tgoop.com/eshtadan/9736
Last Update:
یازدهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمّد بهمنبیگی
بهمنبیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود میاندیشید. پس فرصت یافت که یادداشتهای دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمیخواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود.
در آن ایام مجلۀ آینده منتشر میشد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانهام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشتهها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستانهایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمیکنی؟ گفت: شاید بیموقع باشد، چون نمیدانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دلانگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کمرغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی بهطور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشتههایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درسهای تاریخ بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
BY اشتادان Eshtadan
Share with your friend now:
tgoop.com/eshtadan/9736