Telegram Web
مشغول خواندن این کتاب جذابم؛ روایتی مختصر و مفید با ترکیب عناصری از گذشته با عینک حال.
Forwarded from Hossein Abdoh Tabrizi
سلام دوستان

امروز صبحِ زودتر، فرصتی پیش آمد که در سفر دوروزه‌ی خود به دوبی، برای ساعتی فارغ از هیاهوی زندگی روزمره‌ی این شهرِ کاسبی‌های بین‌المللی، پای صحبت دو دانشجوی سابقم از دانشگاه شریف بنشینم.

هر دو معلم شده‌اند. یکی از امریکا دانشجویانش را برای دیدار از مراکز مالی دوبی آورده و دیگری از تهران آمده است؛ مباد که در اندیشه‌ی زندگی در امارات باشد.

یکی حالا در ایالت اتاوا زندگی می‌کند و به‌عنوان معلم نمونه‌ی دانشگاهی برتر کل ایالت شناخته شده است. دیگری همچنان در ایران مانده؛ دلسوز، پرتلاش و امیدوار به آینده‌ای بهتر. هر دوشان با هم گرم صحبت بودند، بی‌هیچ تکلفی، اما با عمقی از دانش و درکی که گویی از زمان من جلوتر رفته‌اند.

بحث‌شان درباره‌ی تازه‌ترین پیشرفت‌های مدل‌های مالی بود؛ از مفاهیم کلاسیک گرفته تا ابزارهای پیشرفته‌ای که امروز هوش مصنوعی به دنیای مالی آورده است.
به دقت گوش می‌دادم؛ گاه سؤالی در ذهنم شکل می‌گرفت و گاه با لبخندی محو، به‌سادگی به عمق موضوع فکر می‌کردم.
اما حقیقت این بود که احساس افتخار می‌کردم: مفتخر بودم که نیمی از حرف‌هایشان را نمی‌فهمیدم.
آنان نماینده‌ی نسلی هستند که افق‌هایی را می‌بیند که برای من مبهم است. شاید بزرگ‌ترین هدیه برای هر معلم، دیدن دانشجویانی است که آن‌قدر اوج گرفته‌اند که دیگر نمی‌توانی دقیق ببینی‌شان، یا حتی بفهمی چه می‌گویند!

این نشست کوتاه اما پربار، صبح من را ساخت. حالا که در اتاق هتل نشسته‌ام و از پنجره به شهر شلوغ می‌نگرم، حس می‌کنم آینده، همین حالا در حال ساخته‌شدن است؛ نه در ساختمان‌های بلند این شهر، بلکه در ذهن‌های بلند نسلی که آمده تا مرزها را جابه‌جا کند.
کاش فرصتی فراهم شود که آینده را در همین کشور ما، در شهر دودآلود تهران، بسازند.

✍️حسین عبده تبریزی
بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۳
*پنجم فروردین ماه مصادف است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد فقید محمد ابراهیم باستانی پاریزی*

با هم مرور میکنیم یادداشتی از ایشان را درباره نوروز و هویت ایرانی

*شمع هویت نوروزی*
ما می‌دانیم که در تمام ترکیه، خصوصاً نواحی کردنشین، رسم نوروز یکی از مهمترین مراسمی است که هویت ایرانی را طی قرن‌ها و هزاره‌ها مجسم ساخته است، تا جائی که در همین سال‌ها دولت ترکیه، قانوناً عید نوروز را به رسمیت شناخت و اجازۀ تعطیل داد. با همه این‌ها یاد نوروز و مراسم نوروز از سیحون تا مدیترانه باقی است، که در تاجیکستان نوروز را *«آفتاب ترازو»* می گویند و سال پیش ترکیه در ساحل اسکندرون این روز را تعطیل رسمی شناخت، رشته قطع نمی شود.

*کشد درازی این رشته تا به روز نشور*
*اگر تو رشتۀ خورشید را نگه داری*

این نوروز در حکم آن دانه های کافور، یا ذرات موم شیرین است که رشته فتیله شمع هویت ایرانی را روشن می دارد ـ از نوع آن موادی که فتیله شمع چهل منی را در سال ۲۰۲ ه / ۸۱۷ م. در مجلس ازدواج پوران دخت، دخترحسن بن سهل سرخسی با مأمون خلیفه عباسی ـ روشن کردند، و این شمع چهل من وزن داشت، و در فم الصلح، کنار دجله روشن شد که تا دوردست‌ها را روشن می کرد. و لابد عنبر نیز در آن به کار رفته بود. طولی نکشید که با همین مقدمات، نوروز در دربار خلافت معتضد جای پا باز کرد و نوروز معتضدی مبنائی برای تاریخ خلافت عباسی شد.

شاید این تشبیه که من کرده‌ام: رشته باریک شمع هویت، که باعث روشنی هویت است ـ تابناک ترین تشبیهی باشد که تا کنون شده است ـ با توجه به اینکه هویت، مجموعه حالاتی است که یک جامعه دارد ـ و البته در یک مقطع خاص از تاریخ، و همین هویت، او را از همسایگان ممتاز می کند و چون یک امر تاریخی است، پس تقدس هم ندارد و بالنتیجه قابل تغییر هم هست.
من خصوصاً این شمع را در طوفان‌های خاورمیانه همیشه در معرض خطر دیده‌ام و درواقع شمعی است در رهگذر باد.

اما *شمع هویت ایرانی، در واقع شمع الله است که قرنها و هزاره ها هم چنان روشن مانده است.*

*رشته عمرم به مقراض غمت ببریده شد*
*هم چنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع*

📚منبع: باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، شمعی در طوفان، نشر علم، چاپ دوم ۱۳۸۳، صفحه ۴۰۵
Parvaneh
Siavash Ghomayshi
         بنفشه ها را ...
         دور از ما كاشته اند
         اما نمى دانند
         ما آرام آرام
        به بهار نزديك مى شويم🌱

      احمدرضا_احمدى
بهترین متن ۱۴۰۳

دوستی پرسیده که بهترین متنی که در ۱۴۰۳ خواندی، چی بوده؟
در ۱۴۰۳ رمان‌های زیبایی خواندم؛ چند کتاب اقتصادی و تاریخی خواندم؛ مثلا کتابی درباره نهضت جنگل.

اما راستش را بخواهید بهترین نوشته‌ای که در ۱۴۰۳ خواندم،

ژانر ادبیات مادربزرگ‌ها در توییتر بود. مادربزرگ‌های خودم هم همین ادبیات نغز و زیبا و کارکردی را داشتند.

توصیه می‌کنم بخوانید که دست‌کم در پیری‌تان اینگونه باصفا باشید.
Mitooni
Shahram Shabpareh
«هوا خوش است، بوی بهار می‌دهد. بچّه‌‌ها دسته دسته توی حیاط دور هم نشسته‌اند و اختلاط می‌کنند. عصرها قدم می‌زنیم. شب‌ها فرش می‌اندازیم و چای دم می‌کنیم و دور هم می‌نشینیم.»

- همسایه‌ها؛ احمد محمود
غرب ربوی

تاریخچه تفکر اقتصادی مکتب اسکولاستیسم

پس از مرگ ارسطو تحلیل اقتصادی تا حد زیادی در جهان غرب محو شد. سپس در اواخر قرون وسطی، متفکران فلسفه مَدرَسی (اسکولاستیسم) از جمله آلبرتوس مگنوس و سِنت تومان آکویناس آن را احیا کردند. این فیلسوفان الهیات که در دانشگاه‌های تازه شکل گرفته اروپا (بولونیا در 1088، آکسفورد در 1096) جاخوش کرده بودند بر تفسیر و تلاش برای تطبیق دادن سه‌گانه‌ای از متون کلاسیک متمرکز شدند: کتاب مقدس، نوشته‌های پیشینیان بنیان‌گذار کلیسا و اثر به تازگی دوباره احیا شده ارسطو.
این مکتب برای بیش از پنج قرن از اوایل قرن دوازدهم تا آغاز عصر روشنگری بر زندگی فکری در اروپا مسلط بود. پیروان این مکتب خود را وقف ترسیم یک برنامه الهیاتی گسترده با کاربردهایی در سبک زندگی مسیحی و مسایل اخلاق شخصی کردند.
همانند افلاطون و ارسطو، اصول اخلاق، نیرو محرکه‌ی ورای تحلیل‌هایشان بود. نویسندگان این مکتب فکری مانند آکویناس، نیکلاس اوریسمه و ژان بودین به جای درک نیروهای حاکم بر فعالیت‌های اقتصادی به بررسی رفتار پسندیده مسیحی در امور اقتصادی از جمله شیوه‌های قیمت‌گذاری و ترتیبات پولی توجه داشتند.
تمرکز آن‌ها بر عدالت در مبادله باعث شد که پیروان این مکتب فکری دستیابی به ثروت شخصی را کم‌اهمیت جلوه دهند و اعطای وام با بهره و صرافی بانکی  را به عنوان عملی غیراخلاقی بدنام کنند.

با این حال، با گذشت دهه‌ها و قرن‌ها، بازارهای نوظهور رژیم سرمایه‌داری که توسط راه‌اندازی بانکداری مدرن (از جمله بانک معروف مدیسی  در ایتالیا در1397) و توسعه سیستم حسابداری دوطرفه یاری می‌شدند با این مکتب فلسفی شاخ به شاخ شدند.

کسب‌وکارهای در حال رشد برای توسعه و پاسخگویی به تقاضای محصولات نیاز به وام گرفتن داشتند، اما این تنها در صورتی می‌توانست محقق شود که وام‌دهندگان بتوانند برای استفاده از پول خود سود دریافت کنند.
به همین ترتیب گسترش تجارت بین‌المللی، مبادله ارز را ضروری می‌کرد که تنها در صورتی امکان‌پذیر بود که بانک‌ها بتوانند از این خدمات درآمد کسب کنند. نویسندگان بعدی مکتب مَدرَسی مانند یوهانس نیدر  از وین و لئونارد لسیوس  از بلژیک برخی از محدودیت‌های موجود در آثار پیشینیان خود را کاهش دادند و تصدیق کردند که بانکداران مانند سایر بازرگانان شایستگی کسب نرخ سود معقول از فعالیت‌های خود را دارند. مشروعیت بخشیدن به این مولفه‌های کلیدی گسترش سرمایه‌داری، نقطه عطفی را در نگرش جامعه نسبت به فعالیت‌های اصلی رشد اقتصادی نشان می‌داد.

تصویر متعلق به نسخه خطی (Cantigas de Santa María) که در قرن سیزدهم اسپانیا نوشته شده است، یک بانکدار را به تصویر می کشد که به یک تاجر پول قرض می دهد.
🆔 @exitvoiceloyalty
مخاطره اخلاقی و معامله با شیطان

فاوست یا دکتر فاوست شخصیتی از افسانه‌های آلمانی است. او انسانی موفق با تحصیلات دانشگاهی ولی ناراضی از زندگی است که روحش را برای دستیابی به دانش نامحدود و لذات دنیوی در معامله‌ای با شیطان معاوضه می‌کند. این افسانه منشأ آثار ادبی، داستانی، سینمایی و موسیقایی بسیاری شده‌است.

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA

مخاطره اخلاقی یا کژمنشی

کژمنشی یا مخاطرات اخلاقی (moral hazard) به این معنی است که یکی از طرفین هنگام عقد قرارداد اطلاعاتی را مخفی نگه دارد و به طرف مقابلی که می‌خواهد با وی قرارداد امضا کند ارائه ندهد. بعد از عقد قرارداد طرف دیگر ممکن است با ریسک رفتار نامطلوب طرف پنهانکار روبرو باشد که ناشی از پنهان کردن و عدم ارائه اطلاعات درست هنگام قرارداد بوده است. این مساله را به این نحو هم می‌توان دید که رفتار یکی از طرفین پس از عقد قرارداد با پیش از آن تغییر کند. این مساله در اقتصاد به عنوان کژمنشی معروف است.

https://kiandigital.com/blog/%DA%A9%DA%98%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C

فرد کژمنش روحش را به شیطان می‌فروشد.
@exitvoiceloyalty
پنگوئن

دیدن سریال پنگوئن با بازی کالین فارل را پیشنهاد می‌کنم.
@exitvoiceloyalty
سریال
روز شغال

از نگاه من فوق‌العاده است.
اوصیکم
*۱۲ فروردین، سال روز درگذشت الهیار صالح، مردی از تبار صالحان*

الهیار صالح بلافاصله پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ از مقام سفیر کبیر ایران در آمریکا استعفا داد او می‌گفت:«با وجود همه تلاش‌ها وقتی کودتا انجام شد، دیگر ماندن در آمریکا را به صلاح و مصلحت خود نمی‌دانستم» ولی سپهبد زاهدی، تعزیه گردان کودتا طی تلگرامی با ابراز محبت مخصوصی از وی تقاضا نمود به کار خود ادامه دهد و چون پاسخ منفی می‌دهد مجددا شخص شاه از او می‌خواهد که در این مقام باقی بماند، مرحوم صالح گفت جواب دادم: *من تا دیروز به عنوان سفیر کبیر ایران در آمریکا دکتر مصدق را مظهر ملت ایران می‌دانستم که با بزرگترین دولت استعمارگر جهان مبارزه نموده و او را شکست داده است و امروز دیگر نمی‌توانم رنگ عوض سازم و با عاملین کودتای اجنبی همکاری کنم.»*
الهیار صالح، در سال ۱۲۷۵ در آران و بیدگل از توابع کاشان زاده شد. در سال ۱۲۹۳ وارد کالج امریکایی ها در تهران(دبیرستان البرز) شد و با احراز شاگرد اولی دوره متوسطه را به پایان برد.
وی در حضور احمدشاه مترجم فرانسه و انگلیسی برای وزرای مختار آمریکا و فرانسه بود. در سال ۱۳۰۶ که داور به وزارت دادگستری منصوب می‌شود، آقای صالح تا قاضی محکمه استیناف و ریاست دیوان کیفر ارتقا مقام می‌یابد. سپس به ترتیب در سمت ریاست کل اداره دخانیات و سپس مدیر کل گمرک خدمت می‌کند و به معاونت وزارت دارایی می‌رسد.
بعد از شهریور ۱۳۲۰ با سمت وزارت دارایی در کابینه قوام السلطنه عضویت می‌یابد و بالاخره به علت اختلاف با دکتر میلسپو و شاه از این مقام کناره می‌گیرد، از عجایب آنکه میلسپو با همه این اختلافات، در شرح خاطراتش از صالح به عنوان پاکدامن‌ترین وزرای دارایی ایران که اهل دیناری سو استفاده نبوده است به نیکی یاد نموده است. پس از آن صالح بارها در کابینه های مختلف به وزارت دادگستری یا دارایی می‌رسد.
صالح در دوره ۱۶ مجلس که جبهه ملی تشکیل شده بود به اتفاق دکتر مصدق و یارانش به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب می‌گردد و در جریان ملی شدن نفت، نقش آقای صالح به زعامت دکتر مصدق بسیار موثر بوده و بعدا مقام وزارت کشور را در دولت رهبر جبهه ملی به عهده می‌گیرد.
در انتخابات دوره بیستم (۱۳۳۹) الهیار صالح علی رغم مخالفت‌های شاه و دولت وقت به نمایندگی مردم کاشان در مجلس انتخاب می‌شود که مجلس مذکور منحل می شود چه شاه و چه زمامداران وقت تاب تحمل انتقادات او را نداشتند.
بین دکتر مصدق و صالح را که از ایام قدیم آشنایی و دوستی پیش آمده بود فکر وطنی و ملی و سیاسی به هم پیوند می‌داد. مصدق مقام او را گرامی می‌داشت و او را با خود به دیوان داوری لاهه و شورای امنیت برد و باز به یاد می‌آوریم روزهایی که مصدق در زندان [فروردین ۱۳۳۳] اعتصاب غذای طولانی کرده بود، فقط الهیار صالح را پذیرفت و به خواهش او اعتصاب غذای خود را شکست. مصدق مرد بیدار و دانایی بود، هیچ گاه دوستی صالح را برای افتراق افکاری که هماره میان ابنا بشر موجود است از دست نداد.
تا کسی شادروان صالح را نمی‌شناخت نمی‌توانست پی به فضائل و مکارم اخلاقی چنین بزرگواری ببرد، بی‌پیرایگی صالح همین بس در آن زمان که اغلب دولتمردان از راه حرام و نامشروع در کاخ‌های مجلل خود در ناز و نعمت به سر می‌بردند، ایشان با آن همه مقامات عالی که از سال ۱۳۱۸ تا زمان مرگ در خانه کهنه و قدیمی که فاقد وسایل آسایش است با قناعت و آرامش وجدان زندگی می‌کرد.
الهیار صالح در ۱۲ فروردین سال ۱۳۶۰ در تهران چشم از جهان فروبست.

📚منبع:خاطرات الهیار صالح، به اهتمام دکتر سید مرتضی مشیر،ص ۵،۶،۷، ۳۸، ۲۷۳و ۲۷۴
مقدمه ابن خلدون
ابن خلدون (1406-1332)

جهان اسلام پیشرفت‌های فکری فراوانی را به همراه داشت که تا سال‌های زیادی برای جهان غرب ناشناخته بود و حوزه اقتصاد نیز مستثنی از این قضیه نیست. اگرچه آدام اسمیت[1] به حق به عنوان پدر علم اقتصاد مدرن شناخته می‌شود، اما بسیاری از بینش‌هایی که به اسمیت و جانشینانش نسبت داده می‌شود در نوشته‌های ابن خلدون، مورخ و فیلسوف تونسی قابل‌مشاهده است.

او در مقدمه‌ای که در1377 به عنوان مقدمه کتاب تاریخ عظیم خود در مورد جهان عرب و اسلام نوشته، فهم اقتصادی جدید و غنی‌ای را گنجانده است.

ابن خلدون برای بررسی این موضوع رویکرد تاریخی را برگزید و کوید از ظهور و سقوط سلسله‌های مختلف در شمال آفریقا در مورد سازمان‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی درس‌هایی را برگیرد. او بر قدرت مولد تقسیم کار و مزایای مبادلات بازارمحور و آثار مخرب انحصار و دولت‌های بزرگ تأکید داشت. همچنین از مکانیسم پایه عرضه و تقاضا و پیوند میان انگیزه کسب سود (تمایل برای سود مالی) و رفاه اقتصادی برای نشان دادن مزایای فعالیت‌های تجاری خصوصی و تجارت بین‌المللی استفاده کرد.  

یکی از نوآورانه‌ترین دستاوردهای ابن خلدون، نظریه او در مورد چرخه‌های اقتصادی بود. او مشاهده کرد که استقرار سلسله پادشاهی جدید، گسترش نظم و شهرنشینی را در پی دارد که این امر رشد فعالیت اقتصادی، خاصه در حوزه‌ تجارت صنایع دستی مانند نجاری و بافندگی را تسهیل می‌کند. رشد جمعیت و تقسیم کار و نیازهای دولت جدید، بازار کالاها و خدمات را گسترش می‌دهد و به افزایش دستمزدها می‌انجامد که این امر نیز به نوبه خود توسعه اقتصادی را بیشتر تقویت می‌کند.

بااین‌حال، ابن‌خلدون باور داشت که محدودیتی برای این پیشرفت وجود دارد. با ارتقای استانداردهای زندگی، هم جمعیت و هم سلسله حاکم تن‌آسا و از خود راضی می‌شوند و انگیزه‌ای را که محرک گسترش اقتصادی اصلی بوده از دست می‌دهند. بدین ترتیب، دولت مالیات‌های ظالمانه‌ای را از کسب‌وکارها أخذ و سلسله‌ی حاکم سقوط می‌کرد که این امر تا پیدایش سلسله بعدی، رکود اقتصادی را رقم می‌زد.   

متأسفانه، بینش‌های ابن خلدون حتی در جهان اسلام تأثیر ناچیزی به همراه داشت چرا که در این جهان، ساختارهای دولتی و هنجارهای مذهبی محرک توسعه اقتصادی پویای توصیف‌شده از سوی ابن خلدون یا آنچه بعداً با ایده‌های آدام اسمیت یا دیوید ریکاردو به جهان اسلام معرفی شد نبودند.
@exitvoiceloyalty
خلاص کردن خود از

امروز دوست نازنینی را دیدم که این شعر را خواند:

«و سنَحیا بعد کُرباتنا ربیعا، کاننا لم نذق بالأمس مُرا»

و پس از اندوه‌ هایمان
همچون بهار زنده خواهیم شد
گویی که انگار هرگز
مزه‌ تلخی را نچشیدیم.

(این شعر مصداق این است: یه خط نوشتم، یه کتاب حرف توش )

آیزایا برلین که در تفکیک آزادی به آزادی از و آزادی برای اشاره می‌کند سبب شده تا آدام فیلیپینی در کتاب خواندنی حسرت به خلاص کردن خود از و خلاص کردن خود برای بپردازد.

احیای خویشتن و رهانیدن و خلاص کردن خویشتن از دست اندوه‌ها خواسته طبیعی و ذاتی بشر است، اما چگونگی‌اش یک دشواری است و اینکه خب بعدش چه، پرسشی‌ست بس مهم و قابل‌تأمل.

کم‌کم اندوه‌ها می‌روند و ما خلاص می‌شویم؛ رها می‌شویم و کمی بخت یاورمان باشد، شکوفه می‌دهیم.

اما مدام می‌گوییم خلاص بشویم که چه شود؛ اگر خلاص شدیم و دغدغه‌ای نبود چه؛ اگر خلاص شدیم و از بی‌کسی و بی‌دردی و بی‌غمی لذت نبردیم چه؟

رهانیدن خود از مخمصه شاید احساس نابغه‌بودن را در ما ایجاد کند؛ اما رسیدن به جایی که انگار مزه تلخی را هرگز نچشیده بودیم، گاهی سخت می‌شود. اما امید داشتن به آن خیلی در احیای خویشتن مهم است. وای به روزی که ناامید شویم.
@exitvoiceloyalty
اصلاحات پروتستانی

مارتین لوتر[1] (1546-1483)، جان کالوین[2] (1564-1509) 

در تواریخ علم اقتصاد غالبا مارتین لوتر، خداشناس آلمانی را که اعتراضاتش علیه کلیسای کاتولیک، اصلاحات پروتستانی را برانگیخت نادیده می‌گیرند. بااین‌حال، لوتر همانند دوست اصلاح‌طلبش، جان کالوین بیشتر به مسائل اقتصادی توجه داشت. زمانی که اصلاحات غالب شد، ایده‌های آنان کشورهای پروتستانی مانند آلمان و هلند و سوئیس و اسکاتلند را به سمت جامعه تجاری‌تری سوق داد. رشد اقتصادی ناشی از این ایده‌ها حتی جامعه‌شناس آلمانی ماکس وبر[3] را بر آن داشت تا در کتاب 1905 با عنوان اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری[4] اصول آیین پروتستان را عامل اصلی پیدایش جوامع سرمایه‌داری اروپایی معرفی کند.

لوتر همانند آکویناس[5] نظام بازار را تایید می‌کرد، البته تا زمانی که عملکرد بازار در چارچوب مشخصی محدود باشد. او انحصارات و روش‌های تجاری غیرمنصفانه و سفته‌بازی را محکوم می‌کرد. او حاضر به تحمل رباخواری بود، به شرطی که نرخ‌های بهره در سطوح متوسط باقی بمانند و فقرا و محرومان استثمار نشوند. به‌طور خلاصه، او با بدگمانی، قید و بندهای اقتصادی فلسفه مذهبی قرون وسطی را به طور جزئی شل‌تر کرد.

دیدگاه‌های کالوین در مورد امور اقتصادی به طور گسترده و با یک استثنا با دیدگاه‌های لوتر هم‌سو بودند. کالوین باور داشت که هم کلیسا و هم دولت باید مشوق صنعت و بازرگانی باشند و مروج اخلاق کاری قدرتمند بود و پاداش‌های مالی ناشی از انجام کار را نعمتی از سوی خداوند به حساب می‌آورد. کالوین در مقابل سودجویی صرفا به خاطر خود آن مقاومت کرد و باور داشت که قوانین ساخت بشر درست همانند انجیل باید شیوه‌های تجاری خدانشناسانه مانند کلاهبرداری را ممنوع سازند. کالوین برخلاف بسیاری از پیشینیانش حاضر به پذیرش وام‌دادن پول با نرخ بهره بود، البته به شرطی که بهره این وام در محدوده‌های اخلاقی باقی بماند.

لوتر و کالوین برخلاف یونانیان و آکویناس دیدگاه‌های خود را به جای قوانین طبیعی بر شیوه اخلاقی مسیحیت که با خواندن صرف انجیل قابل درک بود بنا کرده بودند. به نظر آنها، رفتار انسان باید مطابق خواست خدا باشد؛ یعنی این قاعده طلایی که با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری با تو آنچنان رفتار کنند باید بر روابط اقتصادی انسان‌ها حاکم باشد. از این نظر، این متفکران اصلاحات نماینده این گرایش اولیه بدین سمت بودند که ارزیابی فعالیت اقتصادی در درجه اول باید بر اساس پیامدهای آن بر زندگی روزمره افراد باشد و نه بر مفهوم انتزاعی «خیر». باورهای ایشان در این زمینه که رشد ثروت مزایایی را هم برای افراد و هم برای جامعه به همراه دارد خیلی زود به بنیان تفکر اقتصادی بدل شد. 
@exitvoiceloyalty
واکنش طعنه‌آمیز چین به سیاست تعرفه‌ای ترامپ
سیاست‌های مرکانتیلیستی (بازرگانی)
ژان باپتیست کولبرت[1] (1683-1619)، توماس مان[2](1641-1571) 

نظام مرکانتیلیستی اصطلاحی که آدام اسمیت بابش کرد سیاست‌های تجاری رایج در اروپا طی سده‌های شانزدهم تا نوزدهم را توصیف می‌کند. این سیاست‌ها که مالیات بر درآمد، یارانه‌های صادرات و سیاست‌های مهاجرتی آسان را دربرمی‌گرفت با هدف حفظ توازن مطلوب تجارت به کمک ترویج صادرات و محدودسازی واردات طراحی شده بود. درحالیکه واردات به کاهش ذخایر فلزات گران‌بهای کشورها می‌انجامید، صادرات، طلا و نقره به کشور وارد و به حاکمان امکان تامین مالی پروژه‌های ساختمان‌سازی و جنگ‌های خود را اعطا می‌کرد و در نظر مقامات دولتی و افراد عادی بر رشد ثروت ملی دلالت داشت. در کشورهایی مانند انگلستان و هلند که دسترسی کافی به معادن فلزات گران‌بها نداشتند، مازاد تجاری امر ضروری به حساب می‌آمد.  

این نظام از فرانسه و در اواخر دهه 1530 پدیدار شد؛ زمانی که ژان باپتیست کولبرت وزیر دارایی لویی پانزدهم سیاست‌های مرکانتیلیستی را برای تقویت کشور و موضع پادشاه اجرا کرد. این سیاست‌های تجاری به سرعت در سراسر اروپا گسترده شد. صاحبان کسب‌وکارها که کالاهای صادراتی را تولید می‌کردند سود عظیمی از این سیاست‌ها بردند، درحالیکه طبقه کارگر و تولیدکنندگان مواد غذایی و مواد استفاده شده در کالاهای تولیدی صادراتی به شدت ضربه خوردند (که این مسئله یکی از پیامدهای حفظ هزینه‌های تولید در سطوح پایین به منظور افزایش رقابت‌پذیری موثر صادرات در بازارهای جهانی است).    

به لطف اختراع دستگاه چاپ، نشریه‌های طرفدار سیاست‌های مرکانتیلیستی به شدت پرنفوذ ظاهر شدند. این نشریات که مولفان آنها دانشگاهیان و مقامات دولتی و نمایندگان منافع تجاری و حتی افراد عجیب و غریب بودند برپیامدهای عملی این سیاست‌ها فارق از قیود اخلاقی تعلیم داده شده در قرون وسطی تاکید داشتند. توماس مان مدیر شرکت ایست ایندیا که در سال 1600 تاسیس شده بود و تجارت انگلستان با هند را در انحصار داشت، برجسته‌ترین طرفدار این سیاست‌ها بود، و در کتابش با عنوان خزانه‌داری انگلستان به کمک تجارت خارجی[3] (1664) به شدت از مزایای تراز تجاری مثبت دفاع می‌کرد. شاید مهم‌ترین نوآوری مرکانتیلیست‌هاتصویری بود که از اقتصاد به عنوان فضایی مجزا و تحت سلطه قوانین طبیعی ارائه کردند که ارزیابی دقیق پیامدهای هر سیاست مشخص را ممکن می‌ساخت.  

سیاست‌های مرکانتیلیستی به مدت سه قرن حکمفرما بودند تا اینکه آدام اسمیت و سایرین به تدریج مزایای تجارت آزاد را به دولت‌ها و افراد عادی ثابت کردند. بااین‌حال، همانطور که با تلاش‌های اخیر ایالات متحده برای افزایش تعرفه‌های واردات و موارد دیگر مشخص است جذابیت نظام بازرگانی باقی ماند و حامیانش ادعا می‌کنند که این سیاست‌ها قدرت اقتصادی کشور را تقویت می‌کنند. 

@exitvoucaloyaty 
*✍️به بهانه ی ۲۵ فروردین،*
*سالگشت درگذشت اسدالله عَلَم*

...پس از انقلاب ایران، مخالفان شاه کوشیده اند هرچه را به رژیم پیشین باز می گردد با بدبینی و بدگمانی تعبیر کنند و همه چیز را سیاه ببینند. از سوی دیگر برخی از هواخواهان سلطنت یا انقلابیون سرخورده ای که اکنون در حسرت گذشته هستند چیزی مگر درخشش و روشنایی در آن روزگار گمشده نمی یابند. اکثریت مردم هم درست نمی دانند چه به سرشان آمده است و اطلاعات و داوری آنان بستگی به این دارد که با چه کسی طرف هستند و زندگی روزانه آنان چه گونه برگزار می شود.

واقعیت این است که در نظام پیشین از دموکراسی و آزادی گفتار و مشارکت سیاسی خبری نبود. ولی با این همه در زمینه های اجتماعی و اقتصادی به رغم کوتاهی هایی که شد و انتقادهایی که می توان کرد، کارهای بسیار انجام یافت که چهرهٔ ایران را به کلی دگرگون ساخت.

از سوی دیگر، برخی از هواخواهان رژیم پیشین شاه را به عرش می برند و می خواهند به هر ترتیب شده است به گمان خود ثابت کنند که نظام او هیچ ایرادی نداشت، کشور در شاهراه پیشرفت بود و به دروازه های تمدن بزرگ رسیده بودیم و همه دنیا حسرت ما را می خوردند. روشن نیست چه گونه ناگهان نیروهای اهریمنی داخلی و رهبران ساده لوح بیگانه که از قضا متفق ایران بودند دست به دست یک دیگر دادند...

این گونه طرز فکر در میان بسیاری از هم میهنان ما وجود دارد در نتیجه به جای کوشش برای درک حقیقت راه افسانه پیش می گیرند و به جهانی خیالی و نیروهایی ناپیدا و اثبات ناپذیر روی می آورند و با به کار بردن فعل سوم شخص جمع، همه مسائل سیاسی را به آسانی حل می کنند: خواستند که چنین شود، آن یک را بردند و این یک را آوردند...

کی خواست؟ کی برد و کی آورد؟ متأسفانه بسیاری نیز این کلّی بافیها را بی گفت وگو می پذیرند و نیازی به ارائه مدرک و تحلیل رویدادها و سنجش منطقی این گونه مدعاها نمی بینند. چنین شیوه فکری نه تنها بی پایه و دور از هرگونه ارزش علمی است بلکه نسبت به مردمی که توانسته اند در برابر تندبادهای تاریخ بایستند و هویت ملی خود را حفظ کنند توهین آمیز است. *انکار اصالت برای مردم ایران و نقش اساسی آنان در تعیین سرنوشت خود چیزی مگر تنبلی ذهنی یا نداشتن دانش سیاسی یا هر دو نمی تواند باشد.*

یکی از پیامدهای چشمگیر انقلاب این بوده است که ایرانیان چه در درون و چه در بیرون کشور به خود آمده اند و در جست و جوی شناخت بهتر دوران خویش و فرآیندی هستند که وضع را به امروز کشانده است. این روند بسیار دلگرم کننده است و رفته رفته ما را از کلی بافی های بی سروته دور و زمینه را برای آگاهی درست تر از گذشته و حال خویش آماده می سازد.

در چنین شرایطی ارزش یادداشتهای عَلَم روشن می شود، زیرا نه تنها خواننده را با شیوه کار و اندیشه شاه و اطرافیان او آشنا می کند بلکه عامل هایی که به تدریج دست به دست هم دادند و زمینه را برای ناخرسندی مردم و انقلاب و فرو پاشیدن نظام شاهنشاهی فراهم آوردند در آن به خوبی دیده می شوند.

*اندیشیدن درباره آنها می تواند درس عبرتی برای مردم و مسئولان کنونی و آینده ایران باشد که چه کارهایی را بکنند یا نکنند، از خودکامگان بپرهیزند و از شرکت دادن مردم در کارها نهراسند و با آنان همچون کسان نابالغ رفتار نکنند و با خواسته های آنان نستیزند...*


📚 منبع: یادداشت های اسدالله عَلَم، جلد اول، دیباچه ویراستار به قلم زنده یاد علینقی عالیخانی، انتشارات کتاب سرا ص ۱۵-۱۴
بخش دیگری از این کتاب را امشب خواندم؛ اگر به استالینیسم و تاریخ قبل و بعد از آن علاقه دارید، این کتاب خواندنی و مستند را از دست ندهید. سرگذشت خود نویسنده هم غریب است.
پسران شیکاگو‌ در راه وزارت اقتصاد
2025/06/26 22:34:35
Back to Top
HTML Embed Code: