این‌ها همان‌هایی هستند که احتمالا چای خوب می‌خورند. به قهوه‌ی صبح احترام می‌گذارند. فکر کردن به گذشته‌ی شیرین، غم‌شیرین بهشان می‌دهد. لوس هم نیستند. بیشتر از آدم‌های امیدوار، گذر زندگی را حس می‌کنند و صدای عقربه‌های ساعت را بیشتر می‌شنوند. خلاصه انگار یک عباس آقا در مغزشان سکنی گزیده است و دايم می‌گوید: «درست است که زندگی بسیار غم‌انگیز و بیهوده‌است اما تنها چیزی است که ما داریم». انگار این‌ها زندگی را بهتر از امیدواران فهمیده‌اند. انگار چیزی را به دیرتر موکول نمی‌کنند و حریص‌ترند برای زندگی کردن. کمتر گول می‌خورند. واقع‌بین‌تر هستند و چون ناامیدند، کمتر متاسف می‌شوند و کمتر توی ذوق‌شان می‌خورد. کلا با آگاهی عذاب می‌کشند و با آگاهی اعتراض می‌کنند و کمتر غر می‌زنند. چقدر قاتی شد همه چیز.

واقعا دیگر بخوابم. فردا صبح قرمه‌سبزی بار می‌گذارم و حین این که دارد قل می‌خورد و عذاب‌کشیدن لیمو‌عمانی‌ها در آن را تماشا می‌کنم، تمام آدم‌هایی را که می‌شناسم، قضاوت و دسته‌بندی می‌کنم. به دو دسته‌ی امیدوارِ ادامه‌دهنده و ناامیدانِ ادامه‌دهنده‌ی شگفت‌انگیز. بعد با دسته‌ی دوم می‌نشینیم دور میز و بدون نگرانی از چاق شدن در اثر مصرف بی‌اندازه‌ی کاربوهیدرات موجود در برنج، قرمه‌سبزی را با برنج می‌زنیم به بدن. خلاص. و ترشی البته. خلاص.

#فهیم_عطار
1👍1👏1
مهم نيست هوا چقدر بد بشه،خورشيد هميشه بيرون مياد.
امیدوارم
همین روزا فرشته خوشبختی
مهمون خونتون باشه❤️
5👍4
به سه جمله زیر اعتقاد راسخ داشته باشید و بر طبق آن عمل کنید

۱- همه کارها در ساعت معین خودشان انجام می گیرند یا نمی گیرند .کاری برای انجام دادن وجود ندارد.

۲- همه کارها را به خدا می سپارم و تحت هیچ شرایطی نگران نیستم.

۳- هر اتفاقی بیفتد همیشه به نفع من است

حال باید این سه جمله را در زندگی پیاده کنید.

یعنی تحت هیچ شرایطی نگران نشوید
و متوجه سه باور اصلیتان باشید.

اگر فردا چک دارید و پول ندارید نباید نگران باشید و مطمئن باشید که همه چیز خوب و به نفع شما پیش خواهد رفت

اگر زلزله آمد نباید نگران شوید
اگر مریض شدید، اگر ذهن به شما گفت پاشو یه کاری کن اخراجت کردن، نگران نباید شوید

اگر فردا امتحان دارید نگران نباید شوید

نگران آینده هر چه می خواهد باشد و هرچقد خطرناک و بد به نظر برسد نباشید و به سه باور خود فکر کنید.

می خواهید یک کار تازه راه بیندازید نمی دانید که وام بگیرید یا نه؟ نگران نباشید به سادگی بروید بانک اگر وام به شما دادند پس همین به نفع شماست اگر ندادند هم خدا روشکر چون همین به نفع شماست.

نگران فرد مورد علاقه اتان برای ازدواج نباید باشید .
اگر به شما دادند پس همین درسته اگر ندادن پس همین درسته
چون طبق سه باور اصلی هر اتفاقی بیفتد به نفع شماست و شما نباید نگران باشید چون کار را به خدا سپردید.

