tgoop.com/faghadkhada9/78352
Last Update:
گاهی وقتا فکر میکنم زخمها مثل عکسهای قدیمی هستن…
نه میشه پاکشون کرد، نه میشه نادیدهشون گرفت.
هر کدومشون گوشهای از زندگی رو قاب گرفتن؛
لحظهای که زمین خوردم، لحظهای که تنها شدم، لحظهای که از تاریکی گذشتم.
روی تن و روحم خطهایی هست که شاید قشنگ نباشن،اما مثل نقشهای هستن که مسیر برگشتنمرو نشون میدن.
مسیر عبور از شبهایی که فکر میکردم صبحی در کار نیست،ولی صبح رسید…
زخمهام یادم دادن که قدرت همیشه توی فریاد نیست،گاهی توی سکوته که نفسنفسزنان ادامه میدی.
یادم دادن امید رو حتی وقتی چراغها خاموشه.برای همین، من زخمهامو پنهون نمیکنم.
نه چون زیبان، بلکه چون واقعیان…
چون یادم میارن که زندگی رو با تمام دردهاش زندگی کردم،و هنوز اینجا هستم…
میدونی زخمها چرا عجیبن؟
چون اول که تازهان، فقط درد میکنن…
ولی کمکم، وقتی خوب میشی،
همون جاهایی که بیشتر شکستنت، محکمتر میشن.هر خط، هر نشونه، هر جای قدیمی،یادآور اینه که من بارها افتادم و بارها بلند شدم.
شاید خیلیا فقط لبخندمو ببینن،
ولی من میدونم پشت اون لبخند چی خوابیده؛
شبای طولانی، اشکای بیصدا،
و امیدی که حتی وقتی همهچی سیاه بود،
یه گوشهی دل کوچیکم روشن موند.
پس اگه روزی دیدی هنوز ادامه میدم،
بدون که من از دلِ همون زخمها ریشه گرفتم.
و همین باعث میشه هر بار که به آینه نگاه میکنم،
به خودم بگم:
«آفرین… تو هنوز اینجایی.»
زخمها قابِ دیروزند، هر قاب گواهِ تابِ من است
از خاکِ شکست سبز شدم؛ این بُنمایهٔ امیدِ من است
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78352