tgoop.com/farzandan_parsi/30819
Last Update:
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش. ۴۰۴
اندر ستایش سلطان محمود؛
برگ. ۵۴
شنید این سخن زال برپای خاست
چنین گفت کای خسرو داد و راست
ز پیر جهاندیده بشنو سخن
چو کژ آورد رای پاسخ مکن
که گفتار تلخ ست با راستی
ببندد به تلخی در کاستی
نشاید که آزار گیری ز من
برین راستی پیش این انجمن
بتوران زمین زادی از مادرت
همانجا بد آرام و آبشخورت
ز یک سو نبیرهی رد افراسیاب
که جز جادوی را ندیدی بخواب
چو کاووس دژخیم دیگر نیا
پر از رنگ رخ دل پر از کیمیا
ز خاور ورا بود تا باختر
بزرگی و شاهی و تاج و کمر
همی خواست کز آسمان بگذرد
همه گردش اختران بشمرد
بدان بر بسی پندها دادمش
همین تلخ گفتار بگشادمش
بس پند بشنید و سودی نکرد
ازو بازگشتم پر از داغ و درد
چو بر شد نگون اندر آمد بخاک
ببخشود بر جانش یزدان پاک
بیامد بیزدان شده ناسپاس
سری پر ز گرد و دلی پرهراس
تو رفتی و شمشیرزن سد هزار
زرهدار با گرزهی گاو سار
چو شیر ژیان ساختی رزم را
بیاراستی دشت خوارزم را
ز پیش سپه تیز رفتی بجنگ
پیاده شدی پس بجنگ پشنگ
گر او را بدی بر تو بر دستیاب
بایران کشیدی رد افراسیاب
زن و کودک خرد ایرانیان
ببردی بکین کس نبستی میان
تو را ایزد از دست او رسته کرد
ببخشود و رای تو پیوسته کرد
بکشتی کسی را که زو بد هراس
بدادار دارنده بد ناسپاس
چو گفتم که هنگام آرام بود
گه بخشش و پوشش و جام بود
بایران کنون کار دشوارتر
فزونتر بدی دل پرآزارتر
که تو برنوشتی ره ایزدی
بکژی گذشتی و راه بدی
ازین بد نباشد تنت سودمند
نیاید جهانآفرین را پسند
گر این باشد این شاه سامان تو
نگردد کسی گرد پیمان تو
پشیمانی آید تو را زین سخن
براندیش و فرمان دیوان مکن
وگر نیز جویی چنین کار دیو
ببرد ز تو فر کیهان خدیو
بمانی پر از درد و دل پر گناه
نخوانند ازین پس تو را نیز شاه
به یزدان پناه و به یزدان گرای
که اوی ست بر نیک و بد رهنمای
گر این پند من یک بیک نشنوی
بهرمن بدکنش بگروی
بماندت درد و نماندت بخت
نه اورنگ شاهی نه تاج و نه تخت
خرد باد جان تو را رهنمای
به پاکی بماناد مغزت بجای
سخنهای دستان چو آمد ببن
یلان برگشادند یکسر سخن
که ما هم برآنیم کین پیر گفت
نباید در راستی را نهفت
چو کیخسرو آن گفت ایشان شنید
زمانی بیاسود و اندر شمید
پراندیشه گفت ای جهاندیده زال
بمردی بیاندازه پیموده سال
اگر سرد گویمت بر انجمن
جهاندار نپسندد این بد ز من
دگر آنک رستم شود دردمند
ز درد وی آید بایران گزند
دگر آنگ گر بشمری رنجاوی
همانا فزون آید از گنج اوی
سپر کرد پیشم تن خویش را
نبد خواب و خوردن بداندیش را
همان پاسخت را بخوبی کنیم
دلت را بگفتار تو نشکنیم
چنین گفت زان پس به آواز سخت
که ای سرفرازان پیروز بخت
سخنهای دستان شنیدم همه
که بیدار بگشاد پیش رمه
بدارنده یزدان گیهان خدیو
که من دورم از راه و فرمان دیو
به یزدان گراید همی جان من
که آن دیدم از رنج درمان من
بدید آن جهان را دل روشنم
خرد شد ز بدهای او جوشنم
بزال آنگهی گفت تندی مکن
براندازه باید که رانی سخن
نخست آنک گفتی ز توراننژاد
خردمند و بیدار هرگز نزاد
جهاندار پور سیاووش منم
ز تخم کیان راد و باهش منم
نبیرهی جهاندار کاووس کی
دلافروز و با دانش و نیکپی
بمادر هم از تخم افراسیاب
که با خشم او گم شدی خورد و خواب.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌
BY سرای فرزندان ایران.
Share with your friend now:
tgoop.com/farzandan_parsi/30819