FARZANDAN_PARSI Telegram 31276
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📒📖🖌


#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش؛ ۴۱۰



اندر ستایش سلطان محمود؛
برگ ۶۰

پذیرفت لهراسپ زو هرچ گفت
که با دیده‌شان دارم اندر نهفت

وزان جایگه تنگ بسته میان
بگردید بر گرد ایرانیان

کز ایدر بایوان خرامید زود
مدارید در دل مرا جز درود

مباشید گستاخ با این جهان
که او بتری دارد اندر نهان

مباشید جاوید جز راد و شاد
ز من جز بنیکی مگیرید یاد

همه شاد و خرم بایوان شوید
چو رفتن بود شاد و خندان شوید

همه نامداران ایران سپاه
نهادند سر بر زمین پیش شاه

که ما پند او را بکردار جان
بداریم تا جان بود جاودان

بلهراسب فرمود تا بازگشت
بدو گفت روز من اندر گذشت

تو رو تخت شاهی به‌آیین بدار
بگیتی جز از تخم نیکی مکار

هرآنگه که باشی تن آسان ز رنج
ننازی به تاج و نه نازی به گنج

چنان دان که رفتنت نزدیک شد
بیزدان تو را راه باریک شد

همه داد جوی و همه دادکن
ز گیتی تن مهتر آزاد کن

فرود آمد از باره لهراسپ زود
زمین را ببوسید و شادی نمود

بدو گفت خسرو که پدرود باش
بداد اندرون تار گر پود باش

برفتند با او ز ایران سران
بزرگان بیدار و کنداوران

چو دستان و رستم چو گودرز و گیو
دگر بیژن گیو و گستهم نیو

بهفتم فریبرز کاووس بود
بهشتم کجا نامور توس بود

همی رفت لشکر گروها گروه
ز هامون بشد تا سر تیغ کوه

ببودند یک هفته دم برزدند
یکی بر لب خشک نم برزدند

خروشان و جوشان ز کردار شاه
کسی را نبود اندر آن رنج راه

همی گفت هر موبدی در نهفت
کزین سان همی در جهان کس نگفت

چو خورشید برزد سر از تیره کوه
بیامد بپیشش ز هر سو گروه

زن و مرد ایرانیان سد هزار
خروشان برفتند با شهریار

همه کوه پر ناله و با خروش
همی سنگ خارا برآمد بجوش

همی گفت هر کس که شاها چه بود
که روشن دلت شد پر از داغ و دود

گر از لشکر آزار داری همی
مرین تاج را خوار داری همی

بگوی و تو از گاه ایران مرو
جهان کهن را مکن شاه نو

همه خاک باشیم اسب تو را
پرستنده آذرگشسپ تو را

کجا شد تو را دانش و رای و هوش
که نزد فریدون نیامد سروش

همه پیش یزدان ستایش کنیم
بتشکده در نیایش کنیم

مگر پاک یزدانت بخشد بما
دل موبدان بردرخشد بما

شهنشاه زان کار خیره بماند
ازان انجمن موبدان را بخواند

چنین گفت ایدر همه نیکویست
برین نیکویها نباید گریست

ز یزدان شناسید یکسر سپاس
مباشید جز پاک یزدان‌شناس

که گرد آمدن زود باشد بهم
مباشید زین رفتن من دژم

بدان مهتران گفت زین کوهسار
همه بازگردید بی‌شهریار

که راهی درازست و بی‌آب و سخت
نباشد گیاه و نه برگ درخت

ز با من شدن راه کوته کنید
روان را سوی روشنی ره کنید

برین ریگ برنگذرد هر کسی
مگر فره و برز دارد بسی

سه مرد گرانمایه و سرفراز
شنیدند گفتار و گشتند باز

چو دستان و رستم چو گودرز پیر
جهانجوی و بیننده و یادگیر

نگشتند زو باز چون توس و گیو
همان بیژن و هم فریبرز نیو

برفتند یک روز و یک شب بهم
شدند از بیابان و خشکی دژم

بره بر یکی چشمه آمد پدید
جهانجوی کیخسرو آنجا رسید

بدان آب روشن فرود آمدند
بخوردند چیزی و دم برزدند

بدان مرزبانان چنین گفت شاه
که امشب نرانیم زین جایگاه

بجوییم کار گذشته بسی
کزین پس نبینند ما را کسی

چو خورشید تابان برآرد درفش
چو زر آب گردد زمین بنفش

مرا روزگار جدایی بود
مگر با سروش آشنایی بود

ازین رای گر تاب گیرد دلم
دل تیره گشته ز تن بگسلم

چو بهری ز تیره شب اندر چمید
کی نامور پیش چشمه رسید

بر آن آب روشن سر و تن بشست
همی خواند اندر نهان زند و است.

🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
     ب‌ه :
     #سیــاه_منـصـور.

📘🖌
@FARZANDAN_PARSI.💡
                🌾🦅🌾🦅🌾🦅

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌



tgoop.com/farzandan_parsi/31276
Create:
Last Update:

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📒📖🖌


#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش؛ ۴۱۰



اندر ستایش سلطان محمود؛
برگ ۶۰

پذیرفت لهراسپ زو هرچ گفت
که با دیده‌شان دارم اندر نهفت

وزان جایگه تنگ بسته میان
بگردید بر گرد ایرانیان

کز ایدر بایوان خرامید زود
مدارید در دل مرا جز درود

مباشید گستاخ با این جهان
که او بتری دارد اندر نهان

مباشید جاوید جز راد و شاد
ز من جز بنیکی مگیرید یاد

همه شاد و خرم بایوان شوید
چو رفتن بود شاد و خندان شوید

همه نامداران ایران سپاه
نهادند سر بر زمین پیش شاه

که ما پند او را بکردار جان
بداریم تا جان بود جاودان

بلهراسب فرمود تا بازگشت
بدو گفت روز من اندر گذشت

تو رو تخت شاهی به‌آیین بدار
بگیتی جز از تخم نیکی مکار

هرآنگه که باشی تن آسان ز رنج
ننازی به تاج و نه نازی به گنج

چنان دان که رفتنت نزدیک شد
بیزدان تو را راه باریک شد

همه داد جوی و همه دادکن
ز گیتی تن مهتر آزاد کن

فرود آمد از باره لهراسپ زود
زمین را ببوسید و شادی نمود

بدو گفت خسرو که پدرود باش
بداد اندرون تار گر پود باش

برفتند با او ز ایران سران
بزرگان بیدار و کنداوران

چو دستان و رستم چو گودرز و گیو
دگر بیژن گیو و گستهم نیو

بهفتم فریبرز کاووس بود
بهشتم کجا نامور توس بود

همی رفت لشکر گروها گروه
ز هامون بشد تا سر تیغ کوه

ببودند یک هفته دم برزدند
یکی بر لب خشک نم برزدند

خروشان و جوشان ز کردار شاه
کسی را نبود اندر آن رنج راه

همی گفت هر موبدی در نهفت
کزین سان همی در جهان کس نگفت

چو خورشید برزد سر از تیره کوه
بیامد بپیشش ز هر سو گروه

زن و مرد ایرانیان سد هزار
خروشان برفتند با شهریار

همه کوه پر ناله و با خروش
همی سنگ خارا برآمد بجوش

همی گفت هر کس که شاها چه بود
که روشن دلت شد پر از داغ و دود

گر از لشکر آزار داری همی
مرین تاج را خوار داری همی

بگوی و تو از گاه ایران مرو
جهان کهن را مکن شاه نو

همه خاک باشیم اسب تو را
پرستنده آذرگشسپ تو را

کجا شد تو را دانش و رای و هوش
که نزد فریدون نیامد سروش

همه پیش یزدان ستایش کنیم
بتشکده در نیایش کنیم

مگر پاک یزدانت بخشد بما
دل موبدان بردرخشد بما

شهنشاه زان کار خیره بماند
ازان انجمن موبدان را بخواند

چنین گفت ایدر همه نیکویست
برین نیکویها نباید گریست

ز یزدان شناسید یکسر سپاس
مباشید جز پاک یزدان‌شناس

که گرد آمدن زود باشد بهم
مباشید زین رفتن من دژم

بدان مهتران گفت زین کوهسار
همه بازگردید بی‌شهریار

که راهی درازست و بی‌آب و سخت
نباشد گیاه و نه برگ درخت

ز با من شدن راه کوته کنید
روان را سوی روشنی ره کنید

برین ریگ برنگذرد هر کسی
مگر فره و برز دارد بسی

سه مرد گرانمایه و سرفراز
شنیدند گفتار و گشتند باز

چو دستان و رستم چو گودرز پیر
جهانجوی و بیننده و یادگیر

نگشتند زو باز چون توس و گیو
همان بیژن و هم فریبرز نیو

برفتند یک روز و یک شب بهم
شدند از بیابان و خشکی دژم

بره بر یکی چشمه آمد پدید
جهانجوی کیخسرو آنجا رسید

بدان آب روشن فرود آمدند
بخوردند چیزی و دم برزدند

بدان مرزبانان چنین گفت شاه
که امشب نرانیم زین جایگاه

بجوییم کار گذشته بسی
کزین پس نبینند ما را کسی

چو خورشید تابان برآرد درفش
چو زر آب گردد زمین بنفش

مرا روزگار جدایی بود
مگر با سروش آشنایی بود

ازین رای گر تاب گیرد دلم
دل تیره گشته ز تن بگسلم

چو بهری ز تیره شب اندر چمید
کی نامور پیش چشمه رسید

بر آن آب روشن سر و تن بشست
همی خواند اندر نهان زند و است.

🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
     ب‌ه :
     #سیــاه_منـصـور.

📘🖌
@FARZANDAN_PARSI.💡
                🌾🦅🌾🦅🌾🦅

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌

BY سرای فرزندان ایران.


Share with your friend now:
tgoop.com/farzandan_parsi/31276

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. 3How to create a Telegram channel? As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.” A few years ago, you had to use a special bot to run a poll on Telegram. Now you can easily do that yourself in two clicks. Hit the Menu icon and select “Create Poll.” Write your question and add up to 10 options. Running polls is a powerful strategy for getting feedback from your audience. If you’re considering the possibility of modifying your channel in any way, be sure to ask your subscribers’ opinions first. 4How to customize a Telegram channel?
from us


Telegram سرای فرزندان ایران.
FROM American