tgoop.com/faghadkhada9/78120
Last Update:
#دوقسمت دویست وسی وپنج ودویست وسی وشش
📖سرگذشت کوثر
زندگی ما با همه خوبیها و بدیهاش میگذشت آرامش زیادی پیدا کرده بودیم
دیگه کسی نبود که بابتش حرص بخوریم نه یونسی بودنه لادنی همین باعث خوشحالیمون بود همین که پسرم سالم و راحت بود برام بس بودیونس میخواست از دبی بره آلمان داشت کارهاشو انجام میداد که هرچه زودتر بره از اون طرف هم خبردار شدم که لادن دنبال کارهای طلاقشه میخواست با پول پارتی پدرش هرچی زودتر از یونس جدا بشه
اینا رو همیشه راحله بهم میگفت .میگفت تو فامیل میشینه پا میشه میگه که دارم از این زندگی راحت میشم به همه گفته که آدم نباید با آدم بیپول ازدواج کنه فقط بایدمرد پولدار ازدواج کنه که اینجوری نگذارتش بره راحله میگفت همه بهش میخندن و پشت سرش حرف میزنن همه میدونن.که این عفریته خانم با یه مرد رابطه داره گفتم راحله جان اون آقا متاهله مجرد گفت اگه اونی که من فکرشو میکنم قبلاً مجرد بود تا یک سال پیش ولی همه میگفتن که با لادن رابطه داره ولی نمی تونستن ثابت کنن به هر حال هرچی بود بنده خدا از حدوداً ۸ ماه پیش زنشو با دو تا بچه طلاق دادزنش واقعا زن خوب و خانومی بودش ولی خوب قدرشو ندونست گفتم ایشالا که بهترین بخت نصیب زنش بشه با یه آدم خیلی خوب آشنا شه ازدواج کنه ایشالا منم همچین دعایی دارم ایشالا لادن و اون مرد هیچ وقت خیر نبینن یک سال و سه ماه بعد بودش که فهمیدم لادن و یونس از هم جدا شدن لادن بالاخره تونسته بود طلاق غیابیشو بگیره و به آرزوش برسه خودش بهم زنگ زد و گفت من از پسرت جدا شدم از شر پسرت راحت شدم من هم تنها حرفی که بهش زدم گفتم ایشالا که خوشبخت بشی هیچ چیز دیگه از خدا نمیخوام تو هم لایق خوشبختی شاید کم کاری از پسر من بوده نمیدونم شما دوتا از اول برای هم نبودین اشتباه کردین پسر من از اول هم نباید با تو ازدواج میکرد لقمه گندهتر از دهنش برداشت تو گلوش گیر کردباید با یکی مثل خودش ازدواج میکرد تو هم باید با یکی مثل خودت ازدواج میکردی نه اینکه دو تا بچه رو هم بدبخت کردین حرفی نزد سکوت کرد
بدون خداحافظی قطع کرد دلم واسه پسرم سوخت گفتم بمیرم برات مادرکه زندگیت به همین راحتی از بین رفته نابود شد ای کاش بودی شاید اگه بودی میتونستی لادن و آروم کنی که ازت طلاق نگیره چهار ماه بعد لادن به من زنگ زدبهم گفتش میخوام بیام خونتون ببینمت گفتم چیکارم داری گفت یه کار خیلی مهم باهات دارم باید تور ببینم خیلی عجله دارم خیلی کارا دارم که باید انجام بدم وقتی اومده هیچ کسی خونه نبود مهدی که ساعت کارش بود یاسینم که خونه نبود راحله و بچه هاش و صدا کردم گفتم بیان پایین لادن میخواد بیاد اینجالادن خیلی خوشتیپ وخوش قیافه اومده بود انگار نه انگار که از شوهرش جدا شده بود خیلی هم حالش خوب بودلباس گرون قیمت تنش کرده بود و بوی عطرش همه جا پیچیده بود با فخرو غرور خاصی ما را نگاه میکرد هی در دیوار نگاه میکرد راحله بهش گفت چیزی شده لادن جون از این طرفا تو که قسم خورده بودی هیچ وقت خونه مادر شوهرت نیای میگفتی برای من و خونوادم افت داره پامو تو این خونه بگذرم لادن بهم گفت میشه برای من یه قهوه درست کنین من قهوه میخوام گفتم والا ما اینجا قهوه نمیخوریم ولی اگه شما میخواین برم براتون بخرم گفت چقدر بیکلاسی تو همه خونهها دیگه یه قهوه پیدا میشه الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
BY الله رافراموش نکنید
Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78120