FAGHADKHADA9 Telegram 77886
#دوقسمت دویست ونوزده ودویست وبیست
📖سرگذشت کوثر
به من میگه بیا همه چیزو به نام من و بچه‌هام بکن از زندگی ما برو بیرون میگه هرچی داری و نداری مال مائه با همون لباست تنت برگرد پیش مامان جونت به خدا فکر کردین حرفا رو عادی میزنه با فحش میگه .گفتم الان باید چیکار کنم پسرم اومدی به من چرا میگی میخوای بریم با داییتم حرف بزنی گفت نه نمیخوام با داییم حرف بزنم به خاطر حرفایی که بهش زدم خجالت میکشم من در حق شماها خیلی بدی کردم الان اومدم جبران کنم
گفتم نمیخواد جبران کنی برو سر زندگیت با زنت آشتی کن بگو دوسش داری گفت نه مامان دیگه دوسش ندارم نه زنمو نه بچه‌هامو
دیگه همشون از چشم من افتادن تو تو زندگی من نیستی نمیدونی چی شده گفتم هرچی هم شده تو مرد اون خونه‌ای گفت نه من مرد اون خونه نیستم بابای لادن مرد خونه ما هستش من فقط یه مترسکم چیز دیگه نیستم گفتم منو نترسون بیا بریم خودم با لادن حرف میزنم من همه چی را درست می کنم بالاخره ما زنیم زبون همدیگه را بهتر می فهمیم دستاش داشت میلرزید پسرم حال خوبی نداشت چشماش پر از خشم و اشک بود دستش و محکم گرفتم و گفتم مادر نکن این کارها را با خودت ازت خواهش میکنم
گفت مامان همه چی تموم شد دیگه به آخر خط رسیدم همشم مقصر خودم بودم و هستم من نفرین مادرم و عزیزترین شخص زندگیم و به خاطر یک زن به جون خریدم اگه اون موقع زده بودم تو دهنش و گفته بودم به تو چه ربطی داره من هیچ وقت مادرم و به خاطر تو و پدر و مادر احمقت ول نمیکنم الان این روزگارم نبود آخه به خاطر چی اون خونواده به شماها پشت پا زدم مگه اونها کی بودن شماها خیلی از اونها بهتر بودیدو هستید خوش به حال یاسین خوش به حال
دایی و بچه هاش که سایتون بالا سرشونه گفتم باشه مادر الان چی کار کنم گفت من دو سه هفته دیگه از ایران میرم تو این مدت میخوام خیلی عادی رفتار کنم گفتم خوب گفت میریم فردا صبح با همدیگه محضر خونه ومن هر چی دارم و ندارم رو به نام شما میکنم گفتم یونس حرفشم نزن گفت مامان رو حرف من حرف نزن ازت خواهش میکنم التماست میکنم اونها را به نام شما میکنم و بعدش میرم جوری به نامتون میزنم که انگار شما از من خریدین و در قبالش به من پول دادید گفتم من این کار و نمیکنم من همین
جوری آدم بد زندگی تو و لادن هستم تو را خداولم کن از من بکش بیرون گفت نه تو مادر میباید به من کمک کنی نگاهی بهش کردم و گفتم من نماز میخونم روزه میگیرم چیزی را که به نام من میکنی اگه حق الناس باشه چه خاکی تو سرم بریزم اگه زن و بچت راضی نباشن چی گفت اگه به نام تو نکنم میرم به نام رفیقام میکنم پس فرقی نداره به هر حال نمیخوام مالی به نامم باشه گفتم باشه به نام من بکن من دیگه حرفی ندارم گفت فردا نه صبح می بینمت قرارمون همین جا مامان شناسنامت رو با خودت بیار یادت نره فردا تمومش میکنم داغ اموالم و به دل لادن
و بچه هام و خونوادش میگذارم وقتی یونس
رفت دلم لرزید ترس تمام وجودم و فرا گرفت
وقتی فاطمه قضیه را فهمید خیلی خوشحال شدبشکن بالا مینداخت و میگفت لادن حقشه قیافش دیدن داره وقتی بفهمه همه چی به نام تو هستش و کوفت هم به نام شوهرش نیست مامان یونس که از ایران رفت اولین کاری که میکنیم میدونی چیه میریم اون لادن خیر ندیده و بچه هاش و از خونت پرت میکنیم بیرون با وسایلشون میندازیمشون وسط کوچه تا برن برای مامان جون لادن تعریف کنن که باعث و عامل همه این شرها و فتنه ها هستش وای خدا چقدر دلم میخواد ناراحتی و عذاب کشیدن مادر ودختر و ببینم اما من دوست نداشتم ناراحتی کسی را ببینم
عصر اون روز همه اهالی محل دور هم جمع شدیم تا فارق التحصیلی کوچکترین عضو خونواده راجشن بگیریم یادگار کوچیک من از روزهای جنگ و بدبختی چقدر بهش افتخار میکردم آخرهای جشن بود که در کمال ناباوری یونس هم اومد یاسین و بقیه از دیدنش اصلا خوشحال نشدن
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
👍1



tgoop.com/faghadkhada9/77886
Create:
Last Update:

