FAGHADKHADA9 Telegram 78236
🍂🥀🍁
#داستان آموزنده💠

✍🏻قصه قصاص عادلانه ..

🔳🌸بانویی ماجرای خود را اینگونه تعریف می کند ؛سی سال قبل جوانی مغرور و فعال حقوق زنان بودم و از آزادی زنان حرف میزدم و با همسرم در دفتر یکی از مجله های اجتماعی کار می کردیم

🔳🌸ما همراه مادرشوهرم زندگی می کردیم ، در مکانی با همه اوصافی که من از او خواسته بودم ..

🔳🌸اما مادر شوهرم بدترین روزهای زندگی اش را با من گذراند ، او زنی صبور بود و من با بدترین شیوه با او برخورد می کردم ،من با حرفهایی که دوستانم درگوشم می خواندن با او رفتار می کردم ،

🔳🌸 آنها مرا نصیحت کرده بودند که از همان ابتدا با خشم و عصبانیت با او حرف بزنم .

🔳🌸به همین خاطر اتاق جداگانه ای برای او در نظر گرفتم و از او خواستم که مزاحم من نشود و در اتاق خود بماند .

🔳🌸مانند مهمانی ناخوانده با او برخورد می کردم ، لباسهایش را در لباسشویی دیگری می انداختم تا جایی که برایش ممکن بود از اتاقش خارج نمیشد ،

🔳🌸فقط یکبار در ماه اتاق او را تمیز می کردم ، او بیمار شده بود ومن غذای مناسب بیماری او را نمی پختم ، برایم مهم نبود چه غذایی برای او خوب است ،

🔳🌸 اما او مانند کوهی استوار همیشه با تبسم با من روبرو می شد و برایم دعای هدایت می کرد ، فقط برای برگرداندن سینی غذا و وضو از اتاق خارج میشد ودر اتاقش نماز می گذارد و قرآن می خواند ..

🔳🌸هرگاه برایش غذا می بردم داخل اتاق نمیشدم از پشت در محکم در را می کوبیدم تا غذایش را از من بگیرد ..

🔳🌸شوهرم بسیار مشغول بود و از این موضوع اطلاعی نداشت بخاطر همین متوجه چیزی نمی شد و مادر شوهرم نیز چیزی ازمن به او شکایت نمی کرد !

🔳🌸بلکه هر بار احوال مادرش را می پرسید ،مادرش دستانش را به طرف آسمان بلند می کرد و می گفت : الحمدلله خوبم ..

🔳🌸ومن هیچ وقت با خود فکر نمی کردم که چرا دارم با او چنین می کنم و او چرا از من شکایت نمی کند.بلکه احساس پیروزی می کردم که بر او پیروز شده ام !

🔳🌸تا اینکه بیماری او شدت گرفت، او مرگ را در نزدیکی خود دید، او مرا فرا خواندو من با بی میلی کنارش نشستم،

🔳🌸او به من گفت :برای تو دعا نمی کنم که خداوند انتقام مرا از تو بگیرد و نمی خواهم پسرم از احوال تو چیزی بداند فقط برایت دعا می کنم که خدا هدایت و اصلاحت کند ..

🔳🌸دعای هدایت برایت می کنم تا به درون خودت مراجعه کنی و از تو‌ میخواهم این مدت کوتاه را که زنده هستم اخلاقت را عوض کنی تا بتوانم تو را ببخشم

🔳🌸اما او چشمانش را بست و خیلی زود جان سپرد و روزی باقی نماند که من با او خوبی کنم ..!!

🔳🌸اما او اشکهایم را ندید که تازه بخود آمده بودم ، او ندید که با بستن چشمانش چقدر او را بوسیدم وشرمگین گشتم و شوهرم گمان میکرد که من مانند چشمانم ازمادرش مراقبت کرده ام ...

🔳🌸بعد از سالها شوهرم فوت کرد پسر من نیز بزرگ شد،و ازدواج کرد،او نتوانست در خانه ای جدا زندگی کند بنابراین زندگی با من راترجیح داد ، چون پدرش فوت کرده بود نخواست من تنها باشم ،

🔳🌸به همسرش در مورد من بسیار توصیه نمود و همسرش بامن همانند تعامل من با مادرشوهرم را برقرار کرد با مادر شوهرم هرچه کرده بودم او نیز چنین کرد ...

🔳🌸اما شکایتی ندارم زیرا این قصاصی عادلانه از جانب پروردگارم است ، فقط از خدا می خواهم در قیامت نیز مرا مجازات نکند و مرا ببخشد ...

📌هنوز این سؤال در سینه ام سنگینی می کند آیا مادر شوهرم مرا قبل از مرگش بخشيده بود الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
1😢1



tgoop.com/faghadkhada9/78236
Create:
Last Update:

🍂🥀🍁
#داستان آموزنده💠

✍🏻قصه قصاص عادلانه ..

