tgoop.com/faghadkhada9/78574
Last Update:
💠 سرگذشت واقعی و تاثیرگذار با نام #صابره
🈯️🗯
🔶 قسمت ششم
هرچند آن روز زیاد از حرف های زن عمو سردرنیاوردم اما بعدها فهمیدم که عمو چرا برای من دل سوزانده! زن عمو هر چند به گفته خودش از زندگی با عمو خیری ندیده بود اما با این وجود تا جایی که می توانست در حقم مادری می کرد. با کمک ها و اصرارهای او بود که عمو اجازه داد ادامه تحصیل بدهم.
زن عمو می گفت: «این مرد هم در حق من ظلم کرد و هم در حق دو تا پسرام. بچه هام از وقتی چشم باز کردن پدرشون رو پای بساط دیدن و همین شد که هر دوشون درس و مدرسه رو گذاشتن کنار و شدن یکی مثل پدرشون. از پسربزرگم که مدتهاست خبری ندارم و نمیدونم کجاست و چیکار میکنه؟ پسر کوچیکم هم چند ماه قبل به جرم حمل مواد افتاد زندان.
این مرد هیچ بویی از شرف نبرده و وقتش که برسه سر تو هم یه معامله میکنه اما مطمئن باش من تا وقتی بتونم و جون در بدنم باشه ازت حمایت میکنم. هر چند پولی که از کلفتی تو خونههای مردم به دست میارم رو عموت با کتک از چنگم در میاره اما با پس اندازی که برای خودم میذارم کنار، میفرستمت مدرسه. به هیچکدوم از حرفای عموت اهمیت نده و فقط درست رو خوب بخون تا برای خودت کسی بشی و بتونی واسه آیندهت تصمیم بگیری!»
هر چند زن عمو به قولش وفا کرد و مرا به مدرسه فرستاد و در برابر همه مخالفت های عمو یک تنه ایستاد اما چند سال بعد و وقتی کلاس دوم دبیرستان بودم، عمو سرنوشتم را طور دیگری رقم زد...
- واسه این دختر خواستگار خوب و پولدار پیدا شده. دیگه موقعش رسیده که بره سر خونه زندگی ش!
این را عمو در حالیکه داشت بساطش را پهن می کرد، گفت. خواستم حرفی بزنم اما زن عمو بجای من گفت: «بیخود، این دختره داره درس میخونه. من که میدونم تو چه خوابی براش دیدی اما بد نیست بدونی که این بار با من طرفی. نمیذارم زندگی ش رو خراب کنی!»
عمو حرفهای همسرش را که شنید . . .
⏪ ادامه دارد ...الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78574