FAGHADKHADA9 Telegram 78227
#دوقسمت دویست وچهل وسه ودویست وچهل وچهار
📖سرگذشت کوثر
گفت بد به دلت راه نده خواهر من من یه کاری میکنم کارستون تو هنوز منو نشناختی
این عروسی سر نمیگیره خیالت راحت ببین چه بلایی سرشون میارم البته میذارم عقدش کنه بعداً دست به کار میشم یعنی بعد از مراسم عقدتو تالار پدرشونو در میارم گفتم تو رو خدا یه کاری کن همینجوری نذار بمونن
خیلی استرس و دلشوره داشتم دلم میخواست یه اتفاقی بیفته دلم میخواست اون عروسی به هم بخوره راحله میگفت خیلی هزینه کردن کلی خرج کردن یک جوری هزینه کردن که انگارعروس و داماد برای اولین باره که دارن ازدواج میکنن گفتم پس خیلی بدبختن روز عروسی فرا رسید دلم بدجوری شور میزد به راحله گفتم یعنی چی میشه
گفت کاش منم میدونستم ولی نمیدونم ولی خیلی دلم میخواد بدونم مهدی میخواد چیکار کنه استرس و دلشوره خیلی فراوانی داشتم همش به خودم میگفتم خدایا اگه نتونه کاری بکنه من چه خاکی تو سرم بریزم این دختره بره خوش و خرم زندگی کنه پسر من اون سر دنیا زجر بکشه مهدی سعی میکرد منو آروم بکنه اما هیچی آرومم نمیکردراحله بهم گفت
بیچاره زن و شوهر سابق این دوتا واقعاً خیلی بدبختن همون بهتر که از دست اینا خلاص شدن بالاخره روز عروسی فرا رسید از صبحش من استرس داشتم حالم به هم میخوردمهدی بهم گفت میخوان داماد و بعد مراسم عقد کنون تو تالار دستگیر کنن
بهم گفت میخوام آبروی همشونو ببرم نمیذارم راحت عروسی کنن نه راحله عروسی رفت نه پدر و مادرش به احترام من به عروسی رفتن ساعت ۱۱ شب بود که مهدی اومد خوش و خندون با دو تا جعبه شیرینی بهم میگفت اهل خونه بیاین که خبرهای خوب دارم همه دورش جمع شدیم با خوشحالی پرسیدیم مهدی چه خبر چی شد
گفت همونی که میخواستیم شد آقا دامادو وسط عروسی دست بند به دست برداشتن بردن با حکم آقا دامادو برداشتن بردن جلوی اون همه مهمون هر چقدر هم پدر داماد و پدر عروس التماس کردن گفتن بعد عروسی ببرینش گفتن نه به ما دستور دادن همین الان ببریم کاش اونجا بودی خواهر من میدیدی که لادن چه اشکی میریخت چقدر گریه میکرد التماس میکرد حتی منم نفرین کرد بهم گفت
انشاالله هیچ کدومتون خیر نبینید که خوشبختی منو خراب کردیدخانوم یه چیزی هم از ما طلبکار بودنمیدونی چیکارمیکرد مونده بودخودشو بکشه خیلی حالش بد بود اصلاً فکرشم نمیکرد همچین اتفاقی بیفته
گفتم حالا چی میشه چه اتفاقی میفته گفت هیچی نگران نباش اونقدر مدرک بر علیهش هستش که چند سال تو زندان بمونه
فقط لادن خانم باید یکی دو سال دوندگی کنه تا بتونه از شوهرش طلاق بگیره اون شوهری که من میشناسم عمرا طلاقش بده
تازه اگه لادن هم بخوادازش طلاق بگیره باید همه چی رو ببخشه یعنی تا مهریشم باید ببخشه اون مرد خیلی پول پرسته خیلی هم زیرک و زرنگه این برای اولین بار بود که تو تله افتادراحله گفت البته به شرط اینکه از پولش استفاده نکنه از زندان بیاد بیرون مهدی گفت فکر نمیکنم بتونه به این راحتی بیاد بیرون پرونده‌اش خیلی سنگینه دلم سبک شده بود حالم خیلی خوب بود حال راحتی داشتم
من به خاطر یونس حاضر بودم همه کار بکنم
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
👍1



tgoop.com/faghadkhada9/78227
Create:
Last Update:

