🌲 ◾گفتن این حرفها توی عید شگون ندارد اما واقعیت دارد! چیزی است که به آن باور دارم. اینکه اگر نمُردهایم به این دلیل نیست که خیلی باهوشیم یا خطر نمیکنیم، دلیلش این است که هنوز لحظهاش نرسیده و دیر یا زود میرسد، گاهی به شدت ناغافل!
متن کامل👇
https://www.instagram.com/p/DHwMmB8Mwf8/?igsh=cHNnZTI3MzU0MjF2
متن کامل👇
https://www.instagram.com/p/DHwMmB8Mwf8/?igsh=cHNnZTI3MzU0MjF2
◾️ این نوشته برای گریه کردن نیست!
✍️ احسان محمدی
✉️ عزیزی پیام داده که مثل قدیما چیزی در مورد #بندرعباس بنویس!
◼️ نگاه کردم به صفحهام. دیدم در ده سال گذشته تقریباً در مورد تمام فاجعهها نوشتهام، از #پلاسکو تا #زلزله_کرمانشاه، از شلیک به هواپیمای اوکراینی تا ورزقان، از کشتی #سانچی تا #کرونا و #متروپل آبادان، از #مهسا تا #مبینا … از ماجراهای تلخی که الان در افکار عمومی خاک روی بعضیهایشان نشسته.
حرف اشتباه کم نزدهام اما تِم همهی نوشتههایم یک چیز است «گریه کنیم، آه بکشیم اما تمام توان روحیمان را جوری خرج نکنیم که انگار دنیا به آخر رسیده. باید ادامه داد چون زور #زندگی از هر چیز دیگری بیشتر است.»
◾️همان موقع هم کلی آدم آمدند و بد و بیراه گفتند که این چه حرفی است و ما مثل تو بیشرف نیستیم و تا ابد سوگوار میمانیم و …
بعضی از همان باشرفها بعدها چنان #لزگی و #لامبادا رقصیدند که انگار نه انگار موشکی خورده بود به هواپیما، انگار نه انگار در پلاسکو، آتشنشانها مثل قناریها گیر افتاده در قفس، شعله گرفتند …
گلهای ندارم، چون همانها که در آن فاجعهها عزیز از دست دادند هم دوباره جشن تولد گرفتند، در عروسیها شادی کردند، کودک تازه به دنیا آوردند و ادامه دادند به زندگی، حتی با تیری در پهلو!
◾️ اسم این سبک نوشتهها را میگذارم #اشک_نوشت. تقریباً همه این واکنشها را میشود در سه دسته جمع کرد:
1️⃣ غم گلوی آدم را چنان فشار میدهد که برای خفه نشدن باید به کلمهها و عکسها و ویدیوها پناه ببرد که به قول قدیمیها «عزای دسته جمعی خودش عروسی است.» یعنی نیاز داریم به همدردی، همدلی. این واکنشها دلگرمی اجتماعی است، نشانهی «هموطن» بودن، عشق مشترک، اشک مشترک داشتن.
2️⃣ دل آدم پر است و دلیلی رسیده و به بهانه فاجعه، چهار مشت و لگد به #حکومت میزنیم که خاک توی سرتان با این کشورداریتان.
3️⃣ با سوگِ نمایشی مثل برخی مداحان کاسب و اغراقکننده، توجه میخریم، لایک و فالوور با ژست انساندوستانه!
◾️من کم عزیز از دست ندادهام، در جنگ، در صلح. برای فاجعه بندر قلبم تیر میکشد. در این اسکله شب خوابیدهام، محبت دیدهام از آدمهای آنجا و دوستانی دارم که این چند روز با آنها حرف میزنم.
◼️درد را میفهمم، رنج را درک میکنم اما فراموش نکنیم که روان بخش بزرگی از جامعه به دلایل اقتصادی و اجتماعی در معرض فروپاشی است، انشاهای سوزناک نوشتن و متلاشی کردن آدمها چه کارکردی دارد جز تحسین فردی که چه قلمی و چه اشکنوشتی و …؟!
◾️این همدلی ملی با هموطنان جنوبی اتفاق اجتماعی ارزشمندی است اما سرمایه روانی مردم را غارت نکنیم. کاش #ایران، شادی دستهجمعی را هم تجربه کند، کاش روزی برسد که به جای «همسوگیم» بنویسیم «همسوریم» …
◾️تا آن روز همهی انرژی درون خودمان و دیگران را یکباره خرج نکنیم، زندگی هیچ تضمینی نداده که فردا زخم کاریتری نزند، به ویژه در خاورمیانه! قوی باشیم که دوباره بندر میخندد حتی با داغ تلخِ یک سوختگی بر صورت!
🖋️ @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
✉️ عزیزی پیام داده که مثل قدیما چیزی در مورد #بندرعباس بنویس!
◼️ نگاه کردم به صفحهام. دیدم در ده سال گذشته تقریباً در مورد تمام فاجعهها نوشتهام، از #پلاسکو تا #زلزله_کرمانشاه، از شلیک به هواپیمای اوکراینی تا ورزقان، از کشتی #سانچی تا #کرونا و #متروپل آبادان، از #مهسا تا #مبینا … از ماجراهای تلخی که الان در افکار عمومی خاک روی بعضیهایشان نشسته.
حرف اشتباه کم نزدهام اما تِم همهی نوشتههایم یک چیز است «گریه کنیم، آه بکشیم اما تمام توان روحیمان را جوری خرج نکنیم که انگار دنیا به آخر رسیده. باید ادامه داد چون زور #زندگی از هر چیز دیگری بیشتر است.»
◾️همان موقع هم کلی آدم آمدند و بد و بیراه گفتند که این چه حرفی است و ما مثل تو بیشرف نیستیم و تا ابد سوگوار میمانیم و …
بعضی از همان باشرفها بعدها چنان #لزگی و #لامبادا رقصیدند که انگار نه انگار موشکی خورده بود به هواپیما، انگار نه انگار در پلاسکو، آتشنشانها مثل قناریها گیر افتاده در قفس، شعله گرفتند …
گلهای ندارم، چون همانها که در آن فاجعهها عزیز از دست دادند هم دوباره جشن تولد گرفتند، در عروسیها شادی کردند، کودک تازه به دنیا آوردند و ادامه دادند به زندگی، حتی با تیری در پهلو!
◾️ اسم این سبک نوشتهها را میگذارم #اشک_نوشت. تقریباً همه این واکنشها را میشود در سه دسته جمع کرد:
1️⃣ غم گلوی آدم را چنان فشار میدهد که برای خفه نشدن باید به کلمهها و عکسها و ویدیوها پناه ببرد که به قول قدیمیها «عزای دسته جمعی خودش عروسی است.» یعنی نیاز داریم به همدردی، همدلی. این واکنشها دلگرمی اجتماعی است، نشانهی «هموطن» بودن، عشق مشترک، اشک مشترک داشتن.
2️⃣ دل آدم پر است و دلیلی رسیده و به بهانه فاجعه، چهار مشت و لگد به #حکومت میزنیم که خاک توی سرتان با این کشورداریتان.
3️⃣ با سوگِ نمایشی مثل برخی مداحان کاسب و اغراقکننده، توجه میخریم، لایک و فالوور با ژست انساندوستانه!
◾️من کم عزیز از دست ندادهام، در جنگ، در صلح. برای فاجعه بندر قلبم تیر میکشد. در این اسکله شب خوابیدهام، محبت دیدهام از آدمهای آنجا و دوستانی دارم که این چند روز با آنها حرف میزنم.
◼️درد را میفهمم، رنج را درک میکنم اما فراموش نکنیم که روان بخش بزرگی از جامعه به دلایل اقتصادی و اجتماعی در معرض فروپاشی است، انشاهای سوزناک نوشتن و متلاشی کردن آدمها چه کارکردی دارد جز تحسین فردی که چه قلمی و چه اشکنوشتی و …؟!
◾️این همدلی ملی با هموطنان جنوبی اتفاق اجتماعی ارزشمندی است اما سرمایه روانی مردم را غارت نکنیم. کاش #ایران، شادی دستهجمعی را هم تجربه کند، کاش روزی برسد که به جای «همسوگیم» بنویسیم «همسوریم» …
◾️تا آن روز همهی انرژی درون خودمان و دیگران را یکباره خرج نکنیم، زندگی هیچ تضمینی نداده که فردا زخم کاریتری نزند، به ویژه در خاورمیانه! قوی باشیم که دوباره بندر میخندد حتی با داغ تلخِ یک سوختگی بر صورت!
🖋️ @ehsanmohammadi95
📗 «اولین شرط معلمی این است که هیچوقت به شاگردتان دل نبندید و توقعی نداشته باشید و وفاداریاش را شرط آموختن به او نکنید. اصل را بگذارید بر این که اینها میآیند و تکهای از شما میکنَنَد و میبرند. حقشان هم هست.
دنبال این هم نباشید جایی ذکر خیری از شما کنند از شما که معلمشان بودهاید. چون بعدها خواهند گفت که از اول هم نیازی به معلم نداشتهاند!»
📗از پیدا و پنهان/ آیدین آغداشلو، ص ۱۶۶
#روز_معلم
🖋 @ehsanmohammadi95
دنبال این هم نباشید جایی ذکر خیری از شما کنند از شما که معلمشان بودهاید. چون بعدها خواهند گفت که از اول هم نیازی به معلم نداشتهاند!»
📗از پیدا و پنهان/ آیدین آغداشلو، ص ۱۶۶
#روز_معلم
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔ تفاوتهای دو ویدیو را کشف کنید!
🎥 ویدیوی بالا: جهان وقتی تو یه روز خوب داری!
🎥 ویدیوی پایین: جهان وقتی تو یه روز بد داری!
⏳ ما گاهی مثل مورچههایی هستیم که روی کمر فیلی راه میرویم، جیغ میکشیم، گریه میکنیم، در بازار بورس، دانههایمان را میبازیم، با مورچههای دیگر جشن تولد میگیریم و به همدیگر میگوییم آرومتر برقص فیل اذیت نشه … در حالیکه فیل حتی از آفریده شدن ما هم خبر ندارد!
🌏 کنار آمدن با این واقعیت خیلی زندگی را راحتتر میکند بخصوص برای وقتهایی که افسرده و ناامیدیم، نک و نال میکنیم، فکر میکنیم تمام مردم جهان باید به احترام اندوه ما دست از کار بکشند، ترانه #رضا_صادقی را زیر لب زمزمه میکنیم که «وایسا دنیا من میخوام پیاده شم!» اما واقعیت همین ویدیویی است که میبینید، اینکه با و بدون ما آفتاب هر روز صبح طلوع میکند، درختهای گیلاس شکوفه میدهند، قورباغهها توی برکه شیرجه میزنند ...
🗓️ ما ارزشمندیم اما نه در آن حد که دنیا برای غم و شادیمان متوقف شود، جهان برای رنجهای ما پشیزی هم ارزش قائل نیست. پس ادامه بدهیم با امید و لبخند که این بزرگترین انتقام از این زندگی است!
🖋 @ehsanmohammadi95
🎥 ویدیوی بالا: جهان وقتی تو یه روز خوب داری!
🎥 ویدیوی پایین: جهان وقتی تو یه روز بد داری!
⏳ ما گاهی مثل مورچههایی هستیم که روی کمر فیلی راه میرویم، جیغ میکشیم، گریه میکنیم، در بازار بورس، دانههایمان را میبازیم، با مورچههای دیگر جشن تولد میگیریم و به همدیگر میگوییم آرومتر برقص فیل اذیت نشه … در حالیکه فیل حتی از آفریده شدن ما هم خبر ندارد!
🌏 کنار آمدن با این واقعیت خیلی زندگی را راحتتر میکند بخصوص برای وقتهایی که افسرده و ناامیدیم، نک و نال میکنیم، فکر میکنیم تمام مردم جهان باید به احترام اندوه ما دست از کار بکشند، ترانه #رضا_صادقی را زیر لب زمزمه میکنیم که «وایسا دنیا من میخوام پیاده شم!» اما واقعیت همین ویدیویی است که میبینید، اینکه با و بدون ما آفتاب هر روز صبح طلوع میکند، درختهای گیلاس شکوفه میدهند، قورباغهها توی برکه شیرجه میزنند ...
🗓️ ما ارزشمندیم اما نه در آن حد که دنیا برای غم و شادیمان متوقف شود، جهان برای رنجهای ما پشیزی هم ارزش قائل نیست. پس ادامه بدهیم با امید و لبخند که این بزرگترین انتقام از این زندگی است!
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from عصر ایران (Mf)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پایتخت یوتیوبی ایران کجاست؟ راز روستاهای میلیون دلاری (فیلم)
🔹بعد از 20 سال از بوجود آمدن یوتیوب، یک منطقه از ایران به پایتخت این پلتفرم تبدیل شده و افراد زیادی شبانه روز در حال تولید فیلم و بارگذاری در آن هستند و گویا از این راه به درآمدهای میلیاردی هم رسیدهاند.
👇👇👇
asriran.com/004Qv7
@MyAsriran
🔹بعد از 20 سال از بوجود آمدن یوتیوب، یک منطقه از ایران به پایتخت این پلتفرم تبدیل شده و افراد زیادی شبانه روز در حال تولید فیلم و بارگذاری در آن هستند و گویا از این راه به درآمدهای میلیاردی هم رسیدهاند.
👇👇👇
asriran.com/004Qv7
@MyAsriran
🦏 شیوه پرواز کردن کرگدنهای شهری!
✍️ احسان محمدی
🦏 برای اینکه یک #کرگدن پرواز کند فقط یک راه وجود دارد، اینکه بیهوشش کنند و با هلیکوپتر او را ببرند دل آسمان. هیچ راه دیگری نیست، هر چقدر برود کتاب «کرگدنها هم میتوانند پرواز کنند» بخواند، سمینار انگیزشی شرکت کند، چشمهایش را ببندد و رویا ببافد و امیدوار باشد که «هرچی تصور کنی برات رخ میده!» و … هیچ فایدهای ندارد.
هر کرگدنِ خیالبافی بالاخره باید یک روز با این واقعیت کنار بیاید که نمیتواند پرواز کند.
🦏 این واقعیت در مورد آدمیزاد که نوعی کرگدن شهری است هم وجود دارد. با همه ارادتی که به تلاش، سختکوشی، قدرت ذهن، امید و … دارم اما الان در این سن و سال معتقدم که آدم هر چقدر زودتر با حقایقی که چون انتهای خیارهای قدیمی تلخ هستند کنار بیاید، زودتر میتواند حالش خوب شود! اینکه باور کنیم:
🦏 هر چقدر دلمان بخواهد بعضی از آدمها توی زندگی سهم ما نمیشوند!
🦏 هر چقدر تلاش کنیم به بعضی موقعیتهای کاری نمیرسیم!
🦏 هر چقدر جان بکنیم صاحب یکسری از امکانات در زندگی نمیشویم! و …
🦏 این نوشته در انکار تلاش نیست، در پذیرش بعضی از واقعیتهاست که در عصر جدید، نان آدمهایی در آن است که بگویند اگر این دوره را شرکت کنی، اگر این اپلیکیشن را نصب کنی، اگر این مدرک را بگیری و … «به هر چی که میخوای میرسی!» نه! نمیشود، کرگدنها پرواز نمیکنند.
