FAGHADKHADA9 Telegram 78606
شاه و دختر روستایی ...

در سال ۱۳۴۶ ، محمد رضا شاه برای افتتاح سد در یکی از روستاهای لرستان سفر کرده بود
هوا خنک و آفتاب ملایمی روی کوه ها می تابید. صدای ساز و دهل محلی با همهمه مردم قاطی شده بود. پیر و جوان ، زن و مرد ،همه آماده بودند تا شاه را از نزدیک ببینند، در میان جمعیت یک دختر بچه لاغراندام با موهای بافته‌شده و لباس‌های کهنه، با زحمت خودش را از بین جمعیت جلو می‌کشید. پاهایش پر از گرد و خاک بود و دمپایی‌هایش ساییده شده. اما نگاهش پر از جسارت بود.

وقتی بالاخره توانست خودش را به چند قدمی شاه برساند، بغضش ترکید. با صدایی لرزان گفت:
«قربان… مدرسه‌مون سقف نداره. وقتی بارون میاد، ما همه خیس می‌شیم. معلم میگه برگردیم خونه… ما نمی‌تونیم درس بخونیم.»

شاه مکث کرد. کمی خم شد، نگاهش کرد و پرسید:
«اسمت چیه دخترم؟»
– «زهرا…»

چند لحظه سکوت سنگینی حکم‌فرما شد. شاه رو به وزیر آموزش و پرورش کرد و با لحنی قاطع گفت:
«از فردا، کار ساخت مدرسه این روستا شروع میشه. بهترین سقف، بهترین پنجره‌ها. اسمش هم باشه… مدرسه زهرا.»

چند ماه بعد، درست وسط همان روستا، مدرسه‌ای نو با دیوارهای تازه‌سفید شده، سقف مقاوم و کلاس‌های روشن ساخته شد. زهرا سال‌ها بعد، معلم همان مدرسه شد.
هر بار که شاگردهایش می‌پرسیدند «چرا اسم مدرسه زهراست؟» لبخندی می‌زد و می‌گفت:
«چون یک روز، یک جمله از من، زندگی صدها بچه رو تغییر داد.»الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
2



tgoop.com/faghadkhada9/78606
Create:
Last Update:

شاه و دختر روستایی ...

در سال ۱۳۴۶ ، محمد رضا شاه برای افتتاح سد در یکی از روستاهای لرستان سفر کرده بود
هوا خنک و آفتاب ملایمی روی کوه ها می تابید. صدای ساز و دهل محلی با همهمه مردم قاطی شده بود. پیر و جوان ، زن و مرد ،همه آماده بودند تا شاه را از نزدیک ببینند، در میان جمعیت یک دختر بچه لاغراندام با موهای بافته‌شده و لباس‌های کهنه، با زحمت خودش را از بین جمعیت جلو می‌کشید. پاهایش پر از گرد و خاک بود و دمپایی‌هایش ساییده شده. اما نگاهش پر از جسارت بود.

وقتی بالاخره توانست خودش را به چند قدمی شاه برساند، بغضش ترکید. با صدایی لرزان گفت:
«قربان… مدرسه‌مون سقف نداره. وقتی بارون میاد، ما همه خیس می‌شیم. معلم میگه برگردیم خونه… ما نمی‌تونیم درس بخونیم.»

شاه مکث کرد. کمی خم شد، نگاهش کرد و پرسید:
«اسمت چیه دخترم؟»
– «زهرا…»

چند لحظه سکوت سنگینی حکم‌فرما شد. شاه رو به وزیر آموزش و پرورش کرد و با لحنی قاطع گفت:
«از فردا، کار ساخت مدرسه این روستا شروع میشه. بهترین سقف، بهترین پنجره‌ها. اسمش هم باشه… مدرسه زهرا.»

چند ماه بعد، درست وسط همان روستا، مدرسه‌ای نو با دیوارهای تازه‌سفید شده، سقف مقاوم و کلاس‌های روشن ساخته شد. زهرا سال‌ها بعد، معلم همان مدرسه شد.
هر بار که شاگردهایش می‌پرسیدند «چرا اسم مدرسه زهراست؟» لبخندی می‌زد و می‌گفت:
«چون یک روز، یک جمله از من، زندگی صدها بچه رو تغییر داد.»الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78606

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

A vandalised bank during the 2019 protest. File photo: May James/HKFP. There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”. As five out of seven counts were serious, Hui sentenced Ng to six years and six months in jail. The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. On June 7, Perekopsky met with Brazilian President Jair Bolsonaro, an avid user of the platform. According to the firm's VP, the main subject of the meeting was "freedom of expression."
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American