tgoop.com/faghadkhada9/78459
Last Update:
#داستان مریم و عباس
#قسمت بیست وپنج
"مریم"
به عباس حق میدادم .. کلا عباس و نیازهاش رو فراموش کرده بودم .. نمیخواستم عباس رو بیشتر از این ناراحت کنم .
به محض رسیدن به خونه غذا پختم و بعد از مدتها لباسم رو عوض کردم و کمی آرایش کردم ..
هر چند ته دلم داغون بودم ولی اون شب بخاطر عباس میخندیدم ..
فردا عباس با بلیطهای قطار به خونه برگشت و از همون لحظه شروع به جمع کردن چمدونمون کردم.. اولین سفر زندگیمون بود ..
در واقع ما به خاطر قسطهای خونه حتی ماه عسل هم نرفته بودیم ...
سوار قطار که شدم دلم لرزید .. بغض کردم .. تمام مسیر دعا میخوندم .. به مشهد که رسیدیم و جا گرفتیم به حرم رفتیم ..
تا رسیدم نزدیک حرم بغضم ترکید و تمام اشکهایی که این چند روز بخاطر عباس، نریخته بودم جاری شدند...
امام رضا رو قسم دادم به امام جواد و ازش خواستم به من و عباس به زودی فرزند سالم بده ..
سه چهار روزی که مشهد بودیم اکثر ساعتها رو تو حرم بودم ..
احساس سبکی میکردم و مطمئن بودم که خدا دعاهای من رو بی جواب نمیزاره.. دلم آروم شده بود .. اون چند روز خیلی زود گذشت و برگشتیم تهران ..
چند روز بعد از برگشتنمون بود که عمه زنگ زد و گفت که عروسی فرزانه است .. فرزانه چند ماهی بود که با همون پسری که مغازه لوازالتحریری داشت عقد کرده بود ...
واسه عروسی به اصرار آبجی فاطمه برای اولین بار موهام رو رنگ کردم ..
خیلی تغییر کرده بودم و به گفته ی بقیه خیلی خوشگل شده بودم ..
شب عروسی پیرهن مشکی پوشیدم و موهام رو صاف دورم ریختم ..
فرزانه هم عروس خوشگلی شده بود .. کمی که رقصیدم کنارش نشستم و گفتم فرزانه .. کاش میزاشتی دو ماه دیگه عروسی میگرفتید ، کمی هوا خنک میشد ..
فرزانه با شیطنت لبخندی زد و گفت نمیشد دیگه ...
ابروهام رو بالا انداختم و گفتم یعنی چی؟؟
فرزانه سرش رو نزدیکتر آورد و گفت حامله شدم بخاطر همون سریع عروسی گرفتیم ..
لبم رو گزیدم و گفتم مبارکت باشه ..
تمام مدت مراسم به فکر حاملگی فرزانه بودم ..
تصمیمم رو گرفته بودم .. مطمئن بودم که این بار مشکلی پیش نمیاد..
همون شب تصمیمم رو به عباس گفتم .. عباس کمی فکر کرد و گفت هنوز شش ماه نشده .. بهتر نیست کمی صبر کنیم ؟؟
کنارش نشستم و گفتم نه.. صبر نمیکنم .. من بچه میخوام...
#ادامه داردالله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78459