#دوقسمت دویست ونوزده ودویست وبیست
📖سرگذشت کوثر
به من میگه بیا همه چیزو به نام من و بچه‌هام بکن از زندگی ما برو بیرون میگه هرچی داری و نداری مال مائه با همون لباست تنت برگرد پیش مامان جونت به خدا فکر کردین حرفا رو عادی میزنه با فحش میگه .گفتم الان باید چیکار کنم پسرم اومدی به من چرا میگی میخوای بریم با داییتم حرف بزنی گفت نه نمیخوام با داییم حرف بزنم به خاطر حرفایی که بهش زدم خجالت میکشم من در حق شماها خیلی بدی کردم الان اومدم جبران کنم
گفتم نمیخواد جبران کنی برو سر زندگیت با زنت آشتی کن بگو دوسش داری گفت نه مامان دیگه دوسش ندارم نه زنمو نه بچه‌هامو
دیگه همشون از چشم من افتادن تو تو زندگی من نیستی نمیدونی چی شده گفتم هرچی هم شده تو مرد اون خونه‌ای گفت نه من مرد اون خونه نیستم بابای لادن مرد خونه ما هستش من فقط یه مترسکم چیز دیگه نیستم گفتم منو نترسون بیا بریم خودم با لادن حرف میزنم من همه چی را درست می کنم بالاخره ما زنیم زبون همدیگه را بهتر می فهمیم دستاش داشت میلرزید پسرم حال خوبی نداشت چشماش پر از خشم و اشک بود دستش و محکم گرفتم و گفتم مادر نکن این کارها را با خودت ازت خواهش میکنم
گفت مامان همه چی تموم شد دیگه به آخر خط رسیدم همشم مقصر خودم بودم و هستم من نفرین مادرم و عزیزترین شخص زندگیم و به خاطر یک زن به جون خریدم اگه اون موقع زده بودم تو دهنش و گفته بودم به تو چه ربطی داره من هیچ وقت مادرم و به خاطر تو و پدر و مادر احمقت ول نمیکنم الان این روزگارم نبود آخه به خاطر چی اون خونواده به شماها پشت پا زدم مگه اونها کی بودن شماها خیلی از اونها بهتر بودیدو هستید خوش به حال یاسین خوش به حال
دایی و بچه هاش که سایتون بالا سرشونه گفتم باشه مادر الان چی کار کنم گفت من دو سه هفته دیگه از ایران میرم تو این مدت میخوام خیلی عادی رفتار کنم گفتم خوب گفت میریم فردا صبح با همدیگه محضر خونه ومن هر چی دارم و ندارم رو به نام شما میکنم گفتم یونس حرفشم نزن گفت مامان رو حرف من حرف نزن ازت خواهش میکنم التماست میکنم اونها را به نام شما میکنم و بعدش میرم جوری به نامتون میزنم که انگار شما از من خریدین و در قبالش به من پول دادید گفتم من این کار و نمیکنم من همین
جوری آدم بد زندگی تو و لادن هستم تو را خداولم کن از من بکش بیرون گفت نه تو مادر میباید به من کمک کنی نگاهی بهش کردم و گفتم من نماز میخونم روزه میگیرم چیزی را که به نام من میکنی اگه حق الناس باشه چه خاکی تو سرم بریزم اگه زن و بچت راضی نباشن چی گفت اگه به نام تو نکنم میرم به نام رفیقام میکنم پس فرقی نداره به هر حال نمیخوام مالی به نامم باشه گفتم باشه به نام من بکن من دیگه حرفی ندارم گفت فردا نه صبح می بینمت قرارمون همین جا مامان شناسنامت رو با خودت بیار یادت نره فردا تمومش میکنم داغ اموالم و به دل لادن
و بچه هام و خونوادش میگذارم وقتی یونس
رفت دلم لرزید ترس تمام وجودم و فرا گرفت
وقتی فاطمه قضیه را فهمید خیلی خوشحال شدبشکن بالا مینداخت و میگفت لادن حقشه قیافش دیدن داره وقتی بفهمه همه چی به نام تو هستش و کوفت هم به نام شوهرش نیست مامان یونس که از ایران رفت اولین کاری که میکنیم میدونی چیه میریم اون لادن خیر ندیده و بچه هاش و از خونت پرت میکنیم بیرون با وسایلشون میندازیمشون وسط کوچه تا برن برای مامان جون لادن تعریف کنن که باعث و عامل همه این شرها و فتنه ها هستش وای خدا چقدر دلم میخواد ناراحتی و عذاب کشیدن مادر ودختر و ببینم اما من دوست نداشتم ناراحتی کسی را ببینم
عصر اون روز همه اهالی محل دور هم جمع شدیم تا فارق التحصیلی کوچکترین عضو خونواده راجشن بگیریم یادگار کوچیک من از روزهای جنگ و بدبختی چقدر بهش افتخار میکردم آخرهای جشن بود که در کمال ناباوری یونس هم اومد یاسین و بقیه از دیدنش اصلا خوشحال نشدن
الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/77886

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Judge Hui described Ng as inciting others to “commit a massacre” with three posts teaching people to make “toxic chlorine gas bombs,” target police stations, police quarters and the city’s metro stations. This offence was “rather serious,” the court said. Users are more open to new information on workdays rather than weekends. “[The defendant] could not shift his criminal liability,” Hui said. 1What is Telegram Channels?
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American