tgoop.com/faghadkhada9/78323
Last Update:
*زن دانشگاهدیده یک چیز را خوب یاد میگیرد و آن؛ چگونگی پیروزی بر مرد است.*
*☝️با زن بهاصطلاح روشنفکر با قدرت و قاطعیت رفتار کن…*
مصطفی محمود – نابغه معاصر
روزی جوانی برایش چنین نوشت:
*همیشه آرزویم این بود که با زنی دانشگاهدیده ازدواج کنم؛ زنی که مرا بفهمد و من هم او را بفهمم، در کنارم در مبارزهٔ زندگی بایستد و همراه و همپایم باشد. این آرزو – متأسفانه – برآورده شد!*
کنارم زنی پیدا شد از نوعی عجیب؛ زنی که چهار سال در دانشکدهٔ ادبیات فقط یک هنر آموخته بود: هنر پیروز شدن بر مرد.
سخنور است، خوشپوش است، گلف بازی میکند، پیانو مینوازد، کتاب میخواند، اما هیچچیز دنیا را نمیپسندد.
اگر بپرسم کجا میروی و چه زمانی برمیگردی، لبها را جمع میکند و گله میکند که به او اعتماد ندارم.
اگر به او اعتماد کنم، شکایت میکند که چرا به اندازهٔ کافی به او حسادت نمیکنم. اگر با عشق و غیرت شعلهور شوم، میگوید:
«بیایید دوست باشیم، بهترین ازدواجها بر پایهٔ دوستی است.»
اگر دوستی بدهم، اهمیت روابط جنسی را به رخم میکشد. اگر به رابطهٔ جنسی توجه کنم، میگوید:
«اوه… تو وحشی هستی!»
در جنوب بودیم، آنقدر شکایت کرد که به قاهره آمدیم. حالا هم شکایت میکند که میخواهد به آمریکا سفر کند.
همیشه ناراضی است، جاهطلبی بیمارگونه دارد، همهچیز میخواهد، فقط چون مدرک لیسانس زبان انگلیسی دارد و نصف روز مثل مردها کار میکند.
با این حال، اول هر ماه ناگهان به «دختر خانه» تبدیل میشود و منتظر خرجی است.
خانهمان پر از بینظمی است، با اینکه آشپز و خدمتکار داریم، مادرم هم مثل مستخدم و دایهٔ بچهها کار میکند، با اینکه پیر شده و باید استراحت کند.
گاهی صحنههایی میبینم که دلم را به درد میآورد: مادرم، دو بچه روی زانو، و خانم بعد از کار روی تخت دراز کشیده و روزنامهٔ فرانسوی میخواند.
کمکم باورم شده که همسرم زنی است بیچاره و معذب؛ نمیداند با خودش، با فرهنگش یا با من چه کند. اصلاً نمیداند فرهنگ یعنی چه.
اما گناه من چیست؟ و راهحل کدام است؟
*پاسخ دکتر مصطفی محمود به این نامه:*
گناه تو، گناه میلیونها زن و مرد دیگر است؛ گناه نسل بداقبالی که به سرعت دگرگون شده و مانند واگنهای تراموا، ناگهان و بیمقدمه زیر ضربهٔ حرکت تند لوکوموتیو قرار گرفته است.
زن امروزی، در برابر نور خیرهکنندهٔ فرهنگ و آزادی ناگهانی، سرگشته و حیران شده و نمیداند چه میخواهد. به همین دلیل، همزمان در چند مسیر پیش میرود.
میخواهد سفر کند، جهان را بگردد، عشق بورزد، لذت جنسی ببرد، ماجراجویی کند – فقط برای ماجراجویی – و هر چیز قدیمی را صرفاً چون قدیمی است رد کند، و هر چیز جدید را صرفاً چون جدید است تحسین کند. هزار خواسته دارد، بیآنکه در برابرش یک کار مفید ارائه کند.
احساسش به حقوقش بیش از احساسش به وظایفش است. احساس آزادیاش بیش از احساس مسئولیتش. چون تجربهای نو را میگذراند.
برای نخستین بار از قفس بیرون آمده و فقط به این فکر میکند که با بالهایش در چهار سوی دنیا بپرد.
*و راهحل، رویارویی با واقعیت است.*
چارهای جز برخورد مستقیم نداری. با زن «فرهیخته»ات طوری رفتار کن که گویی بیفرهنگ است و با سختی و قاطعیت به او بیاموز که *فرهنگ یعنی مسئولیت.*
مادر باید مادریت کند، و زن باید زن باشد..
— از کتاب «۵۵ مشکل عشق» نوشتهٔ دکتر مصطفی محمودالله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78323