#دوقسمت دویست وچهل وسه ودویست وچهل وچهار
📖سرگذشت کوثر
گفت بد به دلت راه نده خواهر من من یه کاری میکنم کارستون تو هنوز منو نشناختی
این عروسی سر نمیگیره خیالت راحت ببین چه بلایی سرشون میارم البته میذارم عقدش کنه بعداً دست به کار میشم یعنی بعد از مراسم عقدتو تالار پدرشونو در میارم گفتم تو رو خدا یه کاری کن همینجوری نذار بمونن
خیلی استرس و دلشوره داشتم دلم میخواست یه اتفاقی بیفته دلم میخواست اون عروسی به هم بخوره راحله میگفت خیلی هزینه کردن کلی خرج کردن یک جوری هزینه کردن که انگارعروس و داماد برای اولین باره که دارن ازدواج میکنن گفتم پس خیلی بدبختن روز عروسی فرا رسید دلم بدجوری شور میزد به راحله گفتم یعنی چی میشه
گفت کاش منم میدونستم ولی نمیدونم ولی خیلی دلم میخواد بدونم مهدی میخواد چیکار کنه استرس و دلشوره خیلی فراوانی داشتم همش به خودم میگفتم خدایا اگه نتونه کاری بکنه من چه خاکی تو سرم بریزم این دختره بره خوش و خرم زندگی کنه پسر من اون سر دنیا زجر بکشه مهدی سعی میکرد منو آروم بکنه اما هیچی آرومم نمیکردراحله بهم گفت
بیچاره زن و شوهر سابق این دوتا واقعاً خیلی بدبختن همون بهتر که از دست اینا خلاص شدن بالاخره روز عروسی فرا رسید از صبحش من استرس داشتم حالم به هم میخوردمهدی بهم گفت میخوان داماد و بعد مراسم عقد کنون تو تالار دستگیر کنن
بهم گفت میخوام آبروی همشونو ببرم نمیذارم راحت عروسی کنن نه راحله عروسی رفت نه پدر و مادرش به احترام من به عروسی رفتن ساعت ۱۱ شب بود که مهدی اومد خوش و خندون با دو تا جعبه شیرینی بهم میگفت اهل خونه بیاین که خبرهای خوب دارم همه دورش جمع شدیم با خوشحالی پرسیدیم مهدی چه خبر چی شد
گفت همونی که میخواستیم شد آقا دامادو وسط عروسی دست بند به دست برداشتن بردن با حکم آقا دامادو برداشتن بردن جلوی اون همه مهمون هر چقدر هم پدر داماد و پدر عروس التماس کردن گفتن بعد عروسی ببرینش گفتن نه به ما دستور دادن همین الان ببریم کاش اونجا بودی خواهر من میدیدی که لادن چه اشکی میریخت چقدر گریه میکرد التماس میکرد حتی منم نفرین کرد بهم گفت
انشاالله هیچ کدومتون خیر نبینید که خوشبختی منو خراب کردیدخانوم یه چیزی هم از ما طلبکار بودنمیدونی چیکارمیکرد مونده بودخودشو بکشه خیلی حالش بد بود اصلاً فکرشم نمیکرد همچین اتفاقی بیفته
گفتم حالا چی میشه چه اتفاقی میفته گفت هیچی نگران نباش اونقدر مدرک بر علیهش هستش که چند سال تو زندان بمونه
فقط لادن خانم باید یکی دو سال دوندگی کنه تا بتونه از شوهرش طلاق بگیره اون شوهری که من میشناسم عمرا طلاقش بده
تازه اگه لادن هم بخوادازش طلاق بگیره باید همه چی رو ببخشه یعنی تا مهریشم باید ببخشه اون مرد خیلی پول پرسته خیلی هم زیرک و زرنگه این برای اولین بار بود که تو تله افتادراحله گفت البته به شرط اینکه از پولش استفاده نکنه از زندان بیاد بیرون مهدی گفت فکر نمیکنم بتونه به این راحتی بیاد بیرون پرونده‌اش خیلی سنگینه دلم سبک شده بود حالم خیلی خوب بود حال راحتی داشتم
من به خاطر یونس حاضر بودم همه کار بکنم
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78227

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

“[The defendant] could not shift his criminal liability,” Hui said. In the next window, choose the type of your channel. If you want your channel to be public, you need to develop a link for it. In the screenshot below, it’s ”/catmarketing.” If your selected link is unavailable, you’ll need to suggest another option. Polls A Hong Kong protester with a petrol bomb. File photo: Dylan Hollingsworth/HKFP. Telegram is a leading cloud-based instant messages platform. It became popular in recent years for its privacy, speed, voice and video quality, and other unmatched features over its main competitor Whatsapp.
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American