tgoop.com/eshtadan/9734
Last Update:
نامها، نخست با خون نوشته شد بر جایها « نام خلیج فارس»
@iranboom_ir
عبدالله مرادعلی بیگی
ايرانيان چون در فلات ايران مستقر گشتند، جاي جاي اين پهن دشت فراز آمده (فلات بزرگ ايران)، كوهها،دشتها ، رودها ، درهها و درياهاي آن، در همهجا ، نام دودهها و تيرههاي قوم بزرگ ايراني را بر خود گرفت و قلمروي جغرافيايي زيست بوم هر دودماني از اين قوم ، با نام ورجاوند همان دودمان شناخته گشت .
از همان هنگام نيز تاريخ، گسترهي بزرگ قلمروي جغرافيايي زيست بوم مشترك همهي اين دودهها و تيرهها را يك جا « ايران» نام كرد. اين نام گذاري ممكن نشد، مگر با ايثار خونهاي بسيار از سوي همهي دودهها و تيرههاي قوم بزرگ ايراني .
بعدها ، به دوران جهان سالاري دودمان هخامنشي، يعني در دوران وحدت و يگانگي جامعهي بزرگ دودمانهاي ايراني، آن نامهاي بايسته ، بر سنگ نوشته ها جاودانه گرديد. تا پهنه ی قلمروي نياخاك ايرانيان از ديگران شناخته گردد و مرزهاي آن از هر سو، مرز « ايران » باشد با « انيران».
آن نام هاي بر سنگ نبشته كه ثبت دفتر تاريخ است ، سند مالكيت ملت ايران است بر گوشه گوشهي نياخاكي كه نام دودههاي ايراني , از؛ اراني، آذري، كرد، فارس، پشتون، تاجيك، كوچ، بلوچ، … را بر خود دارد .
از جملهي آن نامهاي ورجاوند كه بر سنگ نوشتهها، جاودانه گشته تا هر زمان سند زندهي تاريخ باشد بر حقانيت حضور تاريخي و حاكميت کهن ملي ايرانيان، نام پرشكوهي « درياي پارس » و « خليج فارس » است.
داريوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشي، پس از كندن آبراهه (ترعه) ای كه درياي سرخ را از طريق رود نيل به درياي مديترانه متصل ميساخت، در سنگ نبشتهاي كه به فرمان او در كنار اين آبراه نصب گرديده بود (1)، در بند سوم اين سنگ نبشته، از درياي پارس اين گونه ياد ميكند: « داريوش شاه ميگويد؛ من پارسي هستم ، از پارس ، مصر را گرفتم. فرمان كندن اين ترعه را دادم، از رودخانهاي به نام نيل كه در مصر جاري است تا دريايي كه از پارس ميآيد ( درايه : تيه : هچا : پارسا : آييتي ). پس اين ترعه كنده شد. چنانكه فرمان دادم و كشتيها از مصر، از وسط اين ترعه به سوي پارس روانه شدند، چنانكه ميل من بود.»(2)
بهجز شاهنشاه هخامنشي، تمام مورخان، جغرافيدانان و نقشه نگاران باستان، از يوناني و رومي (انيراني)، هنگام نام بردن از درياي جنوبي ايران، آن را با نام درياي پارس ياد كردهاند .
از جمله ؛ « هكاتوس ميلتي» (/ 473-549 پم) ، اراتوستن (Eratosthenes / 195-347 پم) ،« استرابون »(
(Strabon
/ نيمه نخست قرن اول ميلادي)، معروف به پدر جغرافيا، « كلوديوس پتوله مااوس» (Claudius Ptole Maeus/ قرن دوم ميلادي)، معروف به« بطلميوس» معروفترين جغرافيدان عصر باستان و ديگر جغرافيدانان آن دوران، همه در نقشههاي جهاننماي خود، اين دريا را با نام « سينوس پرسيكوس» (Sinus Persicus) مشخص ساختهاند.(3)
در زبان لاتين « سينوس پرسيكوس» يعني « خليج فارس ». باز در زبان لاتين گاه نام درياي جنوبي ايران را « ماره پرسيكوم» (Mare Persicum) ثبت كردهاند كه به معناي « درياي پارس » ميباشد.(4)
در عصر شاهنشاهان اشكاني و سپس ساساني ، سراسر سرزمينهاي ساحلي دوسوی کرانه ی خليجفارس و جزاير آن، از سوي دولت مركزي در قلمروي فرماندهي و اداري فرمانداران پارس قرار داشته است . از اينرو گاه مورخان رومي و يوناني درياي جنوبي ايران را يك درياچه داخلي پارسي قلمداد ميكرده اند.
چنانكه: «كوين توس كورسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي ميزيست،اين دريا را به زبان لاتين « اكواروم پرسيكو»؛ يعني « آبگير پارس » خوانده است.(5)
« فلاويوس آريانوس» معروف به « آريان» مورخ يوناني كه در قرن دوم ميلادي ميزيست در كتاب تاريخ خود « آنابازيس» نام درياي جنوبي ايران را «ّپرسيكون كااي تاس» نوشته است كه به معني «خليج فارس» است.
در دوران اسلامي، تمام مورخان و جغرافينگاران مسلمان، چه ايراني و چه عرب و عرب زبان ، در آثار تاريخي و جغرافيايي خود، نام درياي جنوبي ايران را « بحر فارس» و « خليج فارس» نوشتهاند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/khalij-fars/1108-namha-khon-khalijfars.html
@iranboom_ir
BY اشتادان Eshtadan
Share with your friend now:
tgoop.com/eshtadan/9734