tgoop.com/faghadkhada9/78335
Last Update:
#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#ستاره
#قسمت_سیوهشت
به جواد اشاره کردم که این خوبه ؟جواد که انگاری رفت توی فکر گفت :آره قشنگه بپوشش..
فروشنده رو صدا زدیم که بیاد ، وقتی اومد انقدر ادا میومد که حالم داشت بد میش ،اما چون لباس و دوست داشتم چیزی نگفتم ، لباس و در آورد و گفت :
_بفرمایید اتاق آخر ....
راه افتادم سمت اتاق ،هنوز نرسیده بودم که دیدم جواد پشت سرم ایستاده ،نگاهم کرد و گفت : چی شده خانمم حسودیش شد ؟
اخم کردم و رومو برگردوندم ، جواد گفت :من تازه ستاره ی زندگیم رو پیدا کردم چی فکر کردی ؟؟
برو لباستو بپوش ..
گفتم :باشه...
خنده ش گرفت ، رفتم داخل لباس و با هزار زحمت پوشیدم ،لباس خیلی قشنگی بود ، خیلی دوستش داشتم ، آستینای پفی با نگین های که روی بالاتنه ش کار شده بود ..
آروم رفتم و در باز کردم میدونستم جواد ذوق زده میشه ، وقتی نگاهش بهم افتاد نگاا کرد تو چشمام و گفت:چقدر قشنگتر شدی خانمم ، چقدر بهت میاد ،همین و میخای ؟ دوستش داری ؟
گفتم : اگه تو دوستش داشته باشی آره خیلی قشنگه .
گفت :عالیه هرچی بپوشی بهت میاد همسرم ...
صدایی اومد که گفت این کار و پسند کردین ؟
من و جواد هم گفتیم :آره همین و میخایم ...
فروشنده گفت : پس مبارکه ،در بیار که واست بسته بندی کنم ...
رفتیم و لباس و خریدم و زدیم از مغازه بیرون ،تا بقیه ی خرید ها رو انجام دادیم کلی طول کشید و خسته و کوفته برگشتیم خونه ،دیگه نزدیک های ساعت دوازده شب بود که رسیدم شام و بیرون خوردیم ،وقتی اومدیم همه خواب بودن به سمت جواد رفتم و گفتم : جواد تو دیگه میتونی بری .
جواد گفت : میشه امشب اینجا بمونم ؟
گفتم :اما علی و زهرا اینجان زشته
جواد گفت : دلم گرفته ستاره ...
چهره ش و که دیدم مظلوم شده بود مثل یک پسر بچه ، دلم سوخت واسش قبول کردم که شب بمونه.
رفتم توی اتاق ، نگاهی به تخت انداختم ، نمیدونستم که چیکار کنم ، جواد پشت سرم اومد داخل و گفت : چی شده ؟ چرا همینجور ایستادی ؟
گفتم : اما جواد ...
گفت : اما و اگر نداره ، من و تو الانم زن و شوهریم ...
از زمانی گفت که زن و بچه داشت و گفت میخاد همین امشب برای همیشه توی دلش خاکشون کنه و من بشم همسر همیشگیش و حسین هم بشه تنها پسرش ، قول داد تا ابد حسین خود پسرش باشه !
نگاهش کردم و آروم گفتم :جوادم ، تو الان همه کس من شدی ، من جز تو کسی و ندارم ، خیلی دوستت دارم ..
جواد هم نگاهم کرد و گفت : منم دوستت دارم خانمم ...
اون شب بعد از سال ها بهترین و باآرامش ترین خوابی بود که داشتم ...
خیلی سریع روز ازدواجمون رسید ،آرایش ملایمی کردم و موهام و باز کردم.. نمیخاستم آرایشگاه برم، جواد هم گفته بود خودم بهترم همینجور ، آرایشم تموم شد رفتم بیرون از اتاق که جواد هم با کت شلوار پشت در بود ، گفتم :کجا بودی جواد ؟
گفت : یک ساعته پشت در اتاق منتظرتم ...
هیچ چیزی نمیذاشت توی دلم بمونه ، با محبت و مهربون از داشتنش ذوق میکردم ،از بودن کنارش خوشحال بودم ...
جواد گفت :بانوی من بریم توی اتاق همه منتظرمون هستن...
گفتم: بریم ....
دست همو گرفتیم و رفتیم توی اتاق، زهرا کل میکشید ، چشم گردوندم ببینم کیا اومدن که با دیدن رضا و سمانه اخمام توی هم رفت ، ناراحت شدم که از چشمای جواد پنهون نموند گفت :عزیزم من خاستم بیان تا شاهد خوشبختیمون باشن ،فکر نکنن ستاره با کارای اونا بدبخت شده، بلکه خوشبخت شده و اونا بدبخت شدن ،خودتو ناراحت نکن....
بخاطر جواد دیگه چیزی نگفتم ،عاقد اومد و خطبه ی عقدمون رو خوند ، بعد از اون جشن و آهنگ گذاشتن ،حسینم انگاری خیلی خوشحال بود که بالا و پایین میپرید ،خداروشکر میکردم که حسینم راضی بود ...
آخرای مهمانی بود و همه عزم رفتن کردن ،رضا و سمانه اومدن و انگاری شرمنده باشن تبریک گفتن و رفتن ، منم اصراری به موندنشون نکردم...
با جواد تصمیم گرفتیم توی خونه ی اون زندگی کنیم و زهرا و علی فعلا همینجا توی این خونه باشن ، دست حسین و گرفتم و با جواد خاستیم راهی خونمون بشیم که زهرا اومد جلو و گفت : آقا حسین ، مگه قرار نبود شب و پیش من بمونی ؟ فردا میخایم با دایی علی بریم پارک ها ،حداقل بخاطر عمه بمون ....
حسین که ذوق زده شد نگاهی بهم کرد که بمونه یا نه ، میدونستم دوست داره بمونه و دلیل زهرا چیه ، گفتم: باشه بمون ،ولی مراقب خودت باش ...
حسین از ذوق پرید هوا و گفت : آخ جون مامان خوشگلم ...
خندمون گرفت، با زهرا و علی خداحافظی کردیم و راه افتادیم سمت خونمون ، در و باز کردیم و رفتیم داخل، وقتی وارد شدیم دیدم که اتاق خواب و تزیین کردن و یه تخت دو نفره ی جدید گذاشته وسط اتاق، چقدر خوش سلیقه بود،اون شب هم از بهترین شبای زندگیم بود و من همسر دائمی جواد شدم .
شاید خیلی اغراق باشه که بگم بهترین روزای عمرم وقتی بود که جواد کنارم بود ،الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78335