FAGHADKHADA9 Telegram 78458
#داستان مریم وعباس
#قسمت بیست و چهار


دکتر گفت اگر میخواهید مطمئن بشید که هست یا نه آزمایش ژنتیک بدید... کاری که قبل از عقد باید میکردید...
قدمی به سمت میز دکتر برداشتم و گفتم ولی هیچ کدوم از خانواده های ما مشکلی ندارند.. اصلا تو فامیلمون مشکلی وجود نداشت که ما رو نگران کنه و بخواهیم آزمایش بدیم ..
دکتر ایستاد و گفت الان میخواهید من از نظر علمی توضیح بدم ؟؟میدونید مشکل ژنتیک حتی ممکن در ازدواجهای غیر فامیلی هم رخ بده ، البته امکان و درصدش خیلی خیلی کمه ، ولی هست... شما که فامیل بودید باید انجام میدادید .. الان هم اجباری نیست ...
جوابی به دکتر ندادم و همراه مریم از مطب خارج شدم ..
تا وسطهای راه هر دو سکوت کرده بودیم ..
مریم به سمتم برگشت و پرسید عباس بریم آزمایش بدیم .. حتما دکتر یه چی میدونه که میگه...
عصبانی گفتم دکتر بیخود کرده.. اینا فقط میخوان مردم رو بفرستن دنبال عکس و آزمایش ، تا جیب خودشون و همکارهاش پر بشه...
مریم چشمهاش پر شده و با بغض گفت پس چرا بچمون...
نزاشتم حرفش رو تموم کنه و گفتم خواست خدا بوده.. همین .. این همه آدم بچشون سقط میشه ، مرده به دنیا میاد ، زایمان بعدی بچه صحیح و سالم میزاین .. ما هم یکی مثل همونا..
مریم دیگه حرفی نزد ولی صدای فین فینش نشون میداد که باز داره گریه میکنه ..
دستش رو گرفتم و گفتم مریم .. ببخشید .. عصبانی شدم صدام رفت بالا...
جواب نداد .. دستش رو بالا آوردم و پشت دستش رو بوسیدم و گفتم مریم من طاقت ندارم بیشتر از این ناراحتیت رو ببینم .. تمومش کن ..
دستمال کاغذی رو به سمتش گرفتم و گفتم دو سه روز مرخصی میگیرم آخر هفته بریم شمال .. ها... چی میگی؟؟
مریم دستمالی برداشت و چشمهاش رو پاک کرد و آروم گفت باشه...
چند دقیقه بعد گفت میشه به جای شمال بریم مشهد؟؟
با لبخند نگاهش کردم و گفتم معلومه که میشه.. هر چی تو بخواهی همون میشه مریم گلی... حالا من از تو یه چی میخوام ..
مریم منتظر نگاهم کرد .. ادامه دادم بخند.. مریم به خدا دلم پوسید .. الان دو، سه ماهه همش گریه ، همش غصه.. به خدا دیگه دارم دیوونه میشم از این شرایط...
نگاهش کردم با تعجب نگاهم میکرد گفت مگه تو ناراحت نیستی؟ بچه مون مرده...
+چرا نیستم؟ .. از تو بیشتر نباشه کمترم نیست ولی.. ولی میدونی چند وقته تو حتی پیش منم نمیای... همش تو اون اتاق .. اینقدرگریه میکنی تا خوابت میبره.. بابا فکر منم باش.. منم آدمم...

الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌



tgoop.com/faghadkhada9/78458
Create:
Last Update:

#داستان مریم وعباس
#قسمت بیست و چهار


دکتر گفت اگر میخواهید مطمئن بشید که هست یا نه آزمایش ژنتیک بدید... کاری که قبل از عقد باید میکردید...
قدمی به سمت میز دکتر برداشتم و گفتم ولی هیچ کدوم از خانواده های ما مشکلی ندارند.. اصلا تو فامیلمون مشکلی وجود نداشت که ما رو نگران کنه و بخواهیم آزمایش بدیم ..
دکتر ایستاد و گفت الان میخواهید من از نظر علمی توضیح بدم ؟؟میدونید مشکل ژنتیک حتی ممکن در ازدواجهای غیر فامیلی هم رخ بده ، البته امکان و درصدش خیلی خیلی کمه ، ولی هست... شما که فامیل بودید باید انجام میدادید .. الان هم اجباری نیست ...
جوابی به دکتر ندادم و همراه مریم از مطب خارج شدم ..
تا وسطهای راه هر دو سکوت کرده بودیم ..
مریم به سمتم برگشت و پرسید عباس بریم آزمایش بدیم .. حتما دکتر یه چی میدونه که میگه...
عصبانی گفتم دکتر بیخود کرده.. اینا فقط میخوان مردم رو بفرستن دنبال عکس و آزمایش ، تا جیب خودشون و همکارهاش پر بشه...
مریم چشمهاش پر شده و با بغض گفت پس چرا بچمون...
نزاشتم حرفش رو تموم کنه و گفتم خواست خدا بوده.. همین .. این همه آدم بچشون سقط میشه ، مرده به دنیا میاد ، زایمان بعدی بچه صحیح و سالم میزاین .. ما هم یکی مثل همونا..
مریم دیگه حرفی نزد ولی صدای فین فینش نشون میداد که باز داره گریه میکنه ..
دستش رو گرفتم و گفتم مریم .. ببخشید .. عصبانی شدم صدام رفت بالا...
جواب نداد .. دستش رو بالا آوردم و پشت دستش رو بوسیدم و گفتم مریم من طاقت ندارم بیشتر از این ناراحتیت رو ببینم .. تمومش کن ..
دستمال کاغذی رو به سمتش گرفتم و گفتم دو سه روز مرخصی میگیرم آخر هفته بریم شمال .. ها... چی میگی؟؟
مریم دستمالی برداشت و چشمهاش رو پاک کرد و آروم گفت باشه...
چند دقیقه بعد گفت میشه به جای شمال بریم مشهد؟؟
با لبخند نگاهش کردم و گفتم معلومه که میشه.. هر چی تو بخواهی همون میشه مریم گلی... حالا من از تو یه چی میخوام ..
مریم منتظر نگاهم کرد .. ادامه دادم بخند.. مریم به خدا دلم پوسید .. الان دو، سه ماهه همش گریه ، همش غصه.. به خدا دیگه دارم دیوونه میشم از این شرایط...
نگاهش کردم با تعجب نگاهم میکرد گفت مگه تو ناراحت نیستی؟ بچه مون مرده...
+چرا نیستم؟ .. از تو بیشتر نباشه کمترم نیست ولی.. ولی میدونی چند وقته تو حتی پیش منم نمیای... همش تو اون اتاق .. اینقدرگریه میکنی تا خوابت میبره.. بابا فکر منم باش.. منم آدمم...

الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78458

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. On Tuesday, some local media outlets included Sing Tao Daily cited sources as saying the Hong Kong government was considering restricting access to Telegram. Privacy Commissioner for Personal Data Ada Chung told to the Legislative Council on Monday that government officials, police and lawmakers remain the targets of “doxxing” despite a privacy law amendment last year that criminalised the malicious disclosure of personal information. Other crimes that the SUCK Channel incited under Ng’s watch included using corrosive chemicals to make explosives and causing grievous bodily harm with intent. The court also found Ng responsible for calling on people to assist protesters who clashed violently with police at several universities in November 2019. So far, more than a dozen different members have contributed to the group, posting voice notes of themselves screaming, yelling, groaning, and wailing in various pitches and rhythms.
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American