FAGHADKHADA9 Telegram 78085
بهار و مرد پاییز
نویسنده فاطمه “سون ارا”
قسمت: صد چهل و شش


لحظه‌ ای مکث کرد. سپس آرام‌ تر گفت تو خودت را شبیه زنی که در گذشتهٔ منصور بوده می‌ سازی، در حالی که او، تو را با همهٔ آنچه هستی خواسته، نه با شباهت به کسی دیگر. تو فقط باید خودت باشی نه سایه‌ ای از دیگری.
و طبق حرف‌ هایی که برایم گفتی، شک ندارم که پرستو از اول با نقشه برگشت. که پایه‌ های رابطه ‌ات را بلرزاند. و راستش را بخواهی، تا اندازه‌ ای هم موفق شد.
چشمان بهار لرزید. اشکی که هنوز نریخته بود، در نگاهش می‌ درخشید.
فرشته نگاهش را نرم ‌تر کرد و ادامه داد اما خدا همیشه راهی برای نجات باز می‌ گذارد. گاهی در دل طوفان، چیزی را میان دو دل می‌ فرستد که بند عشق دوباره بسته شود. و این طفل این موجود کوچک، که در بطن تو نفس می‌ کشد، بی‌ گمان بی‌ حکمت نیست. شاید آمد تا مانع شود که رابطهٔ تو و منصور قربانی بازی‌ های شیطان شود.
دست بهار را گرفت، گرم و مطمئن گفت عزیز دلم هیچ زندگی‌ ای بی‌ مشکل نیست. هیچ عشقی بی‌ امتحان نیست. اگر قرار باشد با هر قهر کردن، خانه را ترک کنی، با هر شک، دل بکنی، آنوقت سنگ روی سنگ بند نمی‌ شود. حالا آن خانه، خانهٔ توست. چرا باید تو از خانه‌ ات بروی؟ چرا باید جای خودت را خالی کنی تا دیگران بیایند و میدان را تصرف کنند؟
مکثی کرد. بعد با جدیتی مادرانه گفت تو باید شوهرت را با همان چیزی که هستی، نگهداری. با قلبت. با صداقتت. نه با رقابت و ترس. وقتی تو از او فاصله بگیری، ناخودآگاه او را به سمت گذشته‌ اش سوق میدهی. این تویی که باید راه دلش را به خانه باز نگه داری. زندگی سیاست می‌ خواهد، حوصله می‌ خواهد، نه لجبازی و فرار.
به جای آنکه دلت را با درد گذشته پر کنی، قلبت را با نور امید و تلاش پر کن. چون هیچ زنی با گریه و دل شکستگی نمی‌ تواند مردی را نگه دارد اما با فهم، صبر، و عشق راستین، می‌ تواند خانه را نگه دارد، مرد را، و فرزندش را.
اشک بی‌ صدا از چشمان بهار لغزید و صورتش را تر ساخت. بی‌ اختیار سرش را بر شانه‌ های گرم و مطمئن فرشته گذاشت و با صدایی لرزان و بغض‌ آلود گفت تشکر… تشکر از اینکه اینگونه با من سخن گفتید. اگر این حرف‌ ها را زودتر می‌ شنیدم، شاید هنوز کنار همسرم می‌ بودم…
سکوت کرد، نفسی گرفت، سپس آرام ادامه داد من مادرم را خیلی زود از دست دادم اگر او زنده می‌ بود، شاید هیچگاه اینقدر خام و بی‌ تجربه رفتار نمی‌ کردم.الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
👍2



tgoop.com/faghadkhada9/78085
Create:
Last Update:

بهار و مرد پاییز
نویسنده فاطمه “سون ارا”
قسمت: صد چهل و شش


لحظه‌ ای مکث کرد. سپس آرام‌ تر گفت تو خودت را شبیه زنی که در گذشتهٔ منصور بوده می‌ سازی، در حالی که او، تو را با همهٔ آنچه هستی خواسته، نه با شباهت به کسی دیگر. تو فقط باید خودت باشی نه سایه‌ ای از دیگری.
و طبق حرف‌ هایی که برایم گفتی، شک ندارم که پرستو از اول با نقشه برگشت. که پایه‌ های رابطه ‌ات را بلرزاند. و راستش را بخواهی، تا اندازه‌ ای هم موفق شد.
چشمان بهار لرزید. اشکی که هنوز نریخته بود، در نگاهش می‌ درخشید.
فرشته نگاهش را نرم ‌تر کرد و ادامه داد اما خدا همیشه راهی برای نجات باز می‌ گذارد. گاهی در دل طوفان، چیزی را میان دو دل می‌ فرستد که بند عشق دوباره بسته شود. و این طفل این موجود کوچک، که در بطن تو نفس می‌ کشد، بی‌ گمان بی‌ حکمت نیست. شاید آمد تا مانع شود که رابطهٔ تو و منصور قربانی بازی‌ های شیطان شود.
دست بهار را گرفت، گرم و مطمئن گفت عزیز دلم هیچ زندگی‌ ای بی‌ مشکل نیست. هیچ عشقی بی‌ امتحان نیست. اگر قرار باشد با هر قهر کردن، خانه را ترک کنی، با هر شک، دل بکنی، آنوقت سنگ روی سنگ بند نمی‌ شود. حالا آن خانه، خانهٔ توست. چرا باید تو از خانه‌ ات بروی؟ چرا باید جای خودت را خالی کنی تا دیگران بیایند و میدان را تصرف کنند؟
مکثی کرد. بعد با جدیتی مادرانه گفت تو باید شوهرت را با همان چیزی که هستی، نگهداری. با قلبت. با صداقتت. نه با رقابت و ترس. وقتی تو از او فاصله بگیری، ناخودآگاه او را به سمت گذشته‌ اش سوق میدهی. این تویی که باید راه دلش را به خانه باز نگه داری. زندگی سیاست می‌ خواهد، حوصله می‌ خواهد، نه لجبازی و فرار.
به جای آنکه دلت را با درد گذشته پر کنی، قلبت را با نور امید و تلاش پر کن. چون هیچ زنی با گریه و دل شکستگی نمی‌ تواند مردی را نگه دارد اما با فهم، صبر، و عشق راستین، می‌ تواند خانه را نگه دارد، مرد را، و فرزندش را.
اشک بی‌ صدا از چشمان بهار لغزید و صورتش را تر ساخت. بی‌ اختیار سرش را بر شانه‌ های گرم و مطمئن فرشته گذاشت و با صدایی لرزان و بغض‌ آلود گفت تشکر… تشکر از اینکه اینگونه با من سخن گفتید. اگر این حرف‌ ها را زودتر می‌ شنیدم، شاید هنوز کنار همسرم می‌ بودم…
سکوت کرد، نفسی گرفت، سپس آرام ادامه داد من مادرم را خیلی زود از دست دادم اگر او زنده می‌ بود، شاید هیچگاه اینقدر خام و بی‌ تجربه رفتار نمی‌ کردم.الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78085

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Healing through screaming therapy The Channel name and bio must be no more than 255 characters long The channel also called on people to turn out for illegal assemblies and listed the things that participants should bring along with them, showing prior planning was in the works for riots. The messages also incited people to hurl toxic gas bombs at police and MTR stations, he added. The court said the defendant had also incited people to commit public nuisance, with messages calling on them to take part in rallies and demonstrations including at Hong Kong International Airport, to block roads and to paralyse the public transportation system. Various forms of protest promoted on the messaging platform included general strikes, lunchtime protests and silent sit-ins. There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”.
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American