FAGHADKHADA9 Telegram 78473
#داستان مریم وعباس
#قسمت بیست ششم

دوباره دلم پر از شوق زندگی شده بود و هر روز ساعتها میرفتم اتاق بچه و با وسایلها وقت میگذروندم و تمیزشون می کردم ..
نزدیک موعد ماهانه ام که شده بود ، زود زود به دستشویی میرفتم و خودمو چک میکردم ..
اون شب موقع خواب وقتی به دستشویی رفتم فهمیدم که پریود شدم .. از دستشویی بیرون اومدم و کنار عباس نشستم، عباس دستش رو لای موهام برد و از سرم بوسید ..
با بغض گفتم عباس حامله نیستم ...
عباس برگشت طرفم و با لبخند گفت فدای سرت ، این ماه نشد ماه دیگه ..
خودمو عقب کشیدم و گفتم نکنه دیگه بچه دار نشم ..
عباس با دستش که لای موهام بود موهام رو بهم ریخت و گفت بازم فدای سرت ...
سرم رو فشار داد روی سینه اش و گفت اصلا چه بهتر .. بچه میخواهیم چیکار، خودمون دو تایی حال میکنیم ..
میدونستم بخاطر من میگه و خودش عاشق بچه است ..
هر حرفی که از اینور و اونور میشنیدم که برای بارداری بود رو انجام می دادم تا زودتر باردار بشم ..
سه چهار هفته با دلهره و نگرانی گذروندم .. دوباره نزدیک موعدم که شد مدام چک میکردم ..
وقتی از تاریخ پریودم گذشت مطمئن شدم که حامله ام ولی حرفی به عباس نزدم ..
یک هفته که گذشت خودم به تنهایی رفتم و آزمایش دادم ..
بعد از ظهر که جواب رو گرفتم مسیول آزمایشگاه گفت مبارکه ، مثبته.. از خوشحالی بلند گفتم خدارو شکر ..
خانمی که کنارم ایستاده بود با مهربونی نگاهم کرد و گفت مگه بچه دار نمیشدی دخترم؟؟
سرم رو تکون دادم و بدون حرف از آزمایشگاه بیرون زدم ..
به محض رسیدن به خونه ، زنگ زدم به عباس و خبر بارداریم رو بهش دادم ..
عباس با جعبه ی شیرینی به خونه اومد و پیشنهاد داد که شام بریم خونه ی مامانش...
همون شیرینی رو بردیم خونه ی زنعمو .. زنعمو قبل از اینکه ما چیزی بگیم حدس زد که باردارم و اون شب اصلا اجازه نداد من تکون بخورم .. به عباس هم تاکید کرد که نزار تو خونه کار کنه ...
گفتم نه زنعمو، به کار ربطی نداره .. فردا زنگ میزنم میرم پیش دکترم ..
عباس گفت کدوم دکتر؟؟ اونو ولش کن .. یه دکتر دیگه میبرمت ..
با ناراحتی گفتم نه عباس .. من میخوام پیش همون دکتر برم .. گفته بود زیر نظر خودم باش ..
عباس خواست دوباره اعتراض کنه که زنعمو گفت عباس .. با زن حامله یکی به دو نکن .. ببر هر دکتری که خودش میگه ..
فردا وقت گرفتم و رفتم پیش همون خانم دکتر ...
تا فهمید حامله ام کمی عصبانی شد و گفت مگه نگفته بودم تا شش ماه حق بارداری نداری ...
باز برام آزمایش نوشت و دارو داد ...


الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
1👏1



tgoop.com/faghadkhada9/78473
Create:
Last Update:

#داستان مریم وعباس
#قسمت بیست ششم

دوباره دلم پر از شوق زندگی شده بود و هر روز ساعتها میرفتم اتاق بچه و با وسایلها وقت میگذروندم و تمیزشون می کردم ..
نزدیک موعد ماهانه ام که شده بود ، زود زود به دستشویی میرفتم و خودمو چک میکردم ..
اون شب موقع خواب وقتی به دستشویی رفتم فهمیدم که پریود شدم .. از دستشویی بیرون اومدم و کنار عباس نشستم، عباس دستش رو لای موهام برد و از سرم بوسید ..
با بغض گفتم عباس حامله نیستم ...
عباس برگشت طرفم و با لبخند گفت فدای سرت ، این ماه نشد ماه دیگه ..
خودمو عقب کشیدم و گفتم نکنه دیگه بچه دار نشم ..
عباس با دستش که لای موهام بود موهام رو بهم ریخت و گفت بازم فدای سرت ...
سرم رو فشار داد روی سینه اش و گفت اصلا چه بهتر .. بچه میخواهیم چیکار، خودمون دو تایی حال میکنیم ..
میدونستم بخاطر من میگه و خودش عاشق بچه است ..
هر حرفی که از اینور و اونور میشنیدم که برای بارداری بود رو انجام می دادم تا زودتر باردار بشم ..
سه چهار هفته با دلهره و نگرانی گذروندم .. دوباره نزدیک موعدم که شد مدام چک میکردم ..
وقتی از تاریخ پریودم گذشت مطمئن شدم که حامله ام ولی حرفی به عباس نزدم ..
یک هفته که گذشت خودم به تنهایی رفتم و آزمایش دادم ..
بعد از ظهر که جواب رو گرفتم مسیول آزمایشگاه گفت مبارکه ، مثبته.. از خوشحالی بلند گفتم خدارو شکر ..
خانمی که کنارم ایستاده بود با مهربونی نگاهم کرد و گفت مگه بچه دار نمیشدی دخترم؟؟
سرم رو تکون دادم و بدون حرف از آزمایشگاه بیرون زدم ..
به محض رسیدن به خونه ، زنگ زدم به عباس و خبر بارداریم رو بهش دادم ..
عباس با جعبه ی شیرینی به خونه اومد و پیشنهاد داد که شام بریم خونه ی مامانش...
همون شیرینی رو بردیم خونه ی زنعمو .. زنعمو قبل از اینکه ما چیزی بگیم حدس زد که باردارم و اون شب اصلا اجازه نداد من تکون بخورم .. به عباس هم تاکید کرد که نزار تو خونه کار کنه ...
گفتم نه زنعمو، به کار ربطی نداره .. فردا زنگ میزنم میرم پیش دکترم ..
عباس گفت کدوم دکتر؟؟ اونو ولش کن .. یه دکتر دیگه میبرمت ..
با ناراحتی گفتم نه عباس .. من میخوام پیش همون دکتر برم .. گفته بود زیر نظر خودم باش ..
عباس خواست دوباره اعتراض کنه که زنعمو گفت عباس .. با زن حامله یکی به دو نکن .. ببر هر دکتری که خودش میگه ..
فردا وقت گرفتم و رفتم پیش همون خانم دکتر ...
تا فهمید حامله ام کمی عصبانی شد و گفت مگه نگفته بودم تا شش ماه حق بارداری نداری ...
باز برام آزمایش نوشت و دارو داد ...


الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78473

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

On June 7, Perekopsky met with Brazilian President Jair Bolsonaro, an avid user of the platform. According to the firm's VP, the main subject of the meeting was "freedom of expression." In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. Ng Man-ho, a 27-year-old computer technician, was convicted last month of seven counts of incitement charges after he made use of the 100,000-member Chinese-language channel that he runs and manages to post "seditious messages," which had been shut down since August 2020. Unlimited number of subscribers per channel End-to-end encryption is an important feature in messaging, as it's the first step in protecting users from surveillance.
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American