🦏 من عمری دویدهام و تقلا کردهام. زندگی لذتهایی به من داده که حتی فکرش را نمیکردم و البته رنجهایی که ابداً تصورش را نمیکردم! برای همین در عین حالی که رویاهای شخصیام را دنبال میکنم در تلاش هستم که واقعیتها را بپذیرم که گاهی با هزار تلاش و دعا نمیشود و گاهی هم وقتی اصلاً فکرش را نمیکنی خدا/کائنات/ آفرینش یا هر چیزی که فکر میکنید آدم را ناغافل بغل میکند، سفت به سینهاش میچسباند، گونهاش را میبوسد و حتی در مواردی عین «شراره» موهاشو عروسکی شانه میکند! 👧
🦏 خلاصه اینکه آدم عاقل گول آن گاهی «شدن» را نباید بخورد، اتفاقاً زندگی واقعی پر است از شکست، رنج، ناکامی، زیرآبزنی، ناجوانمردی، قدرنشناسی و …
آدم خوب است با بعضی واقعیتها کنار بیاید، اینطور شاید مقداری رنگینکمان از زندگی کم بشود اما راحتتر ادامه میدهد!
🦏 با این همه برای رویاهایتان تلاش کنید، اگر رسیدید به آرزویتان رسیدهاید اگر هم نرسیدید پیش خودتان شرمنده نیستید که کاش آن زمان برایش میجنگیدم اما … اما یک جایی را ته وجودتان برای «نمیشود» هم کنار بگذارید، اینطور وقتی «نشد» دردش کمتر است!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🦏 برای اینکه یک #کرگدن پرواز کند فقط یک راه وجود دارد، اینکه بیهوشش کنند و با هلیکوپتر او را ببرند دل آسمان. هیچ راه دیگری نیست، هر چقدر برود کتاب «کرگدنها هم میتوانند پرواز کنند» بخواند، سمینار انگیزشی شرکت کند، چشمهایش را ببندد و رویا ببافد و امیدوار باشد که «هرچی تصور کنی برات رخ میده!» و … هیچ فایدهای ندارد.
هر کرگدنِ خیالبافی بالاخره باید یک روز با این واقعیت کنار بیاید که نمیتواند پرواز کند.
🦏 این واقعیت در مورد آدمیزاد که نوعی کرگدن شهری است هم وجود دارد. با همه ارادتی که به تلاش، سختکوشی، قدرت ذهن، امید و … دارم اما الان در این سن و سال معتقدم که آدم هر چقدر زودتر با حقایقی که چون انتهای خیارهای قدیمی تلخ هستند کنار بیاید، زودتر میتواند حالش خوب شود! اینکه باور کنیم:
🦏 هر چقدر دلمان بخواهد بعضی از آدمها توی زندگی سهم ما نمیشوند!
🦏 هر چقدر تلاش کنیم به بعضی موقعیتهای کاری نمیرسیم!
🦏 هر چقدر جان بکنیم صاحب یکسری از امکانات در زندگی نمیشویم! و …
🦏 این نوشته در انکار تلاش نیست، در پذیرش بعضی از واقعیتهاست که در عصر جدید، نان آدمهایی در آن است که بگویند اگر این دوره را شرکت کنی، اگر این اپلیکیشن را نصب کنی، اگر این مدرک را بگیری و … «به هر چی که میخوای میرسی!» نه! نمیشود، کرگدنها پرواز نمیکنند.
🦏 من عمری دویدهام و تقلا کردهام. زندگی لذتهایی به من داده که حتی فکرش را نمیکردم و البته رنجهایی که ابداً تصورش را نمیکردم! برای همین در عین حالی که رویاهای شخصیام را دنبال میکنم در تلاش هستم که واقعیتها را بپذیرم که گاهی با هزار تلاش و دعا نمیشود و گاهی هم وقتی اصلاً فکرش را نمیکنی خدا/کائنات/ آفرینش یا هر چیزی که فکر میکنید آدم را ناغافل بغل میکند، سفت به سینهاش میچسباند، گونهاش را میبوسد و حتی در مواردی عین «شراره» موهاشو عروسکی شانه میکند! 👧
🦏 خلاصه اینکه آدم عاقل گول آن گاهی «شدن» را نباید بخورد، اتفاقاً زندگی واقعی پر است از شکست، رنج، ناکامی، زیرآبزنی، ناجوانمردی، قدرنشناسی و …
آدم خوب است با بعضی واقعیتها کنار بیاید، اینطور شاید مقداری رنگینکمان از زندگی کم بشود اما راحتتر ادامه میدهد!
🦏 با این همه برای رویاهایتان تلاش کنید، اگر رسیدید به آرزویتان رسیدهاید اگر هم نرسیدید پیش خودتان شرمنده نیستید که کاش آن زمان برایش میجنگیدم اما … اما یک جایی را ته وجودتان برای «نمیشود» هم کنار بگذارید، اینطور وقتی «نشد» دردش کمتر است!
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
⛔️ ایراد بگیر؛ دیده شو، غُر بزن؛ لایک بگیر!
✍ احسان محمدی
🌐 در عصر ارتباطات هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به #شهرت برسد. به نیکنامی یا بدنامی.
🌐 اگر پیش از این تنها ستارههای سیاست و سینما و موسیقی و ورزش این شانس را داشتند که عکسشان روی جلد مجلات بنشیند و دیده شوند، به واسطه شبکههای مجازی حالا همه از این بخت برخوردارند.
🌐 کافی است کمی خلاق باشید و از تقلید صدا و دابسمش و ژانگولر استفاده کنید یا دامن از دست بدهید و مقابل دوربین تنی بلرزانید یا اندامنمایی کنید، یا دستهگلی به آب بدهید و یک نفر تصویر یا صدایتان را پخش کند.
🌐 آن وقت با سرعت نور به شهرت میرسید. ممکن است از این بخت برخوردار باشید که حتی با طنازی راه به سینما هم پیدا کنید.
یعنی راهی که قبلاً یک ستاره در طول ده سال طی میکرد را در ده دقیقه طی کنید.
🌐 از یک منظر اتفاق بسیار خوبی است. اینکه #انحصار شکستهشده و هر کس جوهر و جوهرهی داشتهباشد از این بخت برخوردار است که استعدادش تحسین شود اما وقتی «دیده شدن به هر قیمت» هدف بشود آن وقت ممکن است روی سبک زندگی جامعه هم اثر بگذارد.
🌐 شبکههای مجازی در خلق و تکثیر نگاه #ایرادگیر، سیاهنما و غرغرو بسیار موثرند. در واقع در چند سال اخیر تجربه نشان داده که ایرادگرفتن از هر چیز و هرکس به یک ارزش تبدیل شده است.
🌐 فرد بدون داشتن سواد و آگاهی نسبت به یک مسئله و موضوع اجتماعی، سیاسی یا رسانه ای، نگاهی به آن میاندازد و بعد از پیدا کردن یک خُرده ایراد آن را در معرض نمایش میگذارد و زمینه اعتراض به کلیت ماجرا را فقط برای یک ایراد جزئی فراهم میآورد.
🌐 یک #گزارشگر فوتبال 90 دقیقه تحت فشار و استرسِ قضاوت شدن توسط میلیونها نفر باید مسلسلوار حرف بزند و اطلاعات بدهد، به بازی و حواشی اش دقت کند و تمام حس و حال را به بیننده منتقل کند ولی در پایان به خاطر یک تپق ساده یا فراموش کردن نام یک بازیکن چنان مورد هجمه قرار می گیرد که انگار بیسوادترین موجود کره زمین است و کاشف و تکثیرکننده آن تپق، دانای کُلی که حقش را خوردهاند وگرنه باید جای گزارشگر مینشست.
🌐 کافی است یک #نویسنده که سالها میلیونها واژه را ردیف کرده و صدها یادداشت و مقاله نوشته یک خطای نگارشی داشته باشد، ایرادگیران همان یک واژه را سرنیزه میکنند و در نقش دانای کل او را به سخره میگیرند که ببینید سواد روزنامه نگار ما را!
🌐 در رادیو و تلویزیون و در دهها شبکه، روزانه هزاران دقیقه برنامه تولید میشود، کافی است یک #مجری یک گاف بدهد، یک عکس جابجا بشود، تکهای از دکور بریزد، یک مهمان کلمهای خطا کند آن وقت کسانی برای «دیدن شدن» و «دانا به نظر رسیدن» همان یک برش را تکثیر میکنند که واسفا از رسانه ما! کجای دنیا این اتفاق میافتد و ...
🌐 میان #نقد کردن و #ایرادگیری محض مرز باریکی وجود دارد اما تفاوتش بسیار است. در نقد، هدفِ نهایی ارتقا و بهبود فرایند است، در ایرادگیری، هدف تخریب است و مضحکهکردن و البته احتمالاً خُردک شهرتی برای دیدهشدن فرد بهانهگیر و ایرادجو.
🌐 رواج این نگاه و تحسین آن، همه ما را به افرادی تبدیل کرده است که به جای دیدن زیباییها و نکات تحسینآمیز، در جستجوی گافها، خطاها، سیاهیها و تاریکیها هستیم تا با نشان دادن آنها #معترض_سلحشور، دانای خردمند و مبارز سازش ناپذیر لقب بگیریم.
🌐 فارغ از نگاه و کلام برخی سیاستمداران مستقر در حاکمیت که که بسیار در این خصوص تاثیرگذار بودهاند، این نقد به بسیاری از ما روزنامهنگاران هم وارد است.
به جای آنکه «شهره شهر شویم به عشق ورزیدن»، مدام فرهنگ عیبجویی و مچگیری را رواج دادهایم و یادمان رفته که هنز آن است که چشم را «به زشت دیدن» عادت ندهیم.
🌐 این امر به معنای #سفیدنمایی و ندیدن کاستیها نیست، به این معناست که یاد بگیریم ایرادگرفتن محض از هر چیز و هرکس، نشانه هوشمندی و خرد نیست و اندکی خطاپوشی را از پروردگاری یاد بگیریم که ستار العیوب است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
🌐 در عصر ارتباطات هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به #شهرت برسد. به نیکنامی یا بدنامی.
🌐 اگر پیش از این تنها ستارههای سیاست و سینما و موسیقی و ورزش این شانس را داشتند که عکسشان روی جلد مجلات بنشیند و دیده شوند، به واسطه شبکههای مجازی حالا همه از این بخت برخوردارند.
🌐 کافی است کمی خلاق باشید و از تقلید صدا و دابسمش و ژانگولر استفاده کنید یا دامن از دست بدهید و مقابل دوربین تنی بلرزانید یا اندامنمایی کنید، یا دستهگلی به آب بدهید و یک نفر تصویر یا صدایتان را پخش کند.
🌐 آن وقت با سرعت نور به شهرت میرسید. ممکن است از این بخت برخوردار باشید که حتی با طنازی راه به سینما هم پیدا کنید.
یعنی راهی که قبلاً یک ستاره در طول ده سال طی میکرد را در ده دقیقه طی کنید.
🌐 از یک منظر اتفاق بسیار خوبی است. اینکه #انحصار شکستهشده و هر کس جوهر و جوهرهی داشتهباشد از این بخت برخوردار است که استعدادش تحسین شود اما وقتی «دیده شدن به هر قیمت» هدف بشود آن وقت ممکن است روی سبک زندگی جامعه هم اثر بگذارد.
🌐 شبکههای مجازی در خلق و تکثیر نگاه #ایرادگیر، سیاهنما و غرغرو بسیار موثرند. در واقع در چند سال اخیر تجربه نشان داده که ایرادگرفتن از هر چیز و هرکس به یک ارزش تبدیل شده است.
🌐 فرد بدون داشتن سواد و آگاهی نسبت به یک مسئله و موضوع اجتماعی، سیاسی یا رسانه ای، نگاهی به آن میاندازد و بعد از پیدا کردن یک خُرده ایراد آن را در معرض نمایش میگذارد و زمینه اعتراض به کلیت ماجرا را فقط برای یک ایراد جزئی فراهم میآورد.
🌐 یک #گزارشگر فوتبال 90 دقیقه تحت فشار و استرسِ قضاوت شدن توسط میلیونها نفر باید مسلسلوار حرف بزند و اطلاعات بدهد، به بازی و حواشی اش دقت کند و تمام حس و حال را به بیننده منتقل کند ولی در پایان به خاطر یک تپق ساده یا فراموش کردن نام یک بازیکن چنان مورد هجمه قرار می گیرد که انگار بیسوادترین موجود کره زمین است و کاشف و تکثیرکننده آن تپق، دانای کُلی که حقش را خوردهاند وگرنه باید جای گزارشگر مینشست.
🌐 کافی است یک #نویسنده که سالها میلیونها واژه را ردیف کرده و صدها یادداشت و مقاله نوشته یک خطای نگارشی داشته باشد، ایرادگیران همان یک واژه را سرنیزه میکنند و در نقش دانای کل او را به سخره میگیرند که ببینید سواد روزنامه نگار ما را!
🌐 در رادیو و تلویزیون و در دهها شبکه، روزانه هزاران دقیقه برنامه تولید میشود، کافی است یک #مجری یک گاف بدهد، یک عکس جابجا بشود، تکهای از دکور بریزد، یک مهمان کلمهای خطا کند آن وقت کسانی برای «دیدن شدن» و «دانا به نظر رسیدن» همان یک برش را تکثیر میکنند که واسفا از رسانه ما! کجای دنیا این اتفاق میافتد و ...
🌐 میان #نقد کردن و #ایرادگیری محض مرز باریکی وجود دارد اما تفاوتش بسیار است. در نقد، هدفِ نهایی ارتقا و بهبود فرایند است، در ایرادگیری، هدف تخریب است و مضحکهکردن و البته احتمالاً خُردک شهرتی برای دیدهشدن فرد بهانهگیر و ایرادجو.
🌐 رواج این نگاه و تحسین آن، همه ما را به افرادی تبدیل کرده است که به جای دیدن زیباییها و نکات تحسینآمیز، در جستجوی گافها، خطاها، سیاهیها و تاریکیها هستیم تا با نشان دادن آنها #معترض_سلحشور، دانای خردمند و مبارز سازش ناپذیر لقب بگیریم.
🌐 فارغ از نگاه و کلام برخی سیاستمداران مستقر در حاکمیت که که بسیار در این خصوص تاثیرگذار بودهاند، این نقد به بسیاری از ما روزنامهنگاران هم وارد است.
به جای آنکه «شهره شهر شویم به عشق ورزیدن»، مدام فرهنگ عیبجویی و مچگیری را رواج دادهایم و یادمان رفته که هنز آن است که چشم را «به زشت دیدن» عادت ندهیم.
🌐 این امر به معنای #سفیدنمایی و ندیدن کاستیها نیست، به این معناست که یاد بگیریم ایرادگرفتن محض از هر چیز و هرکس، نشانه هوشمندی و خرد نیست و اندکی خطاپوشی را از پروردگاری یاد بگیریم که ستار العیوب است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◼️زندگی بیشتر اوقات تلخ است، حالا لابهلایش لبخندی میدهد، شادی کوتاهی میبخشد، خودش را مهربان نشان میدهد اما بیشتر وقتها راه نمیآید، مثل اسب چموشی است که سوارش را میکوبد به زمین و به تاخت میرود تا کس دیگری را برای دقایقی سوار کند، به او شادی کوتاهی ببخشد و باز ...
⬛ برای همین همیشه کسانی که کمتر میترسند، کمتر تسلیم نمیشوند، کمتر گله میکنند و زُل میزنند توی چشمهای این اسب چموش را تحسین میکنم، کسانی که وقتی زمین میخورند دستشان را میگیرند به زانو و بلند میشوند، کسانی که در زندگی میبازند، دستاوردهایشان دود میشود اما دوباره بلند میشوند، کسانی که زخم میخورند اما جای جراحت را میبندند و ادامه میدهند .. این دسته از افراد شاید شمعهایی باشند که توی زندگی خودشان پت پت میکنند اما به چراغ الهامبخشی برای دیگران تبدیل میشوند، به فانوس دریایی برای کشتیشکستگان!
⬛ در فوتبال اصطلاحی هست به اسم «کامبک». یعنی بازگشت. وقتی تیمی مثلاً با دو گل عقب میافتد و بعد سه گل میزند میگویند کامبک زد و آخ که چه لحظه شیرینی است. لحظه غلبه امید بر ناامیدی مطلق، پیروزی نور بر تاریکی!
🖋️ @ehsanmohammadi95
⬛ برای همین همیشه کسانی که کمتر میترسند، کمتر تسلیم نمیشوند، کمتر گله میکنند و زُل میزنند توی چشمهای این اسب چموش را تحسین میکنم، کسانی که وقتی زمین میخورند دستشان را میگیرند به زانو و بلند میشوند، کسانی که در زندگی میبازند، دستاوردهایشان دود میشود اما دوباره بلند میشوند، کسانی که زخم میخورند اما جای جراحت را میبندند و ادامه میدهند .. این دسته از افراد شاید شمعهایی باشند که توی زندگی خودشان پت پت میکنند اما به چراغ الهامبخشی برای دیگران تبدیل میشوند، به فانوس دریایی برای کشتیشکستگان!
⬛ در فوتبال اصطلاحی هست به اسم «کامبک». یعنی بازگشت. وقتی تیمی مثلاً با دو گل عقب میافتد و بعد سه گل میزند میگویند کامبک زد و آخ که چه لحظه شیرینی است. لحظه غلبه امید بر ناامیدی مطلق، پیروزی نور بر تاریکی!
🖋️ @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔ از قاچو و یه قل دو قل تا five stones!
✍ احسان محمدی
🌎 این بازی ساده با چند تکه سنگ احتمالاً اولین بازی اجداد غارنشین ما بوده. شبها دور آتش مینشستند و روی خاک کف غار به همین شکل بازی میکردند. گوگل کردم و دیدم از #هند تا #آفریقا و از #اسکاتلند تا #مغولستان با سنگ و تکههای صیقل داده استخوان شکار این بازی را انجام میدادند. تقریباً قوانین بازی شبیه به هم است فقط اسمش فرق میکند از قاچو و یه قل دو قل و بش داش تا قیطور و ....
🌎 یعنی همین بازی ساده به خوبی نشان میدهد که اجداد همه ما مشترک است و ما دختر عموها و پسرعموهای همدیگریم که در همه این قرنها به اسم دین و نژاد و رنگ پوست و مرز و قلمرو و ... برای کُشتن و نابود کردن هم سنگ تیز میکردیم، شمشیر میساختیم و هنوز بمب اتم تولید میکنیم!
🖋️ @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
🌎 این بازی ساده با چند تکه سنگ احتمالاً اولین بازی اجداد غارنشین ما بوده. شبها دور آتش مینشستند و روی خاک کف غار به همین شکل بازی میکردند. گوگل کردم و دیدم از #هند تا #آفریقا و از #اسکاتلند تا #مغولستان با سنگ و تکههای صیقل داده استخوان شکار این بازی را انجام میدادند. تقریباً قوانین بازی شبیه به هم است فقط اسمش فرق میکند از قاچو و یه قل دو قل و بش داش تا قیطور و ....
🌎 یعنی همین بازی ساده به خوبی نشان میدهد که اجداد همه ما مشترک است و ما دختر عموها و پسرعموهای همدیگریم که در همه این قرنها به اسم دین و نژاد و رنگ پوست و مرز و قلمرو و ... برای کُشتن و نابود کردن هم سنگ تیز میکردیم، شمشیر میساختیم و هنوز بمب اتم تولید میکنیم!
🖋️ @ehsanmohammadi95
🚗 چرا این همه ماشیننوشت منتشر میکنم؟
✍️ احسان محمدی
🚗 همیشه برایم سوال است که در ذهن یک نفر چه میگذرد که از میان میلیونها کلمه و جمله، چیزی انتخاب میکند و روی ماشینش مینویسد. این کار شبیه خالکوبی کردن است، جزیی از آدم میشود، هر جا بروی نگاهش میکنند، غریبه، آشنا.
🚖 تقریباً هیچکس پشت بنز یا BMW چیزی نمینویسد، این کار را بیشتر افراد طبقه متوسط و پایین میکنند، روی ماشینی که بخش بزرگی از زندگیشان است چیزی مینویسند و میزنند به دل جاده و خیابان … انگار حرفی توی دلشان است که میخواهند اینطور جار بزنند و بیش از هر کتاب و فیلم و مقالهای هر روز دیده و خوانده میشوند.
🚛 پشت هر جمله بیشتر وقتها قصهای هست که ما چیزی از آن نمیدانیم، یک دلتنگی، یک گله از روزگار یا فک و فامیل، یک دعا برای احساس امنیت، یک شوخی و کنایه و متلک …
🚌 اینها گاهی کوتاهترین قصههای رمزنگاری شدهی جهانند و ماشین «رسانه»!
✅ منبع عکسها: هایلایتهای پیجم در اینستاگرام به نشانی
🆔 @ehsanmohammadi94
🖋️ @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🚗 همیشه برایم سوال است که در ذهن یک نفر چه میگذرد که از میان میلیونها کلمه و جمله، چیزی انتخاب میکند و روی ماشینش مینویسد. این کار شبیه خالکوبی کردن است، جزیی از آدم میشود، هر جا بروی نگاهش میکنند، غریبه، آشنا.
🚖 تقریباً هیچکس پشت بنز یا BMW چیزی نمینویسد، این کار را بیشتر افراد طبقه متوسط و پایین میکنند، روی ماشینی که بخش بزرگی از زندگیشان است چیزی مینویسند و میزنند به دل جاده و خیابان … انگار حرفی توی دلشان است که میخواهند اینطور جار بزنند و بیش از هر کتاب و فیلم و مقالهای هر روز دیده و خوانده میشوند.
🚛 پشت هر جمله بیشتر وقتها قصهای هست که ما چیزی از آن نمیدانیم، یک دلتنگی، یک گله از روزگار یا فک و فامیل، یک دعا برای احساس امنیت، یک شوخی و کنایه و متلک …
🚌 اینها گاهی کوتاهترین قصههای رمزنگاری شدهی جهانند و ماشین «رسانه»!
✅ منبع عکسها: هایلایتهای پیجم در اینستاگرام به نشانی
🆔 @ehsanmohammadi94
🖋️ @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
🙏🇮🇷✌️
✍ درباره نوحه ممد نبودی ببینی
🔹گرچه بسیاری این نوحه را با صدای کویتی پور می شناسند اما اولین باد آن را حسین فخری خواند.
جواد عزیزی از رزمندگان خرمشهر شعرش را سرود.
🔹 ریشه نوحه «ممدنبودی ببینی» به یک ملودی بوشهری متلعق به موسیقیهای عزاداری برمیگردد.
این ملودی در سالهای دور توسط جهانبخش کردی زاده (بخشو) با مطلع «لیلا بگفتا ی شه لب تشنهکامان / دستم به دامان، آقا الامان» در ایام محرم و صفر خوانده شده است.
🎥 ناصر تقوایی این قطعه را در فیلم مستند «اربعین» خود نیز با اجرای بخشو آورده است.
🙏 روح تمام آنها که برای آبادی و آزادی ایران عزیز رنج دوران برده اند در آرامش.
متن شعر:
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و و ا و یلا… کو جهان آرا نور دوچشمان تر ما»
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته ناامید بعد از هجر تو
یاران میآیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرتای سردار دل گلها پژمردند
نخلهای شهر ما بیسر میمردند
در دست مردان خدا جامت میماند
در یاد مستان نامت میماند
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ درباره نوحه ممد نبودی ببینی
🔹گرچه بسیاری این نوحه را با صدای کویتی پور می شناسند اما اولین باد آن را حسین فخری خواند.
جواد عزیزی از رزمندگان خرمشهر شعرش را سرود.
🔹 ریشه نوحه «ممدنبودی ببینی» به یک ملودی بوشهری متلعق به موسیقیهای عزاداری برمیگردد.
این ملودی در سالهای دور توسط جهانبخش کردی زاده (بخشو) با مطلع «لیلا بگفتا ی شه لب تشنهکامان / دستم به دامان، آقا الامان» در ایام محرم و صفر خوانده شده است.
🎥 ناصر تقوایی این قطعه را در فیلم مستند «اربعین» خود نیز با اجرای بخشو آورده است.
🙏 روح تمام آنها که برای آبادی و آزادی ایران عزیز رنج دوران برده اند در آرامش.
متن شعر:
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و و ا و یلا… کو جهان آرا نور دوچشمان تر ما»
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته ناامید بعد از هجر تو
یاران میآیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرتای سردار دل گلها پژمردند
نخلهای شهر ما بیسر میمردند
در دست مردان خدا جامت میماند
در یاد مستان نامت میماند
🖋 @ehsanmohammadi95