متوجه شدید؟

اگر در عمل مانند جملات بالا عمل کنید همیشه آرامید و لبخند به لب دارید و همیشه معجزه برای شما اتفاق می افتد. این را من تضمین می کنم.

این برترین روش موفقیت و شادی است.

یک ماه امتحان کنید حداقل و نتایج شگفت انگیز این روش الهی را ببیند.
این روش را می توان روش "بی نگرانی" نامید

دانش معنوی
👍41
بیشترین کسی که در طول عمر باهاش صحبت میکنی خودتی

تو از صبح که بیدار میشی تا شب که میخوابی دائم در حال مکالمه با خودت در ذهنت هستی.
بنابراین
با خودت درست صحبت کن
به خودت احترام بذار
به خودت حس خوب بده
و خودتو تشویق کن
چون همه ما در نهایت تنها هستیم.
پس ذهن خودتو خونه امن خودت کن
جایی که درون اون احساس آرامش و امنیت خاطر داشته باشی.
7👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنها می‌گویند تو نمی‌توانی، تو در اشتباهی، غیرممکن است، تو حتماً شکست می‌خوری. هرچه تلاشت منحصربه‌فردتر باشد، فشارهای مخالف بیشتر خواهد بود. چرا؟ خب به این دلیل که افرادی که در زندگی‌ات حضور دارند اغلب از تو شخصیت مشخصی را سراغ دارند. پس وقتی تلاش می‌کنی تا آن کالبد همیشگی را بشکافی، این فقط دنیای خودت نیست که به‌هم می‌ریزد، بلکه دیگران را هم آشفته می‌کند.

- گری جان بیشاپ
11🥰1
توو زندگیت هرچی سعی کنی کمتر از آدما انتظار داشته باشی و روشون حسابی باز نکنی، حالت بهتر میشه...
👍123👌3
‏بنظرم یکی زیباترین مفاهیمی که وارد روانشناسی شد، شفقت با خوده.
شفقت با خود (Self-Compassion) مفهومیه که به توانایی فرد در برخورد مهربانانه، درک‌کننده و غیرقضاوت‌گر با خود، در مواجهه با شکست‌ها، ناکامی‌ها، یا رنج‌های شخصی اشاره داره.

