tgoop.com/farzandan_parsi/26528
Last Update:
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📒📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۳۶۰)
اندر ستایش سلطان محمود؛
برگ. ۹
ازآن کوو برین دشت کین کشته شد
زمین زیر اوو چو گل آغشته شد
همه مرز توران شکسته دلند
ز تیمار دل را همی بگسلند
نبینند جز مرگ پیران بخواب
نخواند کسی نام افراسیاب
بباشیم تا نامداران ما
مهان و ز لشکر سواران ما
ببینند ایرانیان را بچشم
ز دل کم شود سووگ با درد و خشم
هم ایرانیان نیز چندین سپاه
ببینند آیین تخت و کلاه
دو لشکر برین گوونه پر درد و خشم
ستاره به ما دارد از چرخ چشم
به انبووه جستن نه نیکووست جنگ
شکستی بوود باد ماند بچنگ
مبارز پراگنده بیروون کنیم
از ایشان بیابان پر از خوون کنیم
چنین داد پاسخ که ای شهریار
چو زین گوونه جویی همی کارزار
نخستین ز لشکر مبارز منم
که بر شیر و بر پیل اسب افگنم
کسی را ندانم که رووز نبرد
فشاند بر اسب من از دوور گرد
مرا آرزوو جنگ کیخسرو ست
که اوو در جهان شهریار نو ست
اگر جووید اوو بی گمان جنگ من
رهایی نیابد ز چنگال من
دل و پشت ایشان شکسته شود
بارن انجمن کار بسته شود
و گر دیگری پیشم آید به جنگ
بخاک اندر آرم سرش بیدرنگ
بدوو گفت کای کار نادیده مرد
شهنشاه کی جووید از تو نبرد
اگر جویدی هم نبردش منم
تن و نام اوو زیر پای افگنم
گر اوو با من آید بوردگاه
برآساید از جنگ هر دو سپاه
بدوو شیده گفت ای جهاندیده مرد
چشیده ز گیتی بسی گرم و سرد
پسر پنج زندهست پیشت بپای
نمانیم تا تو کنی رزم رای
نه لشکر پسندد نه ایزد پرست
که تو جنگ اوو را کنی پیش دست
بدوو گفت شاه ای سرفراز مرد
نه گرم آزمووده ز گیتی نه سرد
از ایدر برو تا میان سپاه
ازیشان یکی مرد دانا بخواه
به کیخسرو از من پیامی رسان
که گیتی جز این دارد آیین و سان
نبیره که رزم آورد با نیا
دلش بر بدی باشد و کیمیا
چنین بوود رای جهان آفرین
که گردد جهان پر ز پرخاش و کین
سیاووش نه بر بیگنه کشته شد
شد از آمووزگاران سرش گشته شد
گنه گر مرا بوود پیران چه کرد
چو روویین و لهاک و فرشیدورد
که بر پشت زینشان به بایست بست
پر از خوون بکردار پیلان مست
گر ایدوونک گویم که تو بدتنی
بد اندیش وز تخم آهرمنی
به گوهر نگه کن بتخمه منم
نکوهش همی خویشتن را کنم
تو این کین به گودرز و کاووس مان
که پیش من آرند لشکر دمان
نه زان گفتم این کز تو ترسان شدم
وگر پیر گشتم دگر سان شدم
همه ریگ و دریا مرا لشکرند
همه نره شیرند و کنداورند
هر آنگه که فرمان دهم کووه گنگ
چو دریا کنند ای پسر روز جنگ
ولیکن همی ترسم از کردگار
ز خوون ریختن وز بد رووزگار
که چندین سرنامور بیگناه
جدا گردد از تن بدین رزمگاه
گر از پیش من بر نگردی ز جنگ
نگردی همانا که آیدت ننگ
چو با من بسوگند پیمان کنی
به کووشی که پیمان من نشکنی
بدین کار باشم ترا رهنمای
که گنج و سپاهت بماند بجای
چو کار سیاووش فرامش کنی
نیارا به توران به رامش کنی
برادر بوود جهن و جنگی پشنگ
که در جنگ دریا کند کووه سنگ
هران بووم و برکان ز ایران نهی
بفرمان کنم آن ز ترکان تهی
ز گنج نیاکان ما هرچ هست
ز دینار وز تاج و تخت و نشست
ز اسپ و سلیح و ز بیش و ز کم
که میراث ماند از نیا زادشم
ز گنج بزرگان و تخت و کلاه
ز چیزی که باید ز بهر سپاه
فرستم همه همچنین پیش تو
پسر پهلوان و پدر خویش تو
دو لشکر برآساید از رنج رزم
همه رووز ما بازگردد به بزم.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_ منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌
BY سرای فرزندان ایران.
Share with your friend now:
tgoop.com/farzandan_parsi/26528