tgoop.com/faghadkhada9/78743
Last Update:
#ارسالی از اعضای کانال
عنوان داستان: #فرم_ازدواج_1
قسمت اول
سلام به اعضای کانال داستان و پند🌹
اسمم ستاره ست دختری که تو خونواده کم جمعیت و مذهبی و آرام بدنیا اومدم سومین فرزند خونواده بودم به عبارتی ته تغاری خونواده، دختری که تو رفاه بزرگ شده بودم، اون دوتا خواهرهامم ازدواج کرده بودند و خوشبخت بودند و الان من با هزار امید و آرزو میخواستم ازدواج کنم زیر بار هر خواستگاری نمیرفتم، کلا سخت گیر بودم و طوری شده بود که از خواستگار خسته شده بودم ،یه روز تو فضای مجازی یه فرم همسریابی دیدم، که همه سلیقه های طرف هم تو فرم ذکر شده بود منم گفتم شانسی پر کنم شاید کِیس بهتری بهم پیشنهاد داد و یکی که تفاهم های زیادی بهم داشته باشیم و ویژگی و اخلاقمون بهم بخوره و آشنا بشیم ، نمیدونم چی شد یکنفر که قبلا ازدواج کرده بود اومد تو زندگیم نمیدونم امتحان خدا بود ، خریت و سادگی خودم بود بعد ۱۱ جلسه خواستگاری و وعده وعید های فراوان جواب بله را به طرف دادم...
سه ماه اول زندگیمون خوب بود، شوهرم پدر و مادرش فوت شده بودند و ۶ تا خواهر و برادر بودند .خلاصه تو این مدت کم کم فهمیدم همسرم از کارت بانکی من استفاده میکنه از کارت خودش استفاده نمیکنه، از پول تو جیبی های من استفاده میکرد حتی پول سیگارش از پول تو جیبی من بود هیچوقت نمیزاشت خواهرهاش و ببینم ، خودشم فقط با یک خواهر چاخان و شیاد عین خودش در رابطه بود بعد قضیه این خواهرش هم میگم....یه بار دلم زدم ب دریا رفتم از اون خواهرهاش پرسیدم چرا کارت های بانکی اش مسدوده ؟دیگه خواهرها و شوهر خواهرهاش همه چی بهم گفتند: داره مهریه همسر سابقش و میده در صورتی که خود پست فطرتش گفت خانمم طلاق دادم ، مهریه اش هم دادم و تموم شده ، این اولین دروغش بمن بود.بهم گفته بود فقط ۴ ماه باهاش بودم ولی فهمیدم ۸سال باهاش بوده ، حتی تو فرمی که اونم پر کرده بود خودش لیسانس و با حقوق بالا و بیمه دار معرفی کرده بود ، از شانس بد من تحقیق هم کردیم ولی همسایه ها از ترسش اونو آدم خوبی معرفی کردند.
وقتی فهمیدم چه کلاهی سرم گذاشته ،اشکام دیگه بند نمیومد وقتی با پیامک همچی بهش گفتم , همون موقع بدون کوچکترین اعتراضی گفت طلاق...
و زندگی ناسازگاری با من گذاشت و زندگی برام زهرمار کرد از اون جهت ما اصلا رسم طلاق تو خونواده مون نداشتیم ، نمیخواستم طلاق بگیرم.گفتم به خونواده ام چی بگم به فامیل چی بگم دیگه چپ میرفتم راست میرفتم میگفت طلاق... بعدها فهمیدم با ۵ تا خواهرهاش قهره با تموم فامیلاش قهر چون میخواست سهم الارث بکش بالا دیگه خواهرهاش برا من هرروز یکیشون پیغام می اوردند ما راضی نیستیم تو اون خونه نشستی، آبی که میریزی حموم میری ما راضی نیستیم سهممون میخوایم... شکایت پشت شکایت ابلاغیه پشت ابلاغیه و منی که تو حلال و حروم بودم و اونی که معنی حلال و حروم نمیدونست.خودش و به خریت میزد باز میگفتم خوب میشه مشاوره میرفتم کمک میگرفتم ازش تا اینکه کم کم خشونت هاش شروع شد دست بزن هاش شروع شد ،منی که تا حالا انگشت بابام بهم نخورده بود کتک هاش اینطوری بود مشت میزد تو قفسه سینه ام مشت میزد تو سرم بلندم میکرد میزدم زمین ، عین یک گوسفند میکشیدم رو زمین همش هم از پشت سر بهم حمله میکرد،تموم دست و پاهام زخم بود
نمیزاشت برم خونه بابام تا زخم هام خوب شه به یک عبارتی زندانیم میکرد تو خونه اش بعد کم کم فهمیدم مشروب مصرف میکنه میخورد و بعد نمیفهمید کتک میزد در حد مرگ..بعد هر چی جلوتر میرفت فهمیدم پول نزول میکنه به نزول خور زنگ میزد ، چندباری هم منو برده بود خونه اش که بعدها فهمیدم اون خونه ای که میرفتم خونه نزول خور بوده به جای رسیده بودیم که وسایل سهم الارث خواهرهاش که تو خونمون بود میفروخت برا مخارج زندگی، با هر اعتراض من کتک میخوردم ..کم کم به سرش زد خونه سهم الارث که توش زندگی میکردیم بازسازی کنه..
هر چقدر باهاش حرف زدم خونه را خراب نکن همین خونه زندگی میکنیم فایده نداشت ، گفت میخوام خونه را خراب کنم برات خونه نو بسازم شیک ترین خونه و جهیزیه ات بیاری تو خونه و بالاخره خونه سهم الارث خانوادگی رو خراب کرد خونه دوطبقه بود طبقه پایین داد اجاره و از پول اجاره ، خونه را خراب کرد، طبقه پایین به بهترین شکل ممکن درآورد هر چی پول گرفته بود ریخت طبقه پایین و هر چی پول کم می آورد میفتاد به تموم درهای آهنی خونه طبقه بالا که ما توش زندگی میکردیم...برا مخارج زندگی تموم ضایعات درها که آهنی بود میفروخت ، کابینت ها را میکند و میفروخت یعنی واحد خودش شده بود لخت، یادمه در حموم کنده بود پرده زده بود...
#ادامه_دارد...الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78743