با خودتون مهربان باشید، همش تقصیر شما نیست.
👏84👍4
خـدا همیشه بهت یه شانس دیگه میده.
خـدا وقتی زمین خوردی دستتو میگیره.
خـدا بعد از سختی‌ها بهت شادی هدیه میده.
خـدا آینده‌ی قشنگی رو برات میسازه.
خـدا دردت رو تسکین میده.
خـدا اونیکه میخوای رو برمیگردونه.
خـدا چیزایی رو میبینه‌ و میشنوه که تو نمیبینی و نمیدونی.
خـدا شونه به شونه باهاته رفیق.
کافیه بهش اعتماد کنی.
16👍8
آسان ترین راه آشنایی، یک سلام است ولی گرم و صمیمی
آسان ترین راه قدردانی، یک تشکر ساده است ولی خالص و صمیمانه
آسان ترین راه عذر خواهی، عدم تکرار اشتباه قبلی است
آسان ترین راه ابراز عشق، به زبان آوردن آن است
آسان ترین راه رسیدن به هدف، خط مستقیم است
آسان ترین راه پول در آوردن، آن است که همواره در کارت رعایت انصاف را بکنی
آسان ترین راه احترام، اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است
آسان ترین راه جلب محبت، آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی و محبت کنی
آسان ترین راه مبارزه با مشکلات، روبرو شدن با آنهاست نه فرار
آسان ترین راه رسیدن به آرامش، آن است که سالم و بی غل و غش زندگی کنی!
5👍3👏3
هفته‌ی پیش تهویه‌ی دستشویی سوخت. همین یک جمله می‌تواند شروع یک فیلم درام برای خانواده‌ای باشد که آشِ‌کلم، غذای محبوب‌شان است. که البته ما از آن خانواده‌ها نیستیم. اما به هر حال تهویه‌ی دستشویی ما سوخت. رفتم یکی خریدم و تصمیم گرفتم خودم عوضش کنم. مگر عوض کردن تهویه چقدر می‌تواند سخت باشد؟ برای عوض کردنش مجبور بودم بروم توی اتاق زیر شیروانی. تا قبل از مهاجرتم هر وقت اسم اتاق زیر شیروانی را می‌شنیدم، یاد گربه‌های اشرافی و باربی و شاهزاده‌های مراکشی می‌افتادم. اما اتاق زیر شیروانی ما هیچ شباهتی با خاطرات من ندارد. یک اتاق با سقف کوتاه، بدون پنجره و بدون تهویه و بدون کولر و حتی بدون هوا. ساعت دوازده ظهر که دمای هوا رسید به دمای جهنم موعود، رفتم توی اتاق زیر شیروانی سروقت تهویه. مجبور بودم برای این‌که زودتر از زمان مقرر راهی جهنم واقعی نشوم، فیوز را قطع کنم. جا کم بود و تاریک بود. پاهایم را تا جایی که فیزیک و آناتومی انسان اجازه می‌داد، باز کردم. جایی برای نگه داشتن چراغ‌قوه نبود. گذاشتمش توی دهانم و روشنش کردم. سیم‌ها را از تهویه‌ی قدیمی جدا کردم و تهویه‌ی جدید را آماده اتصال کردم. سه تا سیم را باید وصل می‌کردم. سیم فاز را وصل کردم به سیم سیاهِ تهویه. سیم نول را هم وصل کردم به سیم سفید. از یکی برق می‌آمد و از یکی می‌رفت. نوبت رسید به سیم سوم که سیم اِرت بود و اتفاقا لخت هم بود و باید وصلش می‌کردم به پیچ متصل به بدنه‌ی تهویه. بد جا بود. پیچ‌گوشتی سر می‌خورد. دانه‌های عرق چکه‌چکه از پیشانیم‌سُر می‌خوردند و از وسط نور چراغ قوه رد می‌شدند و می‌افتادند پایین. لبه‌ی تهویه‌ی بنجلِ ساخت چین مثل شمشیر زورو خط می‌انداخت روی دستم. مفاصل و عضلاتم که عادت به این‌همه گشایش نداشتند و شگفت‌زده شده بودند، شروع کردند به درد گرفتن و کم کم مور مور شدن و به خوابی عمیق فرو رفتن. هر کاری ‌کردم نمی‌توانستم سیم را دور پیچ بپیچانم و سفتش کنم. نشد که نشد. با خودم فکر کردم که گور بابای سیم لخت سوم. وصلش نمی‌کنم. نه قرار است برق از آن بیاید و نه قرار است برود و بدون آن هم، چرخ زندگی تهویه می‌گردد.

تصمیم گرفتم که ولش کنم به حال خودش و پروژه را بدون اتصال سیم سوم لخت به پایان برسانم. ولی ته مغز من یک مرد کوتاه و کچل و بدبین زندگی می‌کند که وظیفه‌اش زدن نفوس بد و پاشیدن بدبینی است. همین مرد مجبورم کرد که در همان حالت منبسطی که نشسته بودم، چراغ قوه را از دهنم بکشم بیرون و تلفنم را روشن کنم. توی گوگل گشتم که اگر سیم لخت ارت را وصل نکنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. گفت که اتفاق‌های بد. گرما، آتش‌سوزی، برق‌گرفتگی، انفجار و پکاندن فیوز. بیشتر حالت تهدید داشت تا اطلاع‌رسانی. ترسیدم. دوباره چراغ‌قوه را فرو کردم سر جایش و افتادم به جان سیم سوم لخت. بعد از نیم ساعت تقلا و عرق‌ریزی و فحاشی به کارخانه‌های تولیدی چین، بالاخره وصل شد. یک سیم لخت که بودن یا نبودنش در چرخیدن تهویه هیچ اثری نداشت اما جان من را می‌توانست در برابر خیلی چیزها نجات بدهد.