🔳🌸بانویی ماجرای خود را اینگونه تعریف می کند ؛سی سال قبل جوانی مغرور و فعال حقوق زنان بودم و از آزادی زنان حرف میزدم و با همسرم در دفتر یکی از مجله های اجتماعی کار می کردیم

🔳🌸ما همراه مادرشوهرم زندگی می کردیم ، در مکانی با همه اوصافی که من از او خواسته بودم ..

🔳🌸اما مادر شوهرم بدترین روزهای زندگی اش را با من گذراند ، او زنی صبور بود و من با بدترین شیوه با او برخورد می کردم ،من با حرفهایی که دوستانم درگوشم می خواندن با او رفتار می کردم ،

🔳🌸 آنها مرا نصیحت کرده بودند که از همان ابتدا با خشم و عصبانیت با او حرف بزنم .

🔳🌸به همین خاطر اتاق جداگانه ای برای او در نظر گرفتم و از او خواستم که مزاحم من نشود و در اتاق خود بماند .

🔳🌸مانند مهمانی ناخوانده با او برخورد می کردم ، لباسهایش را در لباسشویی دیگری می انداختم تا جایی که برایش ممکن بود از اتاقش خارج نمیشد ،

🔳🌸فقط یکبار در ماه اتاق او را تمیز می کردم ، او بیمار شده بود ومن غذای مناسب بیماری او را نمی پختم ، برایم مهم نبود چه غذایی برای او خوب است ،

🔳🌸 اما او مانند کوهی استوار همیشه با تبسم با من روبرو می شد و برایم دعای هدایت می کرد ، فقط برای برگرداندن سینی غذا و وضو از اتاق خارج میشد ودر اتاقش نماز می گذارد و قرآن می خواند ..

🔳🌸هرگاه برایش غذا می بردم داخل اتاق نمیشدم از پشت در محکم در را می کوبیدم تا غذایش را از من بگیرد ..

🔳🌸شوهرم بسیار مشغول بود و از این موضوع اطلاعی نداشت بخاطر همین متوجه چیزی نمی شد و مادر شوهرم نیز چیزی ازمن به او شکایت نمی کرد !

🔳🌸بلکه هر بار احوال مادرش را می پرسید ،مادرش دستانش را به طرف آسمان بلند می کرد و می گفت : الحمدلله خوبم ..

🔳🌸ومن هیچ وقت با خود فکر نمی کردم که چرا دارم با او چنین می کنم و او چرا از من شکایت نمی کند.بلکه احساس پیروزی می کردم که بر او پیروز شده ام !

🔳🌸تا اینکه بیماری او شدت گرفت، او مرگ را در نزدیکی خود دید، او مرا فرا خواندو من با بی میلی کنارش نشستم،

🔳🌸او به من گفت :برای تو دعا نمی کنم که خداوند انتقام مرا از تو بگیرد و نمی خواهم پسرم از احوال تو چیزی بداند فقط برایت دعا می کنم که خدا هدایت و اصلاحت کند ..

🔳🌸دعای هدایت برایت می کنم تا به درون خودت مراجعه کنی و از تو‌ میخواهم این مدت کوتاه را که زنده هستم اخلاقت را عوض کنی تا بتوانم تو را ببخشم

🔳🌸اما او چشمانش را بست و خیلی زود جان سپرد و روزی باقی نماند که من با او خوبی کنم ..!!

🔳🌸اما او اشکهایم را ندید که تازه بخود آمده بودم ، او ندید که با بستن چشمانش چقدر او را بوسیدم وشرمگین گشتم و شوهرم گمان میکرد که من مانند چشمانم ازمادرش مراقبت کرده ام ...

🔳🌸بعد از سالها شوهرم فوت کرد پسر من نیز بزرگ شد،و ازدواج کرد،او نتوانست در خانه ای جدا زندگی کند بنابراین زندگی با من راترجیح داد ، چون پدرش فوت کرده بود نخواست من تنها باشم ،

🔳🌸به همسرش در مورد من بسیار توصیه نمود و همسرش بامن همانند تعامل من با مادرشوهرم را برقرار کرد با مادر شوهرم هرچه کرده بودم او نیز چنین کرد ...

🔳🌸اما شکایتی ندارم زیرا این قصاصی عادلانه از جانب پروردگارم است ، فقط از خدا می خواهم در قیامت نیز مرا مجازات نکند و مرا ببخشد ...

📌هنوز این سؤال در سینه ام سنگینی می کند آیا مادر شوهرم مرا قبل از مرگش بخشيده بود الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78236

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”. ‘Ban’ on Telegram Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. How to build a private or public channel on Telegram? Informative
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American