FAGHADKHADA9 Telegram 77692
#ماجرای ازدواج دوم
#قسمت دوم و پایانی

صاحب خانه خودش رو ریحانه معرفی کرد ولی وقتی قرار می‌بستیم اصلا توجهی به اسم فروشنده نکردم

ریحانه خانوم خیلی پسرم دوست داشت حتی موقع که میرفتم مزون برای پسرم نهار می‌آورد. بعد چند ماه فهمیدم پسرم گوشه گیر شده مداوم بهونه می‌آورد. میخواست بره پیش ریحانه خانوم حتی شبی متوجه شدم بعد اینکه ما میخوابیم پسرم امید یواشکی میره خونه ریحانه خانوم. این موضوع خیلی نارحتم کرد تصمیم گرفتم برای سردر آوردن و مطمئن شدن دوربین تو خونه نصب کنم .
روز اول ریحانه به پسرم نهار آورد بعد کمی صحبت رفت پایین بلافاصله با لباسی بیرون و عجیب اومد. با پسرم رفتن بیرون چند ساعت خونه خالی بود تا موقع اومدن من پسرم برگشت. تنهایی جلو تلویزون نشست زار زار گریه کرد داشتم دیوانه میشدم این کارها یعنی چی .‌. برگشتم خونه هر چی از پسرم پرسیدم چیزی نگفت که نگفت ...
رفتارهای مشکوک پسرم و ریحانه ادامه داشت تا فهمیدیم ریحانه مریض شده سرطان گرفته و روزهای آخرش...
پسرم به شدت نارحت بود گریه میکرد.
باز هم بهم چیزی نگفتن تا یه شب ریحانه خانوم بیمارستان بستری کرده بودن. وکیلش اومد فهمیدم کل خونه رو زده به اسم پسرم. وقتی اسم انتقال دهنده ملک دیدم دنیا دور سرم چرخید همون معصومه بود مادرشوهر ظالمم ... رفتم بیمارستان سند زدم رو میز گفتم: با اینکارها نمیتونی گناهاتو ببخشی.

به گریه افتاد گفت: از وقتی رفتی دنیام نابود شد.مینا عروس تازه ام با علیرضا ازدواج کردن.
ولی به اختلاف افتادن مینا روانی بود شبی سر شل بودن برنج بحث کردن تو خونه خودشو و شوهرشو آتیش میزنه وقتی آتیش دیدم رفتم علیرضا نجات بدم نشد خودمم سوختم پسرم سوخت. خاکستر شد مینا هم سوخت مرد ... بعد چند جراحی تونستم صورتمو برگردونم
میدونستم آه تو دامن گرفته.
بعد خوب شدنم اومدم دنبالت نبودی رفته بودی در به در دنبالت بودم تا خودت اومدی سر راهم ....
امید درست مثل پدرشه. باورم نمیشه من همچین ظلمی بهت کردم منو ببخش.

قلبم داغون بود نمیتونستم ببینمش برگشتم برم امید تو در وردی اتاق دیدم گریه میکرد. میگف: مامان مامان بزرگ ببخش اون پشیمان شده تو ببخشی خوب میشه ...
معصومه چوب خدا رو خورده بود. بخشیدمش بخاطر زندگی خوبی که دارم بخاطر پسر مهربونم بخاطر شوهر مهربونی که خدا نصیبم کرده.بخشیدم بعد اون روز شش ماه از معصومه پرستاری کردم بعد شش ماه تحمل رنج بیماری پیش خدا رفت ...
#پایان الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
1👌1



tgoop.com/faghadkhada9/77692
Create:
Last Update:

#ماجرای ازدواج دوم
#قسمت دوم و پایانی

صاحب خانه خودش رو ریحانه معرفی کرد ولی وقتی قرار می‌بستیم اصلا توجهی به اسم فروشنده نکردم

ریحانه خانوم خیلی پسرم دوست داشت حتی موقع که میرفتم مزون برای پسرم نهار می‌آورد. بعد چند ماه فهمیدم پسرم گوشه گیر شده مداوم بهونه می‌آورد. میخواست بره پیش ریحانه خانوم حتی شبی متوجه شدم بعد اینکه ما میخوابیم پسرم امید یواشکی میره خونه ریحانه خانوم. این موضوع خیلی نارحتم کرد تصمیم گرفتم برای سردر آوردن و مطمئن شدن دوربین تو خونه نصب کنم .
روز اول ریحانه به پسرم نهار آورد بعد کمی صحبت رفت پایین بلافاصله با لباسی بیرون و عجیب اومد. با پسرم رفتن بیرون چند ساعت خونه خالی بود تا موقع اومدن من پسرم برگشت. تنهایی جلو تلویزون نشست زار زار گریه کرد داشتم دیوانه میشدم این کارها یعنی چی .‌. برگشتم خونه هر چی از پسرم پرسیدم چیزی نگفت که نگفت ...
رفتارهای مشکوک پسرم و ریحانه ادامه داشت تا فهمیدیم ریحانه مریض شده سرطان گرفته و روزهای آخرش...
پسرم به شدت نارحت بود گریه میکرد.
باز هم بهم چیزی نگفتن تا یه شب ریحانه خانوم بیمارستان بستری کرده بودن. وکیلش اومد فهمیدم کل خونه رو زده به اسم پسرم. وقتی اسم انتقال دهنده ملک دیدم دنیا دور سرم چرخید همون معصومه بود مادرشوهر ظالمم ... رفتم بیمارستان سند زدم رو میز گفتم: با اینکارها نمیتونی گناهاتو ببخشی.

به گریه افتاد گفت: از وقتی رفتی دنیام نابود شد.مینا عروس تازه ام با علیرضا ازدواج کردن.
ولی به اختلاف افتادن مینا روانی بود شبی سر شل بودن برنج بحث کردن تو خونه خودشو و شوهرشو آتیش میزنه وقتی آتیش دیدم رفتم علیرضا نجات بدم نشد خودمم سوختم پسرم سوخت. خاکستر شد مینا هم سوخت مرد ... بعد چند جراحی تونستم صورتمو برگردونم
میدونستم آه تو دامن گرفته.
بعد خوب شدنم اومدم دنبالت نبودی رفته بودی در به در دنبالت بودم تا خودت اومدی سر راهم ....
امید درست مثل پدرشه. باورم نمیشه من همچین ظلمی بهت کردم منو ببخش.

قلبم داغون بود نمیتونستم ببینمش برگشتم برم امید تو در وردی اتاق دیدم گریه میکرد. میگف: مامان مامان بزرگ ببخش اون پشیمان شده تو ببخشی خوب میشه ...
معصومه چوب خدا رو خورده بود. بخشیدمش بخاطر زندگی خوبی که دارم بخاطر پسر مهربونم بخاطر شوهر مهربونی که خدا نصیبم کرده.بخشیدم بعد اون روز شش ماه از معصومه پرستاری کردم بعد شش ماه تحمل رنج بیماری پیش خدا رفت ...
#پایان الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

BY الله رافراموش نکنید


Share with your friend now:
tgoop.com/faghadkhada9/77692

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Among the requests, the Brazilian electoral Court wanted to know if they could obtain data on the origins of malicious content posted on the platform. According to the TSE, this would enable the authorities to track false content and identify the user responsible for publishing it in the first place. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. Concise 3How to create a Telegram channel? There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”.
from us


Telegram الله رافراموش نکنید
FROM American