tgoop.com/faghadkhada9/78406
Last Update:
#دوقسمت دویست وپنجاه وهفت ودویست وپنجاه وهشت
📖سرگذشت کوثر
یونس یاسین و بقیه به شدت مخالف بودند حالا دیگه یونس هم موندگارشده بود میگفت دلم نمیخواد از اینجا برم میگفت اینجا منو
گرفتار کرده گفتم بمون مادر بمون شاید همینجا موندی و زن گرفتی از زن و بچش خبری نداشت لادن و بچههاش رفته بودن که رفته بودن هرچی به من گفتن بزار باهات بیام گفتم نه میخوام تنها برم ولی راحله منو تنها نذاشت گفت میخوام باهات بیام گفت من اینجوری راحتترم نمیتونم تنهات بذارم بری اون وقت تا آخر عمر مدیون مهدی میشم
اوایل فصل تابستون بود تصمیم گرفتیم بچهها رو ببریم ولی خودشون گفتن میخوایم بریم پیش مادربزرگ پدربزرگمون منم موافقت کردم گفتم شاید موندن ما زیاد طول بکشه بچهها رو دست مادر راحله سپردیم راحله داخل خونه نرفت بهم گفت داخل خونه نمیرم شما میشه بچهها رو بدین به دست مامانم
گفتم راحله جان درست نیست خونه باباته نباید این کارو بکنی گفت میدونم آبجی ولی نمیخوام برم خونه بابام فعلاً دوست ندارم برم بهش هیچ اصراری نکردم رفتم داخل بچهها رو سپردم ازم تشکر کردگفت دخترم کجاست چرا داخل نمیاد گفتم نمیدونم گفت دیرشده گفت اصلاً هم اینطور نیست اون از دست من و پدرش دلخوره با ماها قهر کرده برای همین نمیخواد بیاد داخل خونه گفتم شما خیلی آدمای خوبی هستین من که از شما راضیم خدا بیامرز مهدی هم از شما راضی بود
پس برای چی از شما ناراحته؟گفت آخه شما از همه چی خبر ندارید برای همین از ما تعریف می کنیدبرای راحله جون خواستگار اومده یه خواستگار خیلی خوب اومده من و پدرشم بهش میگیم بهتره هرچه زودتر ازدواج کنه به هر حال موقعیت خیلی خوبی داره بچههاش بزرگ شدن اون کسی هم که اومده خواستگاریش آدم خیلی خوبیه پولدار هستش سرش به تنش میارزه البته خواهش میکنم به خودتون نگیرین مهدی رو سر ما جا داشت اما ما هم که تا آخر عمر زنده نیستیم شما هم که تا آخر عمر زنده نیستی بالا سرشون باشیدراحله و بچه هاش احتیاج به سایه سر دارن بالاخره باید یکی بالا سرشون باشه مراقبشون باشه هیچ خونه ای نباید بدون مرد باشه خونهای که بدون مرد باشه یعنی سایهای نداره گفتم خواهش میکنم این حرف رو نزنید راحله جون خودش از صد تا مرد مردتره دستمو گرفت و بهم گفت ازت یه خواهش دارم با دخترم حرف بزن اون به حرف تو خیلی گوش میکنه تو راضی باشی بهش بگی ازدواج کن ازدواج میکنه تو نه بگی موافقت نمی کنه راحله دوبار بیوه شده
مردم کلی پشت سرش حرف میزنند میگن که این دختر سرخوره خیلی راجع به دختر من بد حرف میزنن البته جلوی روی ما نمیگن ولی پشت سرمون میگن گفتم مردم خیلی غلط میکنن بگو کی گفته خودم برم بزنم تو دهنش غلط کرده کسی راجع به راحله من بد حرف بزنه شوهراش خودشون رفتن جنگ خودشون خواستن که پا تو این راه بگذارن مگه راحله
مجبورشون کرده بود حاج خانم پشت دخترت وایستا به حرف مردم گوش نکن ازش خدافظی کردم و با راحله راه افتادم تمام راه ساکت بودیم نه من حرف میزدم نه اون حرف میزد بالاخره به حرف اومد ازم پرسید مادرم همه چی را بهتون گفته مگه نه هیچی نگفتم تاخودش ادامه بده گفت میخواد منو به یک مرد شصت و هفت ساله بده!الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78406