tgoop.com/faghadkhada9/78814
Last Update:
#داستان
رفاقتمون بیشتر از چهار پنجسال بود، خونمون توی یه کوچه و روبهروی هم بود.
اول همبازی، بعد هممدرسهای و همکلاسی و چندینسال هم بغلدستی همدیگه شدیم. نزدیکترین و صمیمیترین دوستم بود.
من بیشتر از اون درس میخوندم. اکثر امتحانا بهش تقلب میرسوندم تا نمرهاش بالا بیاد. بعضی از امتحانها که اون بهم تقلب میرسوند، اون سؤال رو نمره نمیگرفتم. برای همین مسخرهاش میکردم که تقلب نرسونی، سنگینتری!
سال دوم دبیرستان، مادرم چند روزی بیمار شد. بخاطر رسیدگی به مادرم، خانه و خانواده نمیتونستم درس بخونم، از بدشانسی اون روزا توی یک روز دوتا امتحان داشتیم که نتونستم بخونم.
چون شرایطم رو میدونست، بهش تأکید کردم که خوب بخونه تا بهم کمک کنه!
اون روز برای هر دو امتحانم سوالاتی که جوابش رو میدونستم نوشتم و بقیهٔ سؤالاتم رو با کمک اون نوشتم.
هفته بعد بخاطر فوت پدربزرگش، غایب بود.
اون روز معلم قبل شروع کلاس برگههای امتحان رو پخش کرد. دیدم طبق معمول، از جوابایی که اون بهم رسونده، نمرهای نگرفتم. تو دلم گفتم: دوست خنگ خودمی!
چون غایب بود، معلم برگهاش رو به من داد. نگاهم به نمرهاش خورد. نمرهاش بالا شده بود. چشمم به سوالایی خورد که جوابشون رو بهم رسونده بود، عجیب بود! اون نمرهٔ اون سؤالات رو گرفته بود. برگهاش رو با برگهٔ خودم مقایسه کردم. جوابها خیلی متفاوت بود. نمیتونستم باور کنم. اشکام جاری شد. یادم افتاد هیچوقت برگهٔ امتحانیاش رو بهم نشون نمیداد و فوری میگذاشت تو کیفش.
برگهٔ اون یکی امتحان هم پخش شد. اون یکی هم همینجوری بود.
زدم زیر گریه، نه بخاطر کم شدن نمرهٔ امتحانم!
بخاطر کم شدن نمرهٔ زندگیم! بخاطر رفاقتی که یکطرفه بود.
از اون روز فهمیدم، هرکسی که نزدیکمه دوستم نیست!
فهمیدم نزدیکترینا هم میتونن حسادت کنن و بدت رو بخوان!
فهمیدم وقتی داری راه میری، علاوه بر جلو باید به پشتتم نگاه کنی.
فهمیدم طول عمر رفاقت، دلیل بر کیفیتش نیست!الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78814