کار انجام شد و تهویه روشن شد. سیم لخت هم آن‌جا بود و آماده بود برای جلوگیری از اتصالی و حادثه‌های احتمالی. آمدم جلوی کولر ولو شدم روی زمین. جان فحش دادن نداشتم. به هیچ چیز فکر نمی‌کردم به جز به رفیق ایام دور و درخشانم. آن رفیقی که سال‌ها سیم سوم لخت زندگی من بود. کسی که همیشه بود. توی دستور کار رفاقتش چرخاندن چرخ زندگی من وجود نداشت و چه بود و چه نبود، چرخ زندگی من می‌چرخید. ولی فرشته‌ی محافظ من بود. جلوی منفجر شدن و اتصالی کردن و ترکیدنم را هزار بار گرفته بود. هزار بار من را از جریان‌های خطرناک رهاند و خودش را سپر بلا کرد. یک گوشه، متصل به بدنه‌ی زندگی من. گوش به زنگ. آماده. بی‌توقع. حالا کجایی سیم سوم لخت من؟

#فهیم_عطار
9👍2
یه افسانه‌ی ژاپنی هست که می‌گه:
"چه یه دستگاه باشه، چه یه خونه، چه یه رابطه، نگهداری منظم همیشه ارزون‌تر از تعمیر کردنه."
چیزی رو که ازش مراقبت نکنی بالاخره از دست می‌دیش...
👍12👏5
سلام، اگه این پیام رو میبینی یعنی زنده ای
قول بده امروز رو زندگی کنی
عمیق تر نفس بکش
قشنگ تر نگاه کن
زیباتر بنویس
قرار نیس روز فوق‌العاده ای باشه، نه فقط قراره یه روز معمولی باشه ولی تو احساس های خوبتو به کار بگیری
اگه تونستی یه لبخند بزن
7😍7🤗1
سه یادآوری:
- تو بودن هرگز جُرم نبوده و نیست.
- نترس؛ یاد خواهی گرفت.
- بمان و بجنگ؛ روزهای بهتری در راهند.
👍8
انسانهایی‌که خالصند، شباهت زیادی‌به یکدیگر دارند
آنها شبیهِ رنگ سفید اند، بی‌ریا و یکپارچه
اینگونه انسانهای مهربان بیشتر از اینکه درک بشوند
دیگران‌ را درک می‌کنند و "از درون بخاطر درد بقیه"
ناراحت می‌شوند، "باید قدرِ آنها را دانست"
8👍4
گفت: سلامتی و آرامش می‌خواهی؟! کمی کوتاه بیا، کمی نادیده بگیر، کمی اهمیت نده، کمی بی‌تفاوت باش، کمی ببخش، کمی عبور کن.
سلامتی و آرامش می‌خواهی؟ زیاد نگران نباش، زیاد فکر نکن، زیاد آینده را نبین، زیاد ندو، نجنگ، عجول نباش

سلامتی و آرامش می‌خواهی؟! آرام بگیر
آرام آرام به کارهایت برس، آرام آرام به آرزوهایت فکر کن، آرام آرام موانع را کنار بزن و اگر نشد، نه حرص بخور، نه خشمگین شو! با حوصله برگرد و از اول شروع کن.

سلامتی و آرامش می‌خواهی؟ جز خودت و آرامش و راحتیِ وجدان خودت، هیچ‌چیز این جهان را جدی نگیر!

#نرگس_صرافیان_طوفان
👏7👍3🔥2
2025/08/20 17:51:46
Back to Top
HTML Embed Code: