FAGHADKHADA9 Telegram 78019
#تا_خدا_فاصله_ای_نیست ♥️

#قسمت_چهل_یکم

😢گفت تو خیابان یه زن و شوهری دیدم زنه با لباس کردی بود آنقدر آرایش کرده بود که بخدا برای شوهرش این لباس رو هرگز نمی‌پوشید و این آرایش را نمی‌کرد... آخه یکی نیست بگه مرد غیرتت کجا رفته؟ چرا زنت رو این شکلی کردی شده زن همه عالم و همه دارن ازش لذت می‌برن ...
بخدا خجالت داره آخه مرد و این همه بی‌غیرتی خودش رو عصبانی کرده بود ؛ مادرم گفت خب احسان این رسمه جامعه ست از قدیم الایام این طوری بوده و هست....
😏گفت مادر این چه رسمیه که آدم جلو چشماش به ناموسش نگاه کنن بهش نظر بد کنن مگه آدم بی غیرت باشه این نبینه و چیزی نگه...
اصلا مادر تو دوست داری منو یا خواهرام رو جلوی گرگ ها بندازی و از هر طرف بهمون حمله کنن مادرم گفت والله هیچ مادری دوست نداره.... گفت پس چرا وقتی میرن عروسی و پایکوبی بچه هاشون رو جلو مردای گرگ صفت و پسران هوس باز چشم چران می‌ندازن ؟؟!!
😔والله این از نشانه های بی غیرتی یک مرد است... رو بهم کرد گفت از این به بعد شیون بخوای بری عروسی پایکوبی بلایی به سرت میارم که نتونی رو پاهات بیاستی....
😄گفتم چرا فقط به من میگی چرا چیزی به خواهر بزرگم نمیگی؟ به کاک علی نگاه کرد ، گفت به اونم میگم دارم جلوی شوهرت بهت میگم اگر خواهر منی حق نداری بری عروسی های پر از گناه حق نداری بیرون از خونه آرایش کنی حق نداری این لباس‌ها رو بپوشی فقط برای شوهرت....
👌🏼کاک علی رو تحریک کرد... کاک علی گفت والله حق داری منم راضی نیستم دیگه این طوری باشی خواهرم گفت آخه احسان....😢
گفت آخه نداره بگو چشم اگر خواهر من هستی... خواهرم گفت چشم دیگه تکرار نمیشه ، کاک علی گفت من ازخدامه منم غیرت دارم دوست ندارم کسی به ناموسم نگاه کنه ، بعد چند روز به شادی هم گفت و الحمدالله شادی هم شروع کرد به نماز خوندن....

....بعد دو سال به لطف خدا کار و بار کاکم خوب شد به پدرم گفت می‌خوام ماشین بخرم ؛ خرید و بعد از یه هفته به گفتم کاکه نمی‌خوای یه شیرنی بهمون بدی رفتیم بیرون چرخی بزنیم...
وقتی برمی‌گشتیم تو راه یه لحظه پشت سر یه ماشین بوق زد گفت برو دیگه ازش جلو زد و بعدش ایستاد...
🤔گفت من چیکار کردم؟ انگار از یه چیزی ترسید گفتم کاکه چی‌شد...؟
چیزی نگفت رفتیم بیرون شهر یه جایی که آشغال های شهر رو می‌بردن از ماشین پیاده شد گفت تو نیا پایین... رفت خیلی منتظر شدم تا اومد وقتی اومد چشماش سرخ شده بود انگار گریه کرده بود...گفتم کاکه کجا رفتی تو این بوی بد آشغال دونی؟؟؟
چیزی نگفت به آینه نگاه کرد گفت خاک برسرت گفتم کاکه چی‌شده؟!؟ ولی جوابم رو نمی‌داد....
رفتیم خونه از اتاقش بیرون نیومد حتی شام هم نخورد همه خوابیدن ولی می‌دونستم نخوابیده ؛ منم خوابم نمی‌برد وقتی رفتم تو آشپزخانه بود یواشکی نگاه کردم یه قاشق گزاشته بود روی اجاق گاز داشت داغ میشد....
☹️گفتم کاکه داری چیکار می‌کنی؟ قاشق رو قایم کرد؛ گفت چرا نخوابیدی؟ برو بخواب... گفتم داری چیکار می‌کنی گفت هیچی برو تو اتاقت... گفتم اون چیه تو دستت برای چی داغش کردی گفت برو بخواب گفتم توروخدا داری چیکار می‌کنی....
😔گفت خودم رو تنبیه میکنم


✍🏼گفتم چرا خودت را تنبیه میکنی...؟!؟ نشست و گریه کرد گفت امروز به یه تیکه آهنی که زیر پام بود مغرور شدم رفتم آشغال دونی که یادم بیاد یه روزی کفش و کت نداشتم ولی خدا الان بهم چیا که داده ؛ نذاشتم کاری بکنه و خودش رو تنبیه کند...
صبحش گفت مادر سند ماشین رو می‌خوام رفت و اون ماشین رو فروخت و یه پیکان خریده بود... شبش رفتیم خونه داییم تو راه خراب شد رفت پایین هُل می‌داد ، می‌گفت خاک برسرت مغرور میشی؟ حالا هُل بده هل بده احسان گدا گشنه....
یادت رفته نون نداشتی بخری حالا به یک تیکه آهن مغرور میشی؟؟؟ آخه کی بودی؟ چی شدی باهات میاد قیامت؟؟ ماشین و پولت اونجا می‌تونن کاری برات انجام بدن؟ بخدا باید تنبیه بشی...

😔از اون روزها 8 سال می‌گذرد و برادرم تو اوج جوانی پیر شده توی سن 25 سالگی است ولی انگار 30 سال به بالاست بعضی وقتها بهش میگم کاکه ظاهرت از سنت بیشتر نشون میده و در جوابم میگه الحمدالله که جوانیم را تو راه خدا دادم نه دنبال ناموس مردم و گناه و معصیت.....
👌🏼این گوشه‌ای از بود از زندگی برادرم احسان که براتون نوشتم و چشمان شما رو اذیت کردم حلالم کنید....
🌹 خواهران و برادران اگه کسی رو دیدید که لباس پاره داره؛ اگر فقیره ؛ اگر گرسنه است ؛ اگر دست فروشی می‌کنه ؛ اگر مریض و بی‌کس و تنهاست و یا اگر غریبی سر سفرمان نشست به خودمان مغرور نشیم و نگوییم ما از این بهتریم شاید احسانی باشه برای خودش....
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
ان شاالله ادامه دارد...
👍2👎1



tgoop.com/faghadkhada9/78019
Create:
Last Update:

#تا_خدا_فاصله_ای_نیست ♥️

#قسمت_چهل_یکم

😢گفت تو خیابان یه زن و شوهری دیدم زنه با لباس کردی بود آنقدر آرایش کرده بود که بخدا برای شوهرش این لباس رو هرگز نمی‌پوشید و این آرایش را نمی‌کرد... آخه یکی نیست بگه مرد غیرتت کجا رفته؟ چرا زنت رو این شکلی کردی شده زن همه عالم و همه دارن ازش لذت می‌برن ...
بخدا خجالت داره آخه مرد و این همه بی‌غیرتی خودش رو عصبانی کرده بود ؛ مادرم گفت خب احسان این رسمه جامعه ست از قدیم الایام این طوری بوده و هست....
😏گفت مادر این چه رسمیه که آدم جلو چشماش به ناموسش نگاه کنن بهش نظر بد کنن مگه آدم بی غیرت باشه این نبینه و چیزی نگه...
اصلا مادر تو دوست داری منو یا خواهرام رو جلوی گرگ ها بندازی و از هر طرف بهمون حمله کنن مادرم گفت والله هیچ مادری دوست نداره.... گفت پس چرا وقتی میرن عروسی و پایکوبی بچه هاشون رو جلو مردای گرگ صفت و پسران هوس باز چشم چران می‌ندازن ؟؟!!
😔والله این از نشانه های بی غیرتی یک مرد است... رو بهم کرد گفت از این به بعد شیون بخوای بری عروسی پایکوبی بلایی به سرت میارم که نتونی رو پاهات بیاستی....
😄گفتم چرا فقط به من میگی چرا چیزی به خواهر بزرگم نمیگی؟ به کاک علی نگاه کرد ، گفت به اونم میگم دارم جلوی شوهرت بهت میگم اگر خواهر منی حق نداری بری عروسی های پر از گناه حق نداری بیرون از خونه آرایش کنی حق نداری این لباس‌ها رو بپوشی فقط برای شوهرت....
👌🏼کاک علی رو تحریک کرد... کاک علی گفت والله حق داری منم راضی نیستم دیگه این طوری باشی خواهرم گفت آخه احسان....😢
گفت آخه نداره بگو چشم اگر خواهر من هستی... خواهرم گفت چشم دیگه تکرار نمیشه ، کاک علی گفت من ازخدامه منم غیرت دارم دوست ندارم کسی به ناموسم نگاه کنه ، بعد چند روز به شادی هم گفت و الحمدالله شادی هم شروع کرد به نماز خوندن....

....بعد دو سال به لطف خدا کار و بار کاکم خوب شد به پدرم گفت می‌خوام ماشین بخرم ؛ خرید و بعد از یه هفته به گفتم کاکه نمی‌خوای یه شیرنی بهمون بدی رفتیم بیرون چرخی بزنیم...
وقتی برمی‌گشتیم تو راه یه لحظه پشت سر یه ماشین بوق زد گفت برو دیگه ازش جلو زد و بعدش ایستاد...
🤔گفت من چیکار کردم؟ انگار از یه چیزی ترسید گفتم کاکه چی‌شد...؟
چیزی نگفت رفتیم بیرون شهر یه جایی که آشغال های شهر رو می‌بردن از ماشین پیاده شد گفت تو نیا پایین... رفت خیلی منتظر شدم تا اومد وقتی اومد چشماش سرخ شده بود انگار گریه کرده بود...گفتم کاکه کجا رفتی تو این بوی بد آشغال دونی؟؟؟
چیزی نگفت به آینه نگاه کرد گفت خاک برسرت گفتم کاکه چی‌شده؟!؟ ولی جوابم رو نمی‌داد....
رفتیم خونه از اتاقش بیرون نیومد حتی شام هم نخورد همه خوابیدن ولی می‌دونستم نخوابیده ؛ منم خوابم نمی‌برد وقتی رفتم تو آشپزخانه بود یواشکی نگاه کردم یه قاشق گزاشته بود روی اجاق گاز داشت داغ میشد....
☹️گفتم کاکه داری چیکار می‌کنی؟ قاشق رو قایم کرد؛ گفت چرا نخوابیدی؟ برو بخواب... گفتم داری چیکار می‌کنی گفت هیچی برو تو اتاقت... گفتم اون چیه تو دستت برای چی داغش کردی گفت برو بخواب گفتم توروخدا داری چیکار می‌کنی....
😔گفت خودم رو تنبیه میکنم


✍🏼گفتم چرا خودت را تنبیه میکنی...؟!؟ نشست و گریه کرد گفت امروز به یه تیکه آهنی که زیر پام بود مغرور شدم رفتم آشغال دونی که یادم بیاد یه روزی کفش و کت نداشتم ولی خدا الان بهم چیا که داده ؛ نذاشتم کاری بکنه و خودش رو تنبیه کند...
صبحش گفت مادر سند ماشین رو می‌خوام رفت و اون ماشین رو فروخت و یه پیکان خریده بود... شبش رفتیم خونه داییم تو راه خراب شد رفت پایین هُل می‌داد ، می‌گفت خاک برسرت مغرور میشی؟ حالا هُل بده هل بده احسان گدا گشنه....
یادت رفته نون نداشتی بخری حالا به یک تیکه آهن مغرور میشی؟؟؟ آخه کی بودی؟ چی شدی باهات میاد قیامت؟؟ ماشین و پولت اونجا می‌تونن کاری برات انجام بدن؟ بخدا باید تنبیه بشی...

😔از اون روزها 8 سال می‌گذرد و برادرم تو اوج جوانی پیر شده توی سن 25 سالگی است ولی انگار 30 سال به بالاست بعضی وقتها بهش میگم کاکه ظاهرت از سنت بیشتر نشون میده و در جوابم میگه الحمدالله که جوانیم را تو راه خدا دادم نه دنبال ناموس مردم و گناه و معصیت.....
👌🏼این گوشه‌ای از بود از زندگی برادرم احسان که براتون نوشتم و چشمان شما رو اذیت کردم حلالم کنید....
🌹 خواهران و برادران اگه کسی رو دیدید که لباس پاره داره؛ اگر فقیره ؛ اگر گرسنه است ؛ اگر دست فروشی می‌کنه ؛ اگر مریض و بی‌کس و تنهاست و یا اگر غریبی سر سفرمان نشست به خودمان مغرور نشیم و نگوییم ما از این بهتریم شاید احسانی باشه برای خودش....
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
ان شاالله ادامه دارد...

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/78019

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. The channel also called on people to turn out for illegal assemblies and listed the things that participants should bring along with them, showing prior planning was in the works for riots. The messages also incited people to hurl toxic gas bombs at police and MTR stations, he added. Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. 2How to set up a Telegram channel? (A step-by-step tutorial) Read now
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American