نیچه: "اندک اندک برایم مثل روز روشن شده است که عمومیترین نقص در نحوهی آموزش و پرورش ما این است که هیچکس یاد نمیگیرد و هیچکس تلاش نمیکند و هیچکس نمیآموزد که چگونه تابِ تحملِ خلوت و تنهایی را بیاوریم."
توانایی خلوتگزینی چیزی است که باید بیاموزیم. توماس ماچو دربارهی "تکنیکهای خلوتگزینی" مینویسد، یعنی تکنیکهایی که فرد را قادر میسازد با خودش به معاشرت بنشیند.
👤 #لارس_اسوندسن
📕 #فلسفه_تنهایی
@Existentialistt
توانایی خلوتگزینی چیزی است که باید بیاموزیم. توماس ماچو دربارهی "تکنیکهای خلوتگزینی" مینویسد، یعنی تکنیکهایی که فرد را قادر میسازد با خودش به معاشرت بنشیند.
👤 #لارس_اسوندسن
📕 #فلسفه_تنهایی
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
«میل به برحق بودن - نشانهی روحی مبتذل...»
👤 #آلبر_کامو
📕 #یادداشتها
@Existentialistt
«میل به برحق بودن - نشانهی روحی مبتذل...»
👤 #آلبر_کامو
📕 #یادداشتها
@Existentialistt
زيباترين انسانهايى كه تاكنون شناختهام، آنهايى بودند كه شكست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با اين حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بيرون آمدند.
اين افراد، يک حسى از قدردانى، حساسيت و فهم زندگى داشتند كه آنها را پر از شفقت، ملايمت و توجه عميق و عاشقانه میکرد.
زيبايى اين افراد، اتفاقى و بىسبب نبود.
👤 #اليزابت_كوبلر_راس
@Existentialistt
اين افراد، يک حسى از قدردانى، حساسيت و فهم زندگى داشتند كه آنها را پر از شفقت، ملايمت و توجه عميق و عاشقانه میکرد.
زيبايى اين افراد، اتفاقى و بىسبب نبود.
👤 #اليزابت_كوبلر_راس
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
فرانک: میدونی دکترا به موتورسواری که کلاه ایمنی سرش نمیذاره چی میگن؟
بادی: چی میگن؟
فرانک: اهداکنندهی عضو!
🎞 #تئوری_هرج_و_مرج
👤 #مارکوس_سیئگا
@Existentialistt
فرانک: میدونی دکترا به موتورسواری که کلاه ایمنی سرش نمیذاره چی میگن؟
بادی: چی میگن؟
فرانک: اهداکنندهی عضو!
🎞 #تئوری_هرج_و_مرج
👤 #مارکوس_سیئگا
@Existentialistt
بازجو گفت: "بری انفرادی زبونت باز میشه!"
انفرادی اتاق کوچکیست که کفاش پتوی سربازی انداختهاند با دستشویی و توالت و سکوت و زمانی بسیار طولانی که تا هر چقدر دلت میخواهد خیال را جولان بدهی تا به همه جا سرک بکشد. یاد چیزها، حرفها و کسانی میافتی که تعجب میکنی آنها را چطور فراموش کرده بودی.
من در انفرادی دنبال خودم گشتم. هرکس ساختن زندان انفرادی به کلهاش زده، آدم جالبی بوده و خوب میدانسته با آدمها چطور بازی کند. یعنی درستتر آن است که بگویم میدانسته آدم بهترین دشمن خودش است. لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند، بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش، دخل خودش را بیاورد...
📕 #جیرجیرک
👤 #احمد_غلامی
@Existentialistt
انفرادی اتاق کوچکیست که کفاش پتوی سربازی انداختهاند با دستشویی و توالت و سکوت و زمانی بسیار طولانی که تا هر چقدر دلت میخواهد خیال را جولان بدهی تا به همه جا سرک بکشد. یاد چیزها، حرفها و کسانی میافتی که تعجب میکنی آنها را چطور فراموش کرده بودی.
من در انفرادی دنبال خودم گشتم. هرکس ساختن زندان انفرادی به کلهاش زده، آدم جالبی بوده و خوب میدانسته با آدمها چطور بازی کند. یعنی درستتر آن است که بگویم میدانسته آدم بهترین دشمن خودش است. لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند، بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش، دخل خودش را بیاورد...
📕 #جیرجیرک
👤 #احمد_غلامی
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
توی فیلم پرواز بر آشیانه فاخته یه دیالوگی بود که میگفت: برای کفری کردن آدمای رذلی که میخوان همهچیزو از اونچیزی که هست برات سختتر کنن، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچچیز دلخور نیستی..
@Existentialistt
توی فیلم پرواز بر آشیانه فاخته یه دیالوگی بود که میگفت: برای کفری کردن آدمای رذلی که میخوان همهچیزو از اونچیزی که هست برات سختتر کنن، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچچیز دلخور نیستی..
@Existentialistt
✍️ نوع دانشی که یک استاد نیاز دارد:
دانش، پی بردن به آن چیزی است که از پیش میدانستی.
انجام دادن، نشان دادن چیزی است که میدانی.
تعلیم، یادآوری به دیگران است که خود آنها به همان حد خوبی که تو میدانی، میدانند.
شما همگی یادگیرنده، انجام دهنده و معلمین هستید.
تنها وظیفهی شما در هر دورهی زندگی، حقیقی بودن با خودتان است.
آسانترین پرسشها، عمیقترین آن است.
کجا به دنیا آمدهای؟ خانهات کجاست؟
به کجا میروی؟
چهکار میکنی؟
گاهی در این باره بیاندیش و ببین که پاسخها تغییر میکنند.
آنچه را که بیش از هر چیز به یادگیریاش نیازمندی، بهتر تدریس میکنی.
📕 #پندار
👤 #ریچارد_باخ
@Existentialistt
دانش، پی بردن به آن چیزی است که از پیش میدانستی.
انجام دادن، نشان دادن چیزی است که میدانی.
تعلیم، یادآوری به دیگران است که خود آنها به همان حد خوبی که تو میدانی، میدانند.
شما همگی یادگیرنده، انجام دهنده و معلمین هستید.
تنها وظیفهی شما در هر دورهی زندگی، حقیقی بودن با خودتان است.
آسانترین پرسشها، عمیقترین آن است.
کجا به دنیا آمدهای؟ خانهات کجاست؟
به کجا میروی؟
چهکار میکنی؟
گاهی در این باره بیاندیش و ببین که پاسخها تغییر میکنند.
آنچه را که بیش از هر چیز به یادگیریاش نیازمندی، بهتر تدریس میکنی.
📕 #پندار
👤 #ریچارد_باخ
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
مرا به زوزهی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چکار؟
مرا به حرکت حقیر کرم در خلا گوشتی چکار؟
مرا تبارِ خونی گلها به زیستن متعهد کرده است.
تبارِ خونی گلها، میدانید؟
#فروغ_فرخزاد
@Existentialistt
مرا به زوزهی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چکار؟
مرا به حرکت حقیر کرم در خلا گوشتی چکار؟
مرا تبارِ خونی گلها به زیستن متعهد کرده است.
تبارِ خونی گلها، میدانید؟
#فروغ_فرخزاد
@Existentialistt
عشق میتواند نوعی جنگ باشد...
️✍️ باید به یاد سپاریم که درست مانند بسیاری فرایندها برای یافتن حقیقت، فرایند عشق همیشه صلحآمیز نخواهد بود؛ میتواند به مشاجرهی خشونتآمیز، عصبانیتِ حقیقی و جدایی بینجامد که ممکن است بر آن فایق آییم یا ممکن است نتوانیم این کار را انجام دهیم. باید بدانیم عشق یکی از تجربههای دردناک در زندگی ذهنی یک فرد است! برای همین است که برخی، تبلیغات «تضمین همهجانبه» را ترویج میدهند. قبلا ذکر کردم که مردم از عشق میمیرند، عشق مسبب قتلها و خودکشیهایی است. فیالواقع عشق در سطح خودش، ضرورتا از سیاست انقلابی صلحآمیزتر نیست. حقیقت چیزی نیست که در باغ گل سرخ ساخته شود، هرگز! عشق برای تضادها و خشونت دستور کاری دارد، لیکن تفاوت این است که در سیاست ما بهراستی باید با دشمنانمان درگیر شویم. حال آنکه در عشق، مسئله تنها درام است.
📕 #در_مدح_عشق
👤 #آلن_بدیو
@Existentialistt
️✍️ باید به یاد سپاریم که درست مانند بسیاری فرایندها برای یافتن حقیقت، فرایند عشق همیشه صلحآمیز نخواهد بود؛ میتواند به مشاجرهی خشونتآمیز، عصبانیتِ حقیقی و جدایی بینجامد که ممکن است بر آن فایق آییم یا ممکن است نتوانیم این کار را انجام دهیم. باید بدانیم عشق یکی از تجربههای دردناک در زندگی ذهنی یک فرد است! برای همین است که برخی، تبلیغات «تضمین همهجانبه» را ترویج میدهند. قبلا ذکر کردم که مردم از عشق میمیرند، عشق مسبب قتلها و خودکشیهایی است. فیالواقع عشق در سطح خودش، ضرورتا از سیاست انقلابی صلحآمیزتر نیست. حقیقت چیزی نیست که در باغ گل سرخ ساخته شود، هرگز! عشق برای تضادها و خشونت دستور کاری دارد، لیکن تفاوت این است که در سیاست ما بهراستی باید با دشمنانمان درگیر شویم. حال آنکه در عشق، مسئله تنها درام است.
📕 #در_مدح_عشق
👤 #آلن_بدیو
@Existentialistt
نیچه میگوید میبایست با پتک فلسفه نوشت...
پوستر فیلم رستگاری در شاوشنگ.
گویا تنها راه رهایی و رستگاری نوشتن با پتک است.
@Existentialistt
پوستر فیلم رستگاری در شاوشنگ.
گویا تنها راه رهایی و رستگاری نوشتن با پتک است.
@Existentialistt
✍️ رنج انسان شبیه عملکرد گاز است. چنانکه اگر مقدار معینی از گاز را با تلمبه وارد اتاق خالی بکنیم، اتاق هر قدر هم که بزرگ باشد تلمبه اتاق را پر از گاز خواهد کرد و آن را یکسان و به طور کامل به همه قسمتهای اتاق خواهد رساند؛ بنابراین رنج چه کم و چه زیاد روح بشر و ضمیر آگاه او را آزار میدهد. از این رو میتوان گفت که «میزان» رنج بشر کاملاً نسبی است.
به همین دلیل میتوان گفت که ممکن است رویداد بسیار ناچیزی موجب بزرگترین شادمانیها گردد.
در شرایط نامناسب زندان از قبیل کمبود خواب، غذای ناکافی و فشارهای روانی گوناگون، نوع پذیرش رنجها و تحمل آنها حکایت از یک عظمت درونی بکر داشت و همین آزادی معنوی بود که هیچ کس نمیتوانست آن را از ما برباید و زندگی را پرمعنا و با هدف میساخت.
#داستایوفسکی میگوید:
"من تنها از یک چیز میترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم."
رنج بخش غیرقابل ریشه کن شدن زندگی است. گرچه به شکل سرنوشت و مرگ باشد. زندگی بشر بدون رنج و مرگ کامل نخواهد شد.
📕 #انسان_در_جستجوی_معنی
👤 #ویکتور_فرانکل
@Existentialistt
به همین دلیل میتوان گفت که ممکن است رویداد بسیار ناچیزی موجب بزرگترین شادمانیها گردد.
در شرایط نامناسب زندان از قبیل کمبود خواب، غذای ناکافی و فشارهای روانی گوناگون، نوع پذیرش رنجها و تحمل آنها حکایت از یک عظمت درونی بکر داشت و همین آزادی معنوی بود که هیچ کس نمیتوانست آن را از ما برباید و زندگی را پرمعنا و با هدف میساخت.
#داستایوفسکی میگوید:
"من تنها از یک چیز میترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم."
رنج بخش غیرقابل ریشه کن شدن زندگی است. گرچه به شکل سرنوشت و مرگ باشد. زندگی بشر بدون رنج و مرگ کامل نخواهد شد.
📕 #انسان_در_جستجوی_معنی
👤 #ویکتور_فرانکل
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
از استثنائات است كه كسی را بهخاطر آنچه كه هست دوست بدارند. اكثر آدمها چیزی را در دیگران دوست دارند كه خود به آنها امانت میدهند: خودشان را، تفسیر و برداشت خودشان را از او..
👤 #گوته
@Existentialistt
از استثنائات است كه كسی را بهخاطر آنچه كه هست دوست بدارند. اكثر آدمها چیزی را در دیگران دوست دارند كه خود به آنها امانت میدهند: خودشان را، تفسیر و برداشت خودشان را از او..
👤 #گوته
@Existentialistt
هرجا که رفتم آدمهایی را دیدم که در پی تصاحب چیزهای نو هستند...
تصاحب ماشین نو، تصاحب یک ملک جدید، تصاحب اسباب بازی جدید. بعد هم دوست دارند به همه بگویند میدانی به تازگی چی خریدم؟ میدانی تازگیها چی خریدهام؟
میدانی تفسیر من از اینها چطور بوده است؟ اینها در اصل تشنه عشق بودهاند ولی به جای عشق، اینها را جایگزین کردهاند. آنها اشیا بیجان را به جان پذیرفتهاند و انتظار محبت از آنها دارند؛ اما فایدهای ندارد. شما نمیتوانید مواد بیجان را جایگزین عشق کنید، جایگزین عطوفت، لطافت یا حس دوستی کنید!
📕 #سهشنبهها_با_موری
👤 #میچ_آلبوم
@Existentialistt
تصاحب ماشین نو، تصاحب یک ملک جدید، تصاحب اسباب بازی جدید. بعد هم دوست دارند به همه بگویند میدانی به تازگی چی خریدم؟ میدانی تازگیها چی خریدهام؟
میدانی تفسیر من از اینها چطور بوده است؟ اینها در اصل تشنه عشق بودهاند ولی به جای عشق، اینها را جایگزین کردهاند. آنها اشیا بیجان را به جان پذیرفتهاند و انتظار محبت از آنها دارند؛ اما فایدهای ندارد. شما نمیتوانید مواد بیجان را جایگزین عشق کنید، جایگزین عطوفت، لطافت یا حس دوستی کنید!
📕 #سهشنبهها_با_موری
👤 #میچ_آلبوم
@Existentialistt
ما به دخترها میگوییم: میتوانید بلندپرواز باشید، اما نه خیلی زیاد. میتوانید به موفقیت دست پیدا کنید اما نه موفقیت زیاد و چشمگیر، در غیر این صورت از طرف مردان تهدید خواهید شد.
اگر در رابطهتان با یک مرد شما نانآور هستید، باید وانمود کنید که اینطور نیست، مخصوصاً در محافل عمومی؛ در غیر این صورت او را از مردی ساقط کردهاید. اما چه میشد اگر ما از خودمان این سؤال را میپرسیدیم: چرا موفقیت زنان باید از طرف یک مرد تهدید به شمار آید؟!
📕 ما همه باید فمنیست باشیم
👤 #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
@Existentialistt
اگر در رابطهتان با یک مرد شما نانآور هستید، باید وانمود کنید که اینطور نیست، مخصوصاً در محافل عمومی؛ در غیر این صورت او را از مردی ساقط کردهاید. اما چه میشد اگر ما از خودمان این سؤال را میپرسیدیم: چرا موفقیت زنان باید از طرف یک مرد تهدید به شمار آید؟!
📕 ما همه باید فمنیست باشیم
👤 #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
@Existentialistt
✍️ هایدگر یک حکایت قدیمی از محبت (Care) را نقل قول میکند که گوته هم در پایان فاوست آورده است:
«یک بار وقتی "محبت" از رودی عبور میکرد، تودهای گل رس دید؛ متفکرانه تکهای برداشت و شروع کرد به شکل دادن آن. همان طور که داشت به آنچه ساخته بود، فکر میکرد، به ژوپیتر برخورد. "محبت" از او خواست در مخلوقش روح بدمد و ژوپیتر با خوشحالی پذیرفت. ولی وقتی "محبت" خواست نام خویش را به آن ارزانی کند، ژوپیتر مانعش شد و خواست نام خود را بر آن نهد. همین طور که "محبت" و ژوپیتر مشغول جروبحث بودند، زمین برخاست و مدعی شد که باید نام او را بر آن مخلوق بگذارند. زیرا "محبت" با بخشی از تن او، این موجود را ساخته است. این سه از ساتورن [خدای زمان] خواستند میانشان حکمیت کند و او این تصمیم را گرفت که به نظر عادلانه می آمد: از آنجا که تو، ژوپیتر، به او روح بخشیدهای، روحش را هنگام مرگش دریافت خواهی کرد؛ و از آنجا که تو، زمین، به او جسم بخشیدهای، جسمش به تو خواهد رسید. ولی از آنجا که "محبت" پیش از همه به او شکل داده، تا زمانی که این مخلوق زنده است، به "محبت" تعلق خواهد داشت؛ و از آنجا که بحثی دربارهی نام او میان شما درگرفته، اجازه دهید او را «انسان homo» بنامیم چرا که از humus (زمین) ساخته شده است.
@Existentialistt
«یک بار وقتی "محبت" از رودی عبور میکرد، تودهای گل رس دید؛ متفکرانه تکهای برداشت و شروع کرد به شکل دادن آن. همان طور که داشت به آنچه ساخته بود، فکر میکرد، به ژوپیتر برخورد. "محبت" از او خواست در مخلوقش روح بدمد و ژوپیتر با خوشحالی پذیرفت. ولی وقتی "محبت" خواست نام خویش را به آن ارزانی کند، ژوپیتر مانعش شد و خواست نام خود را بر آن نهد. همین طور که "محبت" و ژوپیتر مشغول جروبحث بودند، زمین برخاست و مدعی شد که باید نام او را بر آن مخلوق بگذارند. زیرا "محبت" با بخشی از تن او، این موجود را ساخته است. این سه از ساتورن [خدای زمان] خواستند میانشان حکمیت کند و او این تصمیم را گرفت که به نظر عادلانه می آمد: از آنجا که تو، ژوپیتر، به او روح بخشیدهای، روحش را هنگام مرگش دریافت خواهی کرد؛ و از آنجا که تو، زمین، به او جسم بخشیدهای، جسمش به تو خواهد رسید. ولی از آنجا که "محبت" پیش از همه به او شکل داده، تا زمانی که این مخلوق زنده است، به "محبت" تعلق خواهد داشت؛ و از آنجا که بحثی دربارهی نام او میان شما درگرفته، اجازه دهید او را «انسان homo» بنامیم چرا که از humus (زمین) ساخته شده است.
@Existentialistt
✍️ در واقع اغلب، زمانی که عشقی را آغاز میکنیم، تجربه و عقلمان به ما میگویند که روزی به دلداری که امروز فقط به اندیشه او زندهایم همان اندازه بیاعتنا میشویم که امروزه به هر زنی جز او هستیم. روزی نامش را میشنویم و دیگر دچار هیچ لذت دردآلودی نمیشویم، خطش را میخوانیم و دیگر نمیلرزیم، در خیابان راهمان را کج نمیکنیم تا او را ببینیم، به او بر میخوریم و دست و پا گم نمیکنیم، به او دست مییابیم و از خود بیخود نمیشویم. آنگاه این آگاهی بیتردیدِ آینده، برغم این حس بیاساس اما نیرومند که شاید او را همواره دوست داشته باشیم، ما را به گریه میاندازد...!
📕 #خوشیها_و_روزها
👤 #مارسل_پروست
@Existentialistt
📕 #خوشیها_و_روزها
👤 #مارسل_پروست
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
من همیشه چیزی نیستم و اگر برای مدتی کوتاه چیزی بشوم در تلافیاش ماهها هیچچیز باقی میمانم.
👤 #فرانتس_کافکا
📕 #نامه_به_فلیسه
@Existentialistt
من همیشه چیزی نیستم و اگر برای مدتی کوتاه چیزی بشوم در تلافیاش ماهها هیچچیز باقی میمانم.
👤 #فرانتس_کافکا
📕 #نامه_به_فلیسه
@Existentialistt
پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی میگیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید."
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: "میدانم که شما خیلی سخت کار میکنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافتچیهای ما ناپدید شده است. کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از شما نادونا اون نظافتچی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
"از این به بعد افرادی را که کار میکنند نخورید!"
@Existentialistt
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی میگیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید."
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: "میدانم که شما خیلی سخت کار میکنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافتچیهای ما ناپدید شده است. کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از شما نادونا اون نظافتچی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
"از این به بعد افرادی را که کار میکنند نخورید!"
@Existentialistt
✍️ این خیلی شگفتانگیز است که مردم قضاوت کردن را دوست دارند. قضاوت همهجا صورت میگیرد، همیشه. شاید این یکی از سادهترین کارهایی است که به نوع بشر داده شده تا انجام دهد. و خوب میدانید که نهایتاً آخرین انسان، زمانی که آخرین جرقههای دشمناش را به خاکستر تبدیل کند، پشت یک میز زهواردررفته مینشیند و محاکمهی مسئول واقعه را آغاز میکند.
کاری نمیتوانم بکنم جز آنکه رویای نوعی نقد را در سر بپرورانم که در صدد قضاوتکردن نباشد، بلکه به یک مجموعه آثار، یک کتاب، یک جمله، و یک ایده جان ببخشد: نقدی که شعلهها را روشن کند، رشد سبزهها را بنگرد، به باد گوش بسپارد و در وزش نسیم، کف (روی) دریا را برگیرد و بپراکند.
این نقد نه قضاوت، که نشانههای وجود را تکثیر میکند، آنها را فرا میخواند و از خواب بیدار میکند. شاید گاهی اوقات آنها را بیافریند – چه بهتر. چه بهتر که چنین کند. نقدی که حکم میدهد و داوری میکند مرا به خواب فرو میبرد. من نقدی را دوست دارم که جرقههای تخیل را روشن کند. این نقد، یک حاکم مقتدر نیست یا ردایی قرمز بر تن ندارد. بلکه آذرخش طوفانهای احتمالی را با خود حمل میکند.
👤 #میشل_فوکو
نبردی برای نجابت، (گفتگویی دو ماه پیش از مرگ)
@Existentialistt
کاری نمیتوانم بکنم جز آنکه رویای نوعی نقد را در سر بپرورانم که در صدد قضاوتکردن نباشد، بلکه به یک مجموعه آثار، یک کتاب، یک جمله، و یک ایده جان ببخشد: نقدی که شعلهها را روشن کند، رشد سبزهها را بنگرد، به باد گوش بسپارد و در وزش نسیم، کف (روی) دریا را برگیرد و بپراکند.
این نقد نه قضاوت، که نشانههای وجود را تکثیر میکند، آنها را فرا میخواند و از خواب بیدار میکند. شاید گاهی اوقات آنها را بیافریند – چه بهتر. چه بهتر که چنین کند. نقدی که حکم میدهد و داوری میکند مرا به خواب فرو میبرد. من نقدی را دوست دارم که جرقههای تخیل را روشن کند. این نقد، یک حاکم مقتدر نیست یا ردایی قرمز بر تن ندارد. بلکه آذرخش طوفانهای احتمالی را با خود حمل میکند.
👤 #میشل_فوکو
نبردی برای نجابت، (گفتگویی دو ماه پیش از مرگ)
@